خرید تور تابستان

ادای دین به روشنفکری قابل اتّکا

محمود مقدسی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ادای دین به روشنفکری قابل اتّکا» نوشت:

نوشتن رساله دکتری کار آسانی نیست. خیلی وقت‌ها هم با دلِ خوش و آرام پیش نمی‌رود. ابتدا باید به ایده‌ای برسی که اشتیاق و توان پیگیری‌اش را داری،  بعد آن را بپرورانی و از دلش مسئله روشنی بیرون بکشی که ارزش پاسخ دادن داشته باشد، آن وقت بروی سراغ استاد راهنما و مشاور و گروه و … . بعد از همه این‌ها، تازه خودت را میان خروار خروار مطلبِ مرتبط و غیرمرتبط می‌یابی که باید با حوصله و آرام از هم جدایشان کنی و حاصل کار خودت را در آن میان بسازی. همه این‌ها را هم زمانی انجام می‌دهی که به اقتضای سن و سالت، کلی کار و مسئولیت و دلبستگی داری. علاوه بر این، نوشتن رساله دکتری، مسئله یک روز و دو روز هم نیست. چند سال همه زندگی‌ات گره می‌خورد با این تجربه و باید هنر این را داشته باشی که لحظه‌ها و روزهایت را با نگرانیِ مطالبِ نخوانده و ددلاین‌های نزدیک خراب نکنی. در این بین، اینکه کجا و با چه کسانی رساله‌ات را پیش می‌بری اهمیت زیادی پیدا می‌کند. دانشگاه و قواعدش و اساتید و خلق و خوهایشان در این روزها و سال‌ها اهمیت زیادی برایت پیدا می‌کنند. بروکراسی دانشگاه بخشی از خوشی و ناخوشی روزهایت را رقم می‌زند و ملایمت و تندی اساتید راهنما و مشاور می‌شود مایه آرامش و امید یا اضطراب و اندوهت. آخرکار، زمانی که در جلسه دفاع رو می‌کنی به هیئت داوران، شاید هیچ کس به اندازه خودت نداند که چه روزها و لحظاتی بر تو گذشته و این مکتوب چند ده یا چند صد صفحه‌ای، از دل چه لحظات و تجربه‌هایی بیرون آمده است.

همه این‌ توضیحات امّا مقدّمه بود برای ادای دین من به کسی که خیلی چیزها از او آموخته‌ام و فرصتِ همکاری با او در رساله دکتری به من نشان داد آنچه از خوبی‌هایش شنیده بودم، به هیچ وجه اغراق نبوده است. من رساله دکتری‌ام را با دکتر ابوالقاسم فنایی نوشتم. خیلی‌هایتان شاید او را با کتاب «اخلاق دین شناسی» یا «دین در ترازوی اخلاق» بشناسید، من امّا او را با دقت بسیار زیاد، دلگرمی دادن‌های به موقع، همراهی‌های صبورانه و اخلاق علمی مثال‌زدنی‌اش می‌شناسم. خیلی وقت‌ها طی نوشتن رساله ساعت‌ها تلفنی با هم صحبت می‌کردیم که بخشی از آن به گفتگو در مورد محتوای تز می‌گذشت و بخشی هم به دلگرمی دادن و شنیدن احوال شخصی‌ام. اغلب اوقات وقتی فایلی را بعد از ادیت از دکتر فنایی تحویل می‌گرفتم، تعجب می‌کردم از حوصله و وقتی که صرف آن شده بود. من سال‌ها در دانشگاه تحصیل کرده ام و اساتید زیادی را دیده ام، برای همین است که می‌گویم تعجب می‌کردم. خیلی وقت‌ها  هم اگر به منبعی احتیاج داشتم و نبود، به دوستانش می‌سپرد تا برام پیدا کنند و به دستم برسانند. همه این‌ها را هم با صبوری و تواضع خاصی انجام می‌داد طوری که احساس می‌کردی فکر نمی کند کار ویژه‌ای انجام داده یا لطفی به تو کرده است. دستاورد اصلی من در کار با او، آموختن اخلاق و تواضع علمی بود. احساس می‌کنم بعد از این هربار که بخواهم لغزشی داشته باشم، کم‌کاری کنم، با دانشجویی با بی‌حوصلگی برخورد کنم، مراقب احوال شاگردانم نباشم، در ارجاع دادن‌ها بی‌مبالات باشم، وظیفه خودم را به عهده دانشجو بگذارم و از حاصل زحمات او بهره برداری کنم یادم می‌افتد که می‌شود اخلاق علمی داشت و آنچه خیلی‌ها می‌کنند، تنها شیوه ممکن حیات دانشگاهی نیست. می‌دانم و می‌دانید که دکتر فنایی مکتوبات و سخنرانی‌های فراوانی دارد، امّا نه برای هیچ کدام از آن‌ها که برای نحوه بودن و سلوک فردی و علمی‌اش کلاه از سر بر می‌دارم و از ته دل برای او آرزوی سلامت و بهروزی می‌کنم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا