انقلاب اسلامی و مهدویت
محمدحسین کریمیپور در یادداشتی تلگرامی با عنوان «انقلاب اسلامی و مهدویت» نوشت:
مخاطب این یادداشت، شیعیان معتقد هستند. جستارهاییست متکی بر مبانی شیعی در تقریر بعض اعتقادات این داعی که نه ادعای شمول معنا دارد نه داعیه انسجام و ترتیب.
عصمت و مهدویت دو شاخصه مهم در منظومه فکری امامیه است. شیعه امامی، پیامبران و ائمه را ملحق به مفهوم قرآنی “ما ینطق عن الهوی” و معصوم از خطا میداند. از منظر امامیه، زمانه از حجت خدای معصومی که به اراده الهی، سبب المتصل بین الارض و السماء است، خالی نمی ماند. گرچه منجی آخرالزمان، مفهومی فرا اسلامی و ابراهیمی است. اما مهدی امامیان، فرد زنده معین موجود پنهان اما موثر در تکوینیست که برنامه ظهوری با مراحل جغرافیایی مشخص دارد. ماموریت اصلی جماعات شیعی ، زمینه سازی ظهور و حکومت اوست. چنین دیدگاهی به مهدویت، موضعی رفیع در اندیشه شیعه امامیه داده.
در دوران طولانی غیبت، نظر غالب امامیان آن بوده که پیاده کردن حکومت خدا بر روی زمین ، بدون ریاست معصوم ع ممکن نیست. این بدانمعنا نیست که ضرورت وجود حکومت برای اداره جماعات انسانی رانفهمیده یا حاکم بهتر با بدتر نزدشان یکسان بوده باشد. تاریخ گواهست هر جا میسور بوده آنها در بهبود کیفیت حکمرانی زمینی و محکمه و دیوان کوشیده اند. اما غالبا حکومت را بر خلاف سنیان واسمعیلیان ، من باب اضطرار و امری عرفی و زمینی وغیر قدسی می دیدند. گرچه بسیاری از شاهان شیعه صفوی و قجری، ادعای ظل اللهی ونصب من عندالله داشتند ولی این دعوی، نزد عقول امامیه، جز من باب تقیه، مقبول نمی افتاد. حتی آنچه مرحوم امام خمینی در ادعای تساوی ولایة فقیه ونبی و لزوم حاکمیت ولایة مطلقه فقیه آورد و قبل از او هم اقلیتی بدان قائل بوده اند، یقینا جریان اصلی مدرسه امامی نبوده و نیست.
به گمان من، انقلاب اسلامی، قدمی بلند در تکوین فکر شیعه امامی در راستای تهیاء ظهور بود. ایمان شیعه بدانکه هیچ کس با معصوم قابل قیاس نیست، محکم تر شد. دریافت که رایة معصوم را باذن الله، قوت و نور وهدایتیست که دیگران فاقد آنند. دریافت رابطه معصوم با حکومت الهی، ربط روح با بدن است. شیعه دید چون فقیه ادعای ولایت مساوق معصوم کرد، حکومتی پدید آمد که باء بسم الله عدالتش را خلخالی فقیه و تاء تمت هتک کرامت انسانیش را جنتی فقیه نوشت! نعوذ بالله منهم و مما یدعوننا الیه.
شک ندارم که بسیار مردمان در ایران وجهان، انقلاب مرحوم امام خمینی را بروز بیرونی مکتب اهل البیت ع می دانند و قضاوتی را که لایق اولیست، به دومی، تعمیم می دهند. این زمینه اقبال مردمان به مدرسه اهل البیت ع را در میان مدت خواهد کاست.
اما گمان دارم عمق و طول این دوره فترت، بستگی به رویکرد اجتماعی و سیاسی آتی شیعیان امامی دارد.
شیعه محتاج رویکردی سنجیده است که می تواند متاثر از مبانی ذیل باشد:
۱- شیعه باید شهروند وفادار کشورش و حامی دموکراسی باشد. حکومت را خادم منافع کشور وحافظ همه شهروندان ، غیر فرقه ای و غیر قومی بطلبد. این اصول، میراث سیاسی مشترک فقیهان موسی الصدر و سیستانی است.
۲- شیعه باید در آموزش و ارتقاء شاخص های توسعه انسانی خود بکوشد. قبلا رویکرد آدمسازی فقهائی چون علامه کرباسچی را مرور کرده ایم.
۳- شیعه بس محتاج احیاء مکارم اخلاق است . باید بپذیرد شاکله مدرسه اهل البیت ع بر پایه کرامت انسان وناساز با قواعد غلامی و اکراه عقیدتی است.
۴- شیعه باید از مذهب قدرت که اصل را تسلط دانسته و همه اصول مذهب و اخلاق را فدای حفظ قدرت می کند، علنا و دائما تبری جوید. باید اعلام کند تسلط بر مردم بدون رضایتشان مشروع نیست. شیعه باید در اصلاح عقیده گروندگان بمذهب قدرت، سخت بکوشد.
شیعیان باید بدانند در دوران غیبت، جهان مطلوبشان فراهم نمی آید. لذا باید با تکیه بر عقل، بکمک دیگر مردمان در ساماندهی عرفی به مسائل جامعه شان در حد وسع بکوشند. این نباید مانع تلاش آنها برای تهیه مقدمات ظهور بالاخص از طریق تربیت نفوس عالیه و نشر دعوت آل رسول ع باشد.
ظهور مهدی ع، معطل پرورش انسان های قابل برای اداره حکومت مهدوی، بالا بردن سطح فهم و مطالبات بشر و جلب قلوب وافکار به مدرسه اهل البیت ع است. در روایات ظهور ، از جهانی شدن دعوت در پی گرویدن افواج عیسویان به منطق برادر مسیح ع می شنوید. و البته از صف آرائی برخی فقیهان شیعه بر ضد امام ع. دوران حکومت اودوران توازن، فوران دانش ، تکمیل عقل ها و وفور برکتست. نبرد بزرگ مهدی ع در ساحت عقول و قلوبست نه در تنگنای دشت ها وجبال. مبارک باد نام مقدس موعود انبیاء . آمین!
انتهای پیام