درسی دیگر از عاشورا: خلافت، شرط مشروعیت نیست!
جانمحمد وطن پرست در یادداشتی برای انصاف نیوز با عنوان «درسی دیگر از عاشورا و واقعه کربلا: حفظ نظام به هر قیمتی اوجب واجبات نیست / خلافت، شرط مشروعیت نیست! هدف در نهایت حفظ اسلام است»، نوشت:
در مباحث و مطالب مربوط به قیام امام حسین ع، اگرچه اصلاح امت و مقابله با انحراف حاکمیت، هدف اصلی قیام بود اما متاسفانه بسیاری از مطالب ذکر شده در باب کربلا، بیشتر از هر موضوعی، تمرکز بر ظواهر است و بیشتر از زخمهای وارد بر پیکر اسلام در طول تاریخ و رفع تشنگی مسلمانان با اخلاق و بصیرت اسلامی، زخمهای افراد در دشت کربلا و لبان تشنه اصحاب حسین ع را پررنگ کردهایم تا بسیاری از شیعیان، بیش از مشاهده هر رذیلت و فضیلتی، هنگام تشنگی از کربلا یاد کنند و شخصی که در جریان اتفاقات کربلا و هدف قیام نباشد در ابتدا احساس کند هدف قیام، دسترسی به آب بوده است.
آنگونه که ما، درگیر نقد و بررسی رفتار سپاه امام حسین ع تا به امروز بودهایم تا با ایجاد شوری حسینی، حامیانی برای ایشان پیدا کنیم و ایشان و اصحاب وفادرش را الگویی برای همه تاریخ بدانیم باید قبل از امام حسین ع و یاران وفاداراش، سپاه مقابل را کالبد شکافی میکردیم تا پس از پیدا کردن ریشه مشکلات و دلیل به وجود آمدن چنین حرکتی از امام حسین ع و این واقعه هولناک و تلخ، به نسخهای مطلوب، برای بزنگاههای دیگر تاریخ، برسیم. و در جبهه امام حسین نیز اولویت را به جای ایجاد شور حسینی در میان دوستداران آن حضرت، ایجاد شعور حسینی قرار دهیم که قطعاً، محصول شعور حسینی، شور حسینی خواهد بود اما عکسان، اتفاقاً نخواهد افتاد.
شمر جانباز جنگ صفین، قاتل دشت کربلا، جملهایست که شاید حداقل در چهل ساله بعد انقلاب بیش از جملهای آن را در فضای سیاسی ایران شنیدهایم! و هدف از این جمله بیشتر، نوعی شبیه سازی اشتباه تاریخی و زمین زدن فلان شخص در اردوگاه مقابل و انتقامجویی سیاسی بوده است و هیچگاه فکر نکردهایم شاید این شمر و هزاران نفر دیگر در کنار خلفا، تحت امر و کنترل سازِکارهای متفاوت خلافت آنها بودهاند. در سپاه علی ع، به دلیل سازِکاری مبتنی بر اسلام راستین یا همان اسلام علوی، و در سپاه معاویه و یزید، مطابق با سازِکار اسلام اموی رفتار میکردند و بی شک شخصیت چنین افرادی تحت تأثیر ساختار حاکمیت بوده است. یعنی در رکاب حضرت علی (ع) با جهل، جور، جعل و زراندوزی میجنگید و در رکاب یزید به کام جور و جهل، جعل و زراندوزی قدم برمیداشتند.
کربلا را بر خلاف برخی تصورات، بیشتر از زر و زیور، مشروع دانستن حاکمیت و خلافت به هر قیمتی، و اوجب واجبات دانستن حفظ خلافت، در کنار تزویر و جبر در دست حکومت آفرید. وگرنه برخی از قاتلان امام حسین ع، آنچنان بعد از آن جنایت هولناک، شادی نمیکردند. زیرا، دلیل این نوع شادی بعد از آن قتلوعام نابخشودنی، نمیتواند صرفاً زر و زور باشد، بلکه آنها در ساعات اولیه بعد از واقعه کربلا، کشتن نوه رسولالله و همراهان ایشان را، امری نیکو برای حفظ خلافت اسلامی و تبسم خداوند میپنداشتند.
این جهل دینی باعث شده بود برخی از سربازان سپاه یزید ابن معاویه، بی رحمانه و بدون عذاب وجدان بازماندگان پیامبر اسلام را مظلومانه به شهادت رساندند و سجده شکر به جا آوردند و به تحقق وعده بهشت جاودان و خمرههای شراب بهشتی و حورالعینها و نهرهای روان میاندیشیدند و از طرف دیگر سوختن امام حسین و یارانش در آتش جهنم را در ذهن و زبان خود به تصویر میکشیدند.
بعد از ابوبکر، بخشی از سپاه ایشان عمر را یاری رساندند و بعد از عمر، عثمان را و بعد از عثمان، بسیاری از سپاهیان عثمان در کنار علی ع و بعد از حضرت علی ع و کنار زدن امام حسن ع توسط معاویه، بسیاری از اطرافیان ایشان در کنار معاویه و بعد از معاویه در کنار یزید قرار گرفتند.
بخشی از سپاه تحت امر خلافت، فارغ از نوع شخصیت افراد و گروها، و زاویه داشتن یا نداشتن با اسلام، به جایگاهها توجه میکردند، به همین دلیل نقطه مقابل خلیفه و حکومت را طاغی بر حکومت میدانستند نه مُصلِح و منجی اسلام و امت! در حقیقت، اوجب واجبات حفظ نظام و خلافت بود! زیرا حفظ خلافت را شرط حفظ اسلام میدانستند. الحاد، به معنای خروج از حدود الهی نبود بلکه مخالفت با خلیفه مسلمین را، شرط الحاد قلمداد میکردند.
هیچ گاه بخش بزرگی از مسلمانان به دلیل همین جهالت دینی و مقدس دانستن خلافت اسلامی به هر قیمت، و اوجب واجبات دانستن حفظ خلافت دینی در زمان برخی حکومتها، نه تنها تلاشی برای اصلاح امور و حاکمیت نمیکردند بلکه چنین قصد و نیتی نیز نداشتند و نقد خلافت و خلیفه را از منکرات میدانستند.
این حکومتها نیز به دلیل عدم نقد، مطالبه گری، مخالفت و فشار امت، هیچگاه به اصلاح خود نپرداختند و به همین سادگی، حاشیه امنی برای رشد و شدت گرفتن رذیلتهای سیاسی و مدیریتی و گسترش بساط جهل، جعل و جور در سطوح مختلف حاکمیت و ضایع شدن حقوق امت، انهم به نام دین و حمایت از مسلمین به وجود آمده بود تا هر روز، شرایط بدتر از دیروز باشد و در نهایت مغول با واژگونی خلافت عباسی، حجم زیادی از این خرافات و تقدس را نابود کرد.
آنچنان خلافت برای بسیاری از مسلمانان مقدس بود که این اعتقادات، در زمان عباسیان، بر روحیه سپاه مغول نیز تأثیر منفی گذاشته بود و به نقل از برخی مورخین در نوع مجازات و کشتن مستعصم عباسی شک داشتند. زیرا گاها فکر میکردند اگر واقعاً ریختن خون خلیفه مسلمین، باعث قهر الهی شود چه باید کرد؟ و عدهای نحوه کشتن ایشان را، پیچاندن مستعصم در نمد میدانند و ضرباتی که برای کشتن تدریجی ایشان به نمد وارد میشد تا اگر عذابی نازل آمد از کشتن ایشان دست نگه دارند.
بعد از کشتن آخرین خلیفه عباسی توسط لشکر مغول، بسیاری از مسلمانان منتظر نزول بلاهای آسمانی بودند تا در یک ثانیه نژاد مغول را در هم بکوبد زیرا خلافت خلیفه را منتسب به خدا میدانستند.
در حقیقت سکوت امت در برابر اشتباهات حاکمیت و خلافت دینی به دلیل جهل مقدس امت، در طول تاریخ دو فرصت را سوزاند:
ابتدا، فرصت یک زندگی شرافتمندانه و عزتمندانه برای امت!
و دوم، فرصت اصلاح حکومتداران و ثبت نام نیکی از خود در طول تاریخ!
در اوایل انقلاب ۵۷ امام خمینی ره در جمع نمایندگان مجلس نیز به چنین موضوع مهمی اشاره فرمودند که مطالب زیر را میتوان از گفتههای ایشان برداشت کرد تا فکر نکنیم نظام همیشه و به هر قیمتی پابرجا خواهد بود.
تضعیف جمهوری و عدم ملاحظه زاغهنشینان ممکن است روزی منتج به ایام الله دیگری شود و ان روز فاتحه همه ما خوانده شود و و شما نامزدهای مجلس اسلامی بدانید هدف از انتخابات در نهایت حفظ اسلام است.
حذف و حصر انسانهای دین دار، مُصلِح و آزادیخواه توسط حکومتهای دینی، به دلیل قدرت طلبی یا جهل حاکمیت، آنهم به نام دین و در راه خدا، در کنار عدم بصیرت دینی و سیاسی و فقدان شجاعت در میان مردم، یکی از درسهای بزرگ واقعه کربلا، برای درس گرفتن کسانیست، که در تاریخ تأمل و تدبر میکنند. و عدم بصیرت در میان بخشی از امت باعث میشود جاهلانه به جهت حذف و حصر چنین مصلحانی که هدفشان دفاع از حقوق همین مردم است خدا را شاکر باشند و به اقتدار حاکمیت افتخار کنند.
انتهای پیام
سلام اگر منظور از حصر موسوی وکروبیه
که بیراهه رفتی
چون اونها فتنه گرانی بودن که نبایدحصر که باید محاکمه واعدام میشدن
کمی مطالعه کنی بد نیست
مطلبی طولانی که هر جمله ای رو از جای عاریت گرفتی
جانا سخن از زبان ما میگویی.
بنده بارها همین مطالب را به صورت شفاهی با علاقه مندان به کشور و اسلام مطرح و طرح شعار «حفظ نظام اوجب واجبات» را اشتباهی محاسباتی و بدعتی خطرناک میدانستم.
احسنت. مسلم است که هرگز خلافت نمیتواند شرط مشروعیت باشد، بلکه شرط تایید خلافت، داشتن مشروعیت است.
مشروعیتی که حد و حدود آن توسط پروردگار عالم مشخص شده و تغییرناپذیر است.