زندگینامه ی آیت الله واعظ طبسی
مروری بر زندگینامه ی آیت الله عباس واعظ طبسی که بامداد امروز جمعه 14 اسفندماه درگذشت، به نقل از سه خبرگزاری ایسنا، خبرآنلاین و فارس:
شیخالشیوخ خراسان
پس از قیام خونین 15 خرداد 1342، یک روحانی مشهدی در حالی که دستش را بالای چارچوب پنجره قدیمی بیت امام (ره) در قم گرفته بود، به ارائه گزارشی از فجایع 15 خرداد در محضر امام(ره) و جمعیت کثیری که به بیت مراجعه کرده بودند پرداخت. در این سخنرانی 35 دقیقهای، امام(ره) 20 دقیقه گریست. آن روحانی که تنها سه سال از معمم شدنش میگذشت شیخ عباس واعظ طبسی بود؛ کسی که از بهمن 1357 تا امروز تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده داشته است؛ شیخالشیوخ خراسان.
به گزارش ایسنا، عباس واعظ طبسی، بهمن 1314 در یک خانواده مذهبی در مشهد به دنیا آمد. پدرش شیخ غلامرضا از وعاظ مشهور دوران رضاشاه بود که آوازهاش در همه کشورهای اسلامی پیچیده بود. شیخ غلامرضا تنها یک سال بعد از تولد فرزندش وقتی برای سخنرانی به تهران میرفت در سبزوار به طرز مشکوکی از دنیا رفت.
واعظ طبسی تا مقطع تحصیلی اول دبیرستان در مدرسه ابنیمین به تحصیلات جدید پرداخت و برخلاف میل خانواده که میخواستند در علوم پزشکی ادامه تحصیل دهد، علاقهاش به علوم دینی او را به حوزه علمیه مشهد کشاند. طبسی جوان آغاز جامعالمقدمات را در محضر استاد خالقی، سیوطی را در محضر شیخ عباس جاویدی و منطق، سیوطی، مغنی بابالول، رابع، مطول، معانی و بیان را در محضر ادیب نیشابوری (ادیب ثانی) گذراند.
آیتالله میلانی، احمد مدرس یزدی، شیخ مجتبی قزوینی و هاشم قزوینی از دیگر اساتید او در حوزه مشهد بودند. با سخنرانی نواب صفوی در مشهد (1330)، جرقههای حرکت انقلابی در سر واعظ زده شد و از 1335 مبارزات علنی خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد.
طبسی در 1336 با امام (ره) آشنا شد و اولین سخنرانی ضد رژیم پهلوی را در منزل میراحمدی انجام داد. در 1339 در حالی که هنوز معمم نبود، به دنبال سخنرانی درباره عدل زمامدار در سرای محمدیه، ممنوعالمنبر شد.
طبسی پیش از انقلاب شش بار به زندان افتاد. به گفته خودش در ابتدای مبارزاتش تنها بود بهخصوص که در حوزه مشهد هم افکار خاص ضدمبارزه حاکم بود. با حضور آیتالله خامنهای و شهید هاشمینژاد در مشهد، جلسات این سه روحانی برجسته برگزار شد که در یک پنجشنبه، عباس واعظ طبسی و سیدعلی خامنهای سوگندی برای تشکیل حکومت اسلامی و مرجعیت امام یاد کردند. مدتی بعد هاشمینژاد نیز به این سوگند اضافه شد و حلقه اصلی مبارزان روحانی در خراسان شکل گرفت.
در 1341 بهخاطر سخنرانی علیه رفراندوم فرمایشی شاه به زندان افتاد اما در سال 42 راهپیمایی 15 خرداد را در مشهد سازماندهی کرد و پس از آن به نمایندگی از حوزه علمیه مشهد برای بیعت به قم و نزد امام (ره) رفت. در همانجا بود که از او خواسته شد در حضور امام و مردم صحبتهایی را مطرح کند که خطابه 35 دقیقهای واعظ طبسی منجر به گریه 20 دقیقهای امام شد. پس از این حرفها، شیخ عباس در راهآهن دستگیر و زندانی شد.
خود واعظ طبسی به نقل از شیخ علیاصغر مروارید، که در زندان با او آشنا شد، میگوید که امام درباره این اتفاق، خطاب به ساواک گفتهاند: «شما مهمان من را گرفتید پس در حقیقت خود من را گرفتید». طبسی در 1344 و بعد از یک سلسله سخنرانی در رفسنجان دوباره سر از زندان ساواک درآورد و تا سقوط رژیم پهلوی ممنوعالمنبر بود.
شیخِ جدید خراسان پس از آن علاوه بر تحصیل و تدریس در حوزه مشهد، نماینده وجوهات شرعیه امام در خراسان و رابط بین امام خمینی و مردم بود. در این سالها بارها به زندان افتاد. در سال 46 نیز به همراه آیتالله خامنهای و شهید هاشمینژاد به کمک مردم زلزلهزده فردوس، کاخک و گناباد شتافت.
به گفته خود طبسی، مقداری آب و خاک از املاک جد پدری به او به ارث رسید که با فروش آن 30 هزار تومان نصیبش شد. در تیر 48 زمینی 288 متری به قیمت متری 100 تومان از مرحوم امامی خرید و با وام 15 هزار تومانی و در مجموع خرج 99 هزار تومان، خانهای در مشهد با معماری پدرزنش ساخت که تا پایان عمر نیز در همین خانه سکونت داشت. او دو پسر به نامهای مصطفی (رئیس دفتر تولیت آستان قدس) و ناصر دارد.
او در سال 54 باز هم دستگیر و به یک سال و نیم حبس محکوم شد و با انتقال به زندان قزلحصار با شید باهنر آشنایی پیدا کرد. پس از زندان همچنان به مبارزات علیه رژیم پهلوی ادامه داد و در 1356 به دستور امام تظاهرات گسترده زنان محجبه در مشهد را سازماندهی کرد. در سال 57 به همرا دو یار قسمخورده خود ستاد مسجد کرامت را تشکیل داد و با حمله عوامل شاه به بیمارستان امام رضا(ع) با سازماندهی مردم این بیمارستان را از مزدوران رژیم پس گرفت.
به گفته واعظ طبسی، امام خطاب به فرموده بودند: «من به شما از دو حیث ارادت دارم؛ به خاطر خودتان و به خاطر مرحوم والدتان». آیتالله العظمی بروجردی نیز واعظ طبسی را «زبان روحانیت» نامیده بود. او از این تعابیر به عنوان افتخارات خود یاد میکرد.
واعظ طبسی چند ماه پیش از انقلاب نیز با آیتالله بهشتی برای همکاری در زمینه تشکیل حزب جمهوری اسلامی دیدار کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57، امام خمینی در یکی از اولین احکام خود شیخ خراسان را به سرپرستی آستان قدس رضوی منصوب کردند. کمیته انقلاب خراسان که در نبود نهادهای اداری ابتدای انقلاب تنها مرجع تصمیمگیری در استان خراسان بود نیز توسط واعظ طبسی اداره میشد و تا مدتها سپاه خراسان هم تحت کنترل این روحانی برجسته بود و از عهده حفظ امنیت خراسان در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی به خوبی برآمد.
در 1358 شیخ عباس واعظ طبسی به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد. این روحانی بلندپایه از طرفداران پر و پا قرص و مدافعان اصلی ولایت فقیه به حساب میآمد. طبسی در دروس خود بر اساس مبانی امام خمینی(ره) و آیات عظمی نائینی، خویی و حکیم، دروسی چون منطق، اصول، معالم، قوانین، رسائل و کفایه را تدریس میکرد.
در 15 فروردین 1359 امام خمینی طی حکمی حجتالاسلام والمسلمین عباس واعظ طبسی را به عنوان تولیت آستان قدی رضوی منصوب کردند و طبسی نماینده ولیفقیه در استان خراسان هم شد. در بخشی از این حکم آمده بود: «نظر به سابقه جنابعالی در اداره امور آستانه مقدسه حضرت ثامن (ع) و اعتمادی که در اینباره به جنابعالی میباشد، به سمت تولیت آن آستانه مقدسه منصوب میشوید … لازم به تذکر است که هیچیک از نهادهای جمهوری اسلامی مانند جهاد سازندگی و همچنین وزارت ارشاد ملی یا اشخاص عادی حق دخالت در موقوفات و سایر متعلقات آستان قدس را ندارد.»
امام در سال 67 مجدداً حکم تولیت آستان قدس رضوی (ع) را به شیخالشیوخ خراسان دادند و نوشتند: «جنابعالی از چهرههای درخشان مدیریت و انقلاب اسلامی بهخصوص در استان خراسان میباشید». با رحلت رهبر کبیر انقلاب در خرداد 68، حضرت آیتالله خامنهای نیز واعظ طبسی را بر تولیت آستان قدس رضوی ابقا کردند. او در سال 75 با حکم رهبر معظم انقلاب به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و تا پیش از درگذشت، عضو این مجمع بود.
مغز اقتصادی و دقت مرحوم طبسی را میتوان از این صحبت او دریافت: «دفترچهای داشتم که مخارج روزانه، هفته و ماهانه را مینوشتم و حتی اگر یک ریال هم به کسی کمک میکردم در دفترچه بنده منعکس میشد و الان من این دفترچهها را دارم». وی پس از مسئولیت تولیت آستان قدس رضوی، نظام نوین اداری اسلامی را در آن ایجاد کرد، برای حفظ اموال آستان قدس تلاشهای فراوانی انجام داد و با احیای موقوفات، آن را از نذورات جدا کرد. در زمان او آستان قدس توسعه هفت برابری داشت و از 12 هکتار به 90 هکتار رسید.
ساخت دو دانشگاه با فضایی بیش از 34 هزار متر مربع و 17 رشته تحصیلی، 98 هزار مترمربع فضای آموزشی در قالب بنیاد فرهنگی رضوی، اهدای 370 هزار مترمربع به آموزش و پرورش، ساخت 57 هزار متر مربع فضای آموزشی، ایجاد مؤسسه به نشر با 1130 عنوان کتاب، احداث 36 کتابخانه جدید و توسعه کتابخانه مرکزی آستان قدس و گردآوری 80 هزار جلد کتاب خطی و چاپ سنگی و افزایش کتلب به بیش از دو میلیون جلد از فعالیتهای سازمان تحت مدیریت او بود؛ ضمن اینکه هولدینگ آستان قدس علاوه بر اشتغالزایی در شرق کشور، به عنوان یکی از نمونههای مدیریت موفق اسلامی شناخته میشود.
شیخ عباس واعظ طبسی در هر چهار دوره گذشته مجلس خبرگان رهبری به عنوان نماینده مردم خراسان حضور داشت اما به دلیل کسالت برای حضور در خبرگان پنجم ثبتنام نکرد. ریاست حوزه علمیه خراسان از دیگر مناصب آن مرحوم بود. او تغییراتی ساختاری، نرمافزاری، رفاهی – معیشتی و سختافزاری نیز در حوزههای علمیه خراسان و طلاب علوم انسانی این استان ایجاد کرد.
طبسی در زمینه فرهنگی معتقد بود که «برنامهها و سیاستگذاریهای آستان قدس همواره باید منسجم و هماهنگ با سیستمهای نظام و ملهم از افکار و اندیشهها و نظرات امام و رهبری باشد». در زمینه سیاسی نیز تاکید داشت که «اگر واقعا بخواهیم در مسائل سیاسی رعایت تقوا را بکنیم سیاست امام و سیاست رهبری، سیاست ماست. باید خود را در برابر ملتی بزرگ، انقلابی قوی و نظامی استوار و مستحکم در برابر شعارهای اصولی انقلاب خودمان ملتزم و متعهد بدانیم».
از نظر سیاسی شاید بتوان آیتالله عباس واعظ طبسی را از سیاسیون راستگرای متمایل به اعتدالیون دانست که بیش از آنکه در میانه میدان سیاست باشد، از نفوذ خود در پشت صحنه برای کمک به نظام اسلامی استفاده کرده و با مدیریت موفق در آستان قدس الگویی برای مدیریت موفق اسلامی ارائه کرده است.
بسیاری، عباس واعظ طبسی را با توجه به جایگاه و کاریزمایش، نفر اول خراسان میدانستند که حتی تغییر استانداران و امورات استان با نظر و مشورت او صورت میگرفت. اکبر هاشمی رفسنجانی که از دوستان صمیمی واعظ طبسی بوده است، در کتاب خاطرات سال 68 خود (بازسازی و سازندگی) برای روز سهشنبه 20 تیر 68 مینویسد: «شب با آیتالله خامنهای جلسه خصوصی داشتیم. موقع شام آقای واعظ طبسی هم به ما ملحق شد. درباره استاندار خراسان صحبت شد».
یا در ذیل خاطرات سهشنبه 27 تیر 68 هاشمی آمده است: «دیروقت به خانه آمدم. آفای طبسی تلفنی خواست که آقای حسن غفوریفرد به جای استاندار فعلی، استاندار خراسان شود».
همچنین هاشمی در خاطرات دوشنبه 9 مرداد نوشته است: «آقای صالحآبادی نماینده مشهد آمد و از تندروها انتقاد داشت. اظهار وفاداری کرد و خواست که در مشهد، گروه آنها را درشرایط جدید بیحمایت نگذاریم. قبلا با آقای طبسی درگیر بودهاند. گفتم از آقای طبسی درخواست میکنم که حالت پدری نسبت به دو جریان داشته باشند».
به هر حال شاید بتوان از میان این سطور، به قدرت و نفوذ شیخالشیوخ خراسان در این استان پی برد. طبسی پیش از انتخابات 94 و در زمان تأیید صلاحیتها نیز درخواست کرده بود که شرایط بهگونهای باشد که همه سلایق این گونه احساس کنند که در رقابت انتخاباتی حضور دارند. او در آخرین اقدام خود برای کمک به نظام، صبح جمعه 7 اسفند آرای خود را در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری به صندوق انداخت و پس از آن، ظهر همان روز به دلیل سکته مغزی و مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری شد.
دکتر حسن قاضیزاده هاشمی – وزیر بهداشت – شخصاً بر بالین شیخ خراسان حاضر شد و تعداد زیادی از بزرگان نظام از جمله حجتالاسلام محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری، آیتالله هاشمی رفسنجانی، سیدحسن خمینی، اسحاق جهانگیری، حجتالاسلام سیدمجتبی خامنهای فرزند مقام معظم رهبری و بسیاری دیگر از بزرگان در طول این یک هفته از آیتالله عباس واعظ طبسی عیادت کردند.
به هر روی آیتالله واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی و نماینده ولی فقیه در استان خراسان، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو چهار دوره پیشین مجلس خبرگان رهبری پس از یک دوره بیماری و یک هفته کما، بامداد روز جمعه 14 اسفند در 81 سالگی به دیار باقی شتافت تا اهالی خراسان در سوگ شیخالشیوخ خود عزادار شوند.
گزارش خبرگزاری فارس
آیت الله عباس واعظ طبسى، نماینده ولى فقیه در استان خراسان و تولیت آستان قدس رضوى در سال 1314 در مشهد مقدس و در خانواده اى مذهبى و روحانى متولد شد.
این عالم ربانی و مجاهد، در یک سالگى پدرش را که از نوابغ گویندگان اسلامى در ایراد سخنرانى هاى مذهبى و خطابه و از لحاظ اخلاق، تقوى و پرهیزگارى زبانزد خاص و عام بود از دست داد و دوران کودکى را با سرپرستى مادر پشت سر گذاشت.
آیت الله واعظ طبسى از همان سنین کودکى و نوجوانى بسیار عاطفى و علاقه مند به حوزه هاى علمیه، عالمان دینى و حضور در جلسات مذهبى بود، لکن علیرغم علاقه شدیدى که به فراگیرى علوم اسلامى داشت به علت شرایط و اقتضاى زمان به تحصیل در دبستان و دبیرستان پرداخت که در این دوران به دلیل استعداد سرشار و انضباط عالى همواره مورد توجّه و احترام دوستان و معلمان بود.
واعظ طبسى در 16 سالگى به حوزه علمیه وارد شد و دروس مقدماتى، سطوح متوسطه و عالیه و خارج را به طور جدّى دنبال کرد و از محضر اساتید و عالمان برجسته اى همچون آیات عظام و حجج الاسلام والمسلمین خالقى، جاویدى، ادیب نیشابورى، حاج سید احمد مدرس یزدى، حاج شیخ مجتبى قزوینى و میلانى بهره مندشد، به طورى که مرحوم حضرت آیت ا… العظمى بروجردى وى را طلبه اى خوش فکر و به عنوان زبان حوزه هاى علمیه دانسته وبا تقدیر و تفقد از ایشان نام مى بردند.
این عالم ربانی و مجاهد همراه با حدود 30 سال کار علمى دقیق و پیگیر، چندین دوره دروس منطق، اصول، معالم، قوانین، رسائل و کفایه را تدریس کرد که کلاس هاى درس ایشان با استقبال گرم طلاب مواجه بود.
آیت الله واعظ طبسى در دوران تحصیل و تدریس خویش بر مبانى حضرت امام خمینى (ره) و بعضاً مرحوم آیت الله العظمى نائینى ، مرحوم آیت الله العظمى خویى و مرحوم آیت الله العظمى حکیم توجّه خاص داشته و در ادبیات، منطق، معانى و بیان و اصول داراى نوشته هایى است که در آینده به چاپ خواهد رسید و مورد استفاده حوزههاى علمیه قرار خواهد گرفت.
آیت الله واعظ طبسى از سنین 12 یا 13 سالگى با سیاست آشنا بود و در 15 یا 16 سالگى در دبیرستان یا حوزه علمیه و منزل مسائل سیاسى را دنبال و مطرح مى کرد.
این عالم ربانی با احساس نفرت عمیقى که از رژیم پهلوى در خود احساس مى کرد، خشم و کینهاش را به اشکال مختلف ابراز نمود و پس از گذشت یکى دوسال از شروع درس در حوزه علمیه با سخنرانى هاى خویش مبارزه اى هدفمند و جهت دار را علیه دستگاه حاکم آن زمان آغاز کرد، تا جایى که چندین بار به علت همین سخنرانى ها ممنوع المنبر یا به زندان کشانده شد، لیکن این مبارزه مقدس را تا پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) ادامه داد و همیشه یار و یاور اسلام و نظام اسلامى براى خدمت به جامعه اسلامى بود.
وى در دیدارى که با امام راحل (ره) داشت، معظم له درباره ایشان فرمودند: «من به شما از دو حیث ارادت دارم، بخاطر خودتان و به خاطر مرحوم والدتان، چه بسیار افرادى غیرمسلمان بودند که تحت تاثیر منطق و کلام مؤثر و پرجاذبه او به اسلام مشرف شدند و در کشورهاى عربى موقعیت ویژه اى داشت».
آیت الله واعظ طبسى پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى همواره به عنوان یکى از استوانه هاى نظام مقدس مورد توجّه قرار داشته و از سوى امام خمینى(ره) به عنوان نماینده معظم له در استان خراسان و تولیت آستان قدس رضوى منصوب شد و پس از رحلت آن بزرگوار، این حکم از سوى حضرت آیت الله العظمى خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر امت اسلام تأیید شد.
این عالم ربانی علاوه بر خدمت در بارگاه مقدس رضوى به عنوان نماینده ولی فقیه در استان های خراسان و تولیت آستان قدس رضوی، در نهادهاى مقدسى همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبرى عضویت و ریاست حوزه علمیه خراسان را به عهده داشت و برای اعتلاى اسلام و نظام مقدس اسلامى تلاش بسیار کرد.
از سوگند تا سکوت
مریم محمدپور در خبرآنلاین نوشت: درگذشت آیت الله واعظ طبسی، به معنی درگذشت یکی دیگر از چهرههای مشهور نسل اول مبارزات انقلابی است. کسی که نه فقط در دوره انقلاب که حتی پس از آن ازجمله چهرههای موثر در فضای سیاسی کشور به شمار می آمد.
آیت الله عباس واعظ طبسی، از جمله نمایندگان خراسانی در خبرگان چهارم بود که با عدم ثبت نام در انتخابات دوره پنجم این مجلس شگفتی ساز شد. این شگفتی اما دقایقی پس از انداختن رای وی به صندوق انتخابات، تبدیل به بُهت شد. بُهت از بستری شدن او در بیمارستان و این پازل حیرت آور سرانجام امروز (جمعه) با انتشار خبر درگذشت او، کامل شد.
آیت الله واعظ طبسی نه فقط نماینده ولی فقیه در خراسان بود که ریاست حوزه صاحب نام این خطه را نیز برعهده داشت و افزون بر همه اینها، تولیت آستان قدس رضوی نیز ازجمله کرسی هایی بود که در اختیار وی قرار داشت. از آنجا که آیت الله واعظ طبسی بیش از سه دهه بر این مصادر تکیه زده بود، میتوان از وی به عنوان یکی از قدیمی ترین مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران یاد کرد.
زندگی پر فراز و نشیب یکی از مشهورترین چهره های تاریخ معاصر خراسان را می توان دست کم به چهار دوره تقسیم کرد. ابتدا، دوران کودکی و جوانی مه به تحصیل آیت الله اختصاص داشت، سپس دوران مبارزه که منتهی به سوگند مشترک او با دیگر رهبران انقلابی مشهد شد، سپس دوره برعهده گرفتن نقش های مدیریتی در نظام جمهوری اسلامی و در نهایت سکوت او که با انتشار خبر بیماری و درگذشت وی تکمیل شد.
ملی شدن صنعت نفت، آغاز فعالیت های سیاسی آیت الله جوان
آیت الله عباس واعظ طبسی سوم تیر 1314 در مشهد به دنیا آمد. پدرش، غلامرضا واعظ طبسی از روحانیون تأثیرگذار زمان خود به شمار میآمد. واعظ طبسی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه به تحصیل در علوم حوزوی علاقمند شد و در سن ۱۶ سالگی با حضور در حوزه علمیه مشهد دروس مقدمات، سطح و خارج را در محضر اساتید این حوزه گذراند. دوران جواني آیت الله واعظ طبسی، مصادف با دوران مبارزات ضد استعماري ملت ايران به رهبري دکتر محمد مصدق و آيت الله كاشاني بود. او در آن روزها هنوز یک دانش آموز دبيرستاني بود، اما براي مبارزه عليه استعمار احساس تكليف مي كرد و به شكلهاي گوناگون، با سخنراني و يا بحثهاي چهره به چهره، دوستان و همسالان خود را به مشاركت در مبارزه دعوت مي كرد.
يكي از حوادثي كه تصميم به مبارزه را در وي تقويت كرد، آشنايي با شهيد نواب صفوي بود. نواب در سفري كه در اوايل دهه 1330 به مشهد داشت، با سخنان پرشور خود در مدرسه نواب، شوق و شوري در دل همه طلاب جوان ايجاد كرد. بدين ترتيب بود كه عشق به اسلام انقلابي كه آن روزها نواب نماد آن بود، در ذهن او بيشتر ريشه دوانيد. پس از 28 مرداد 1332 و آغاز دوره اختناق، مبارزه عليه رژيم شاه، شكل زيرزميني و مخفيانه به خود گرفت و در سال 1335 اين مبارزه علني شد. متاسفانه در اين سالها در مشهد نوعي تفكر پرهيز از درگيري با رژيم وجود داشت. گرایشی که تا سال ها بعد به دلیل ماهیت فکری برخی علمای مشهد ادامه داشت. اين موضع گيري طبعاً بر كساني كه مي خواستند راه مبارزه را ادامه دهند، فشار وارد مي آورد و دشواري كار را دوچندان مي كرد. آيت الله واعظ طبسي خود در خاطراتش، در باب فعاليت هاي سياسي اش مي گفت: “مبارزه علني بنده و جمع دوستان تقريبا از سال ۱۳۳۵ شروع شد. در آن موقع برادرمان جناب آقاي خامنه ا ي (مقام معظم رهبري) در مشهد تشريف نداشتند و شهيد هاشمي نژاد هم در قم بودند. بنابراين در آن زمان من تنها بودم و خيلي سخت مي گذشت، به جهت آن كه در حوزه هم افكار خاص ضد مبارزه حاكم بود…”
در سال 1339 موقعي كه در سراي محمديه درباره عدل زمامداران صحبت مي كرد مورد اعتراض ساواك قرار گرفت. ماموران امنيتي شاه، جلسه سخنراني وي را تعطيل و او را براي مدت هفت ماه ممنوع المنبر كردند تا اين كه فشار اقشار مردم، اين ممنوعيت را لغو كرد. روایت آیت الله واعظ طبسی از لحظه بازداشت اینگونه است: “در این اثنا چون خانمها بالای بالکن سرا بودند، خانمی روسریاش را از بالا پرت میکند بین آقایان و میگوید شما مرد نیستید. فلانی را گرفتند و شما اینجا نشستهاید و نگاه میکنید…”
پیامی که امام(ره) برای بازداشت واعظ طبسی به ساواک داد
آیت الله واعظ طبسی پس از تصويب رفراندوم شاه در سال 1341، به دنبال ايراد چند سخنراني دستگير و پس از چند روز به زنداني در تهران منتقل شد. اين نوع برخورد از آن تاريخ به بعد 6 بار تكرار شد.
اينگونه بود كه فعاليتهاي مبارزاتي آيت الله طبسی شدت گرفت. در سال 1341 بدنبال يك سخنراني عليه رفراندوم محمدرضا پهلوي بار دیگر این روحانی انقلابی بازداشت شده، پس از آن به تهران رفته و در حضور امام (ره) از مظالم رژيم در 15 خرداد گفتند. آیت الله طبسی خاطره دیدار با حضرت امام خمینی (ره) و تبعات آن را اینگونه نقل می کند: “بعد از آنکه امام(قدس سره) از حصر آزاد شدند، قرار شد یک جمعی از حوزه علمیه مشهد برای عرض سلام و خیرمقدم خدمت ایشان بروند. بنده بودم، مرحوم آقای سیدحسن میردامادی نجفآبادی (از منسوبین آقا)، آقای سیدمحمود مجتهدی برادر آقای سیدعلی سیستانی مرجع تقلید و استاد بزرگوار ما، مرحوم آقای مدرس یزدی هم بودند. با قطار عازم این سفر شدیم. چند روزی شایع کردند که ما را دستگیر کردهاند. شایعات هم که میدانید مثل همین امروز کار خودش را میکند. آن کسانی هم که اقدام به انتشار شایعات میکنند هدفشان مقطعی است چون میدانند در درازمدت همه چیز روشن میشود. وقتی میرفتیم من توی قطار به آقای مدرس گفتم که احتمال میدهم در مراجعت از این سفر، بنده خدمت شما نباشم. ایشان با همان لهجه خراسانی خودشان گفتند چطور؟ گفتم قطعاً من را دستگیر میکنند. علت آن هم یکی بحث سابقه بود که آن را دنبال میکردند و دیگری مسایل جدیدی که اتفاق افتاد.”
او خاطراتش از این دیدار را چنین پی می گیرد: “امام آمدند و صحبتهایی کردیم. بعد هم این طرف و آن طرف جلساتی داشتیم تا اینکه رفتیم تهران و یک شب منزل آقا سیداحمد فاطمی (عموی این آقای فاطمی قاری قرآن) بودیم. فردا هم با یک فولوکس به اتفاق آقایان آمدیم قم. قم هم که آمدیم، مستقیم رفتیم خدمت امام(قدس سره) که منتهی شد به آن سخنرانی… امام(قدس سره) خواستند که ما صحبت کنیم. من دستم را گرفته بودم به بالای آن چهارچوب پنجرههای قدیمی منزل امام و… و جمعیت هم عجیب بود. نه اینکه به خاطر ما باشد، مرتب میآمدند و میرفتند. من در آن جلسه خطاب به حضرت امام(قدس سره) گفتم با توجه به اینکه جنابعالی روز ۱۵ خرداد بازداشت بودید، اگر اجازه بدهید من گزارش کوتاهی از آن روز بدهم که چه اتفاقاتی افتاد و مردم چه کردند. من وقتی گزارش میدادم امام(قدس سره) به شدت اشک میریخت و بدن ایشان تکان میخورد. امامی که در شهادت آقامصطفی، آن فرزند ممتاز و برجستهاش اشک نریخت اما آنجا…”
سخنرانی واعظ طبسی در این روز نقش مهمی در فعالیت های بعدی او داشت. خودش ماجرا را اینطور ادامه می دهد: “بعد گفتم که ما آمدهایم برای عرض سلام و بیعت مجدد با جنابعالی و برای اینکه مراتب ایمان و اعتقاد خودم را به نهضتی که شما آغاز کردید نشان بدهم، میخواهم عرض کنم که بهره من از زندگی، تنها یک فرزند است که آمادهام این فرزند را هم در راه این انقلاب، تقدیم اسلام کنم. اینجا هم امام(قدس سره) خیلی اشک ریخت. صحبت من در آنجا حدود ۳۵ دقیقه طول کشید. از آنجا که آمدیم مشخص بود که تحت تعقیبیم. خیلی اصرار بود که برای سخنرانی به منزل آقای شریعتمدار، آقای نجفی و آقای گلپایگانی برویم اما من گفتم نه، من منحصراً برای امام(قدس سره) آمدم. آقای شریعتمدار و به خصوص مرحوم آقای نجفی یک حق استادی نسبت به مرحوم والد ما داشتند و بالاخره از ما هم انتظار داشتند. ایشان اظهار داشتند خوب است من یک سخنرانی هم آنجا داشته باشم که من عذرخواهی کردم. هنگام آماده شدن برای مراجعت، آقای مدرس گفتند نمیتوانند با ماشین برگردند، بنابراین همان جمع تصمیم گرفتیم با قطار برگردیم. ” روشن بود که این سخنرانی برای آیت الله جوان، هزینه در بر دارد. او در این باره توضیح می دهد: “در راه آهن قم نشسته بودیم تا قطار آماده شود که متوجه شدیم وضع غیرعادی است. شعاع وسیعی از اطراف ما را خلوت کرده بودند و چند مأمور هم آنجا را محاصره کرده بودند. یکی از آنها جلو آمد و گفت، جناب آقای طبسی! لطفاً چند دقیقهای تا اطلاعات شهربانی تشریف بیاورید. گفتم شهربانی یا ساواک؟ گفت پس خودتان میدانید! اداره اطلاعات آنجا هم ۵۰ قدم با ایستگاه راهآهن بیشتر فاصله نداشت. سرهنگ بدیعی رئیس ساواک قم بود. خود ایشان آمد پشت فرمان نشست و حدود سه چهار کیلومتر از قم بیرون رفتیم. این ماشین، ظاهراً ماشین شخصی بنام بدیعی بود. او یک راه انحرافی را در پیش گرفت و از جاده اصلی خارج شد. یک کیلومتر آن طرفتر یک ماشین لندرور آماده بود. ما را سوار لندرور کردند و بعد هم رفتیم طرف تهران. آنجا هم ما را به یکی از ادارات ساواک تهران تحویل دادند. غروب بود و هوا، سرد و بارانی. من توی اتاق نشسته بودم که ناگهان در را باز کردند و یک نفر گفت: آقای طبسی، انقلاب آقا! انقلاب؟ تبعیدت میکنیم به جایی که همه این حرفها تمام شود. من نمیدانستم که او کیست. بعداً شنیدم که سرهنگ مولوی است که هیچکس از دست او جان سالم به در نبرده. یعنی در اولین برخورد، به حساب افراد میرسید. وقتی این را گفت، من گفتم حالا بفرمایید بنشینید با هم صحبت کنیم ببینیم قضیه چیست؟! تا این جوری گفتم و خونسرد برخورد کردم، بلافاصله گفت نه جانم مرسی، من کار دارم، خداحافظ. او رفت و صبح آمدند من را برای دومین بار به قزلقلعه منتقل کردند. رئیس قزلقلعه، سروان آشتیانی بود اما مدیر اجرایی و اداره کننده آن، استوار ساقی بود. عجیب بود، ایشان با هر زندانیای که زیردست بازجو، اعتراف میکرد، خیلی خشن بود و برعکس به کسی که مقاومت میکرد و حرفی نمیزد، احترام میگذشت. آقای ساقی تا من را دید گفت، شما دوباره آمدی؟ گفتم حالا یک سلول خوبی به ما بده! گفت باشد و همین کار را هم کرد. یک سلولی که مقابل آن، فضای عمومی قزلقلعه بود به من دادند. چند روزی در سلول بسته بود ولی بعد دستور داد در سلول باز باشد. صبح که رفتم برای وضو گرفتن دیدم که یک آقا شیخی در حال وضو گرفتن است. این آقا شیخ علیاصغر مروارید را ندیده بودم ولی از نشانههایی که از ایشان شنیده بودم، او را شناختم. گفتم جناب آقای مروارید! یک دفعه برگشت و گفت بله قربان! مثل اینکه اینجا هتل هایته که شما این طور صحبت میکنید!… بالاخره وضو گرفتیم و برگشتیم. فردای آن روز در حالی که در باز بود، شهید باهنر شنیده بود که من به آنجا آمدهام، خودش را رساند پشت در زندان عمومی که به سلولها باز میشد و از آنجا نسبت به من اظهار محبت کرد. آنجا آقای مروارید به من گفت که امام درباره شما پیامی داده که قبلاً برای هیچکس این کار را نکرده است. ایشان خطاب به ساواک گفتهاند که شما مهمان من را گرفتید، پس در حقیقت خود من را گرفتید.”
صورتمان را خشک، تراشیدند
چنانکه اشاره شد، سریال بازداشت های آیت الله واعظ طبسی ادامه پیدا می کند. او خاطره اي از يكي دیگر از اين بازداشتها را چنين بازگو مي كند: “روز اول ماه مبارک رمضان، منزل مرحوم امامی، سحری را صرف کردیم و خوابیدیم. من خوابی دیدم که واقعاً خبر از آینده میداد. ساعت ۱۰صبح بود که زنگ منزل به صدا درآمد. مادر مرحوم امامی- بیبی معصوم- آمد در اتاق ما را زد و با همان لهجه یزدیاش گفت: فلانی گمانم اینها ساواکیاند. سر جدم شما دم در نروید! من گفتم که در هر حال من بروم یا نروم، دستگیر میشوم و هیچ مصلحت نیست که نروم. چون میریزند توی خانه و شما و خانواده، آسیب میبینید. من جوراب هم نپوشیدم، رفتم در منزل را باز کردم، دیدم لندرور ساواک جلوی در خانه است. مأمور هم خودش را معرفی کرد و گفت بفرمایید. گفتم پس من آماده شوم. گفت نه، ما اجازه نداریم. وقتی وارد ساواک شدیم جلوی در اتاق سرهنگ هاشمی که آن موقع رئیس ساواک بود، هفت هشت نفر از مأمورین ساواک ایستاده بودند…”
او این خاطره را چنین پی می گیرد: “سرهنگ هاشمی هیچ تعارفی نکرد و ما خودمان رفتیم آن بالابالاها نشستیم. سرهنگ هاشمی بلند شد که: “آقا شما این تیرها را برداشتی یک روز به علم میزنی؛ یک روز به شاهنشاه. منظور شما چیست؟” از پشت میز بلند شد با مشت گره شده به طرف بنده آمد که بزند به صورت من، من سرم را کنار کشیدم، دستش خورد به دیوار. بلافاصله گفت مأمورین آمدند و ما را بردند لباسهایمان را عوض کردند و صورتمان را خشک تراشیدند…”
سوگند 3 نفره، برای ادامه راه انقلاب
وي كار مبارزه را در سالهاي نخست به تنهايي دنبال مي كرد، اما با استقرار حضرت آيه الله خامنه اي و پس از مدتي شهيد هاشمي نژاد در مشهد، گروهي سه نفره تشكيل شد كه اعضاي آن قسم ياد كردند تا برقراري حاكميت اسلام راه مبارزه را با همكاري صميمانه يكديگر دنبال كنند و همواره از امام به عنوان رهبر و مرجع اعلم، جانبداري كنند.
روایت مرحوم آيت الله طبسي این این سوگند تاریخی اینگونه است: “در یکی از این جلسات، آقا مطلبی را فرمودند و به دنبال آن من این بحث را مطرح کردم که برای اینکه انگیزه ما صددرصد خالص باشد و دنبال هیچ چیز جز مسایل مربوط به مبارزات نباشیم، خوب است یک سوگندی یاد بکنیم که این سوگند کاملاً تعهدآور باشد. اولین بار این سوگند بین من و آقا بود. ما سوگند یاد کردیم که در این قسم قصد انشاء داشته باشیم و متعلق سوگندمان هم این بود که برای تشکیل حکومت اسلامی و مرجعیت امام(قدس سره) تلاش کنیم…” تشكيل اين ستاد كه مسجد كرامت مشهد پايگاه آن بود و در مواقعي همچون كمك سازماندهي شده به زلزله زدگان گنابادي در سال 1356 خود را نشان داد، از آن حيث مهم بود كه در آن زمان اين 3 روحاني انقلابي در حوزه علميه خراسان نقشي برجسته داشتند. آيت الله واعظ طبسي “رسائل” تدريس مي كردند، مقام معظم رهبري “مكاسب” و شهيد هاشمي نژاد نيز “كفايه”؛ چنين بود كه وقتي آيت الله طبسی در مسجد ملا هاشم، امام (قدس سره) را مرجع اعلم ناميد، خشم رژيم افروخته شد.
آیت الله واعظ طبسی در مورد سوگند 3 نفره ای که در تاریخ انقلاب جریان ساز شد، می گویند: ” واقعاً برای تشکیل حکومت اسلامی و مرجعیت امام(قدس سره) تلاش میکردیم. من بعدها بعد از درس رسائلم معمولاً به حرم مشرف میشدم. خطاب به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم که من الان برای سفر حج، استطاعت مالی ندارم. تقاضای من از شما این است که آن روزی مشرف بشوم که در ایران حکومت اسلامی تشکیل شده باشد. همین طور هم شد و سال۶۱ عازم این سفر معنوی شدیم.”
حکمی که امام به آیت الله واعظ طبسی داد
پس از پیروزی انقلاب طبیعی بود که آیت الله واعظ طبسی یکی از چهره های مورد اعتماد باشد. تنها سه روز پس از پیروزی انقلاب در ۲۵ بهمنماه ۱۳۵۷، امام خمینی(ره) حکم سرپرستی آستان قدس رضوی به آیت الله واعظ طبسی محول می کند و یک سال و اندی بعد یعنی در فروردین سال ۱۳۵۹، وی حکم تولیت آستان قدس رضوی را از حضرت امام دریافت می کند. در حکم آیت الله واعظ طبسی آمده است: ” جناب آقای مستطاب حجت الاسلام جناب آقای عباس واعظ طبسی دامت افاضاته؛ نظر به سابقهای که جنابعالی در اداره امور آستان مقدس حضرت ثامن الائمه صلوات ا… و سلامه علیه و علی آبائه الطاهرین دارید و اعتمادی که دراینباره به جنابعالی میباشد به سمت تولیت آن آستانه مقدسه منصوب میشوید تا با کمال جدیت و به طور دقیق از متعلقات آنجا خصوصاً کتابخانه و خزینه و محتویات ضریح مقدس و موقوفات و سایر متعلقات آن آستان مقدس محافظت کامل را بفرمایید و از حیفومیل و ضیاع اموال جلوگیری نمایید و حضرات خدام محترم با جنابعالی در این امر لازم تشریک مساعی خواهند نمود و آنچه لازم به تذکر است این مطلب میباشد که هیچیک از نهادهای جمهوری اسلامی مانند جهاد سازندگی و همچنین وزارت ارشاد ملی و یا اشخاص عادی حق دخالت در موقوفات و سایر متعلقات آستان قدس را ندارد. از خدای تعالی موفقیت را در انجام وظایف الهی مسئلت دارم.”
این حکم تنها محدود به زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) نبوده و این مسئولیت در کنار مسئولیت های دیگری چون نمایندگی ولی فقیه در خراسان و مدیریت عالی حوزه علمیه خراسان، همچنان در زمان رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نیز تداوم می یابد. حتی زمانی که بنابر رای مجلس ششم، خراسان بزرگ به سه استان رضوی، شمالی و جنوبی تقسیم می شود، باز هم آیت الله واعظ، نمایندگی ولی در خراسان بزرگ، یعنی در هر سه استان را عهده دار می شود.
مدافع رهبری، حامی هاشمی
آیت الله واعظ طبسی از جمله چهره هایی بود که از نظر سیاسی در جبهه راست، در دوقطبی «راست و چپ» دهه شصت و نیز جریان اصولگرا در دو قطبی دهه های 80 و 90، میان «اصولگرایان و اصلاح طلبان» جای می گیرد. مواضع سیاسی وی در تمام دوران حیاتش در دفاع از حضرت آیت الله خامنه ای بود اما منتقدان، از نزدیکی واعظ طبسی به آیت الله هاشمی رفسنجانی نگران بوده و چه در دوران اصلاحات و چه در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، انتقاداتی را علیه آیت الله واعظ طبسی مطرح می کردند. برخی حواشی به ویژه درباره بعضی اعضای خانواده وی، فرصتی به منتقدان برای فضاسازی تبلیغاتی می داد.
اوج این فضاسازی ها علیه آیت الله واعظ طبسی پس از آن صورت گرفت که در سال 84 او در برابر محمود احمدی نژاد، از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد. هرچند همزمان با سالروز هفتادسالگی آیت الله، محمود احمدی نژاد در برابر هاشمی به پیروزی رسید، اما حمایت های آیت الله از دوست قدیمی اش ادامه یافت. واعظ طبسی که تاکنون هم تولیت آستان قدس رضوی را برعهده داشت، هم نمایندگی ولی فقیه در استانهای خراسان، هم عضویت در مجلس خبرگان رهبری، هم عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام و هم مدیر عالی حوزه علمیه خراسان به شمار می آمد، در سالهای بعد مواضعی انتقادی نسبت به عملکرد منتقدان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اتخاذ کرد و همین امر بر حجم تخریب ها علیه او افزود تا جایی که اندک اندک آیت الله واعظ طبسی در سکوتی سیاسی قرار گرفت؛ سکوتی که به شایعه بیماری او دامن زد..
واعظ طبسی با وجود حمایت از هاشمی، در سال 88 موضعی سرسختانه در برابر حوادث پس از انتخابات داشت. او در یکی از سخنرانی های خود در آن سال گفت: “در سال 88 کساني که از جريان فتنه تبعيت کردند و خرسند و اميدوار بودند که در آينده اي نه چندان دور قدرت را به دست خواهند گرفت و به دنبال کسب قدرت آن چه بايد بشود خواهدشد، کساني بودند که هميشه نشان مي دادند، در راه امام (ره) و رهبري اند و مايل بودند مردم نيز آن ها را با همين خصوصيات بشناسند…” کمی بعد، آیت الله واعظ طبسی در کنار نقد حوادث سال 88 به یکی از منتقدان جدی جریان انحراف تبدیل شد. جریانی که در توصیف حلقه ای از یاران نزدیک به رئیس جمهور پیشین به کار می رفت. او در یکی از سخنرانی های خود درباره این جریان، به خاطرات خود از دهه شصت، ان زمان که رویاروی منافقین قرار گرفته بود اشاره کرد و گفت: “جریان فتنه و انحرافی شاخهای از مجاهدین خلق هستند”.
آخرین توصیه سیاسی یک مبارز انقلابی
نام آیت الله واعظ طبسی در سالهای بعد بیشتر به نام هاشمی رفسنجانی گره خورده بود. او یکی از حامیان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و در جریان همه سفرهای هاشمی به مشهد با او دیدار می کرد. هاشمی در آخرین ملاقاتی که از آیت الله واعظ طبسی کرد، درباره سفرهایش به مشهد چنین گفت: «در تمامی سفر های گذشته با آیت الله واعظ طبسی دیدار و گفت و گو داشتم و این دیدار ها جزئی از برنامه های اینجانب بود اما این بار برای عیادت ایشان به مشهد مقدس سفر کردم.»
شاید بیماری آیت الله واعظ طبسی و شاید هم تحولات شتابان سیاسی در کشور، باعث سکوت او در قبال تحولات سیاسی شده بود. آخرین نطق آیت الله در تاریخ ششم بهمن امسال و در توضیح چرایی کاندیداتوری اش در انتخابات خبرگان پنجم ایراد شد. آنجا که گفت: “از آنجا که دیدم در انتخابات امسال مجلس خبرگان رهبری، فضلا، علما و دانشمندانی جوان و خوشفکر حضور دارند، از ثبت نام در این دوره خودداری کردم. بهتر است فعلا من از دور نظاره گر باشم و اگر چیزی به نظرم رسید، عرض کنم.”
او در همین سخنرانی، شاید بتوان گفت پس از قریب به 65 سال فعالیت سیاسی، آخرین توصیه سیاسی خود را اینگونه بیان کرد؛ توصیه به وحدت که شاید ناشی از دلخوری نسبت به تخریب جریان های سیاسی علیه یکدیگر بود. توصیه ای که باید دید چطور می تواند در جامعه سیاسی کشور به عمل تبدیل شود: “عده ای به اشتباه خود را حزب اللهی می دانند و بسیاری از اختلافاتی که منجر به برخوردهای جدی می شود، ناشی از همین مساله است. .. در وهله نخست هر کس باید بین خود و خدای خود بررسی کند که آیا ویژگی های یک حزب اللهی واقعی را دارد و می تواند خود را در ارتش خدا ببیند یا خیر؛ در این صورت همه این نزاع ها و درگیری ها باید از بین برود؛ نه اینکه کم شود.”
انتهای پیام