خرید تور تابستان

خدایا مرغ سحر را شاد کن تا ناله نکند

علی رویین‌تن، کارگردان سینمای ایران دلنوشته‌ای را به بهانه‌ی درگذشت استاد محمدرضا شجریان منتشر کرد.

به گزارش سینماسینما، متن کامل این دل نوشته به شرح زیر است :

«به نام خدا

خداوند جان

سلام. یقین دارم آن چنان بزرگی که نامه نوشتن به تو و حرف زدن با تو بسیار بسیارآسان و ممکن ست.

تنها کس من و همچون مایی فقط شمایی.

من در کتاب الهی‌ات که توسط آخرین پیامبرت برای ما فرستادی خواندم که از تو و به سوی تو باز می‌گردیم.

و ما مشغول کار هنریم و بر این باور که هنر تعالی روح خداگونه‌گی انسان است.

کسی بود که نام‌ات را می‌گفت و می‌خواند و می‌نوشت. چلیپا می‌خواند و تحریری می‌نوشت. در کشش و کرسی و ترکیب جان شعر می‌فهمید و می‌دانست و آن قدر زیبا می‌خواند که گوش لبریز معنا می‌شد و ما تمام عمر در ماه مهمانی تو دهانمان به صدای او افطار می‌کرد و چنان شما را صدا می‌کرد که تا آخر هستی نام‌ات برای ما به صدای او همراه خواهد بود.

چند روزی‌ست او به نزد شما آمده است. جان و روح‌اش نزد شماست و کالبدش را کنار دو شاعر جاودان‌گو جا داده‌اند.

خدایا این هنرمندان همه چه اگر در ظاهر متفاوت، هر کدام به طریق صفت و وصف تو گویند و گفته‌اند و خواهند گفت.

راه‌مان راست کن. که راه راست و مستقیم بهترین‌ست. و ما هر روز هی از مستقیم و راه راست می‌گوییم و کج می‌رویم. کج‌مان راست کن.

که می‌دانم عزت و ذلت دست خود توست. و تو عزت و محبت هنر و هنرمندان را دل مردم می‌نشانی. که خودت هنر هنرهایی. فقط فرق شما با دیگر هنرمندان این است که شما نفس و وابستگی نفسی نداری.

من فکر می‌کنم با زبان الکن و درک ناقصم، تو خودت چنان اشخاص را میزانسن می‌کنی که وقتی نزدت بیایند سبک‌تر بیایند و هنرشان لایق تو باشد. خدایا مرغ سحر را شاد کن تا ناله نکند. وداغ‌ ما را تازه‌تر نکند. مرغ سحر، خوش‌خوان و شاد و رسا بخواند و شعف شادی ما را تازه‌تر کند که این مردم دیگر داغ بر دلشان نماند.

شجریان بلال مردم ایران ست. که صدای تو و وصل تو را خواند. بلال بزرگی‌ت خواند و شجریان خدا خوان‌ما بود. شعر و تغزل و زیبایی گفت و طلب باران، یکی از ماندگار‌ترین خوانش‌هایش بود.

حال چشم ها می‌بارد. چون ابر بهار به وصل‌ات. به شوق ‌ات. به آمرزش‌ات. به شعف نزد تو برگشتن. و خوشحالیم که تو هستی. همیشه هستی. ما هی می‌آییم و هی می‌رویم اما تو می‌مانی، پس فقط تو.

تو را به خودت هنرشان را بپذیر و عزت‌شان را دریاب. خدایا کسانی تو را به وسعت خودشان می‌شناسند نه به وسعت خودت. آمرزش و عاقبت خوب غایت هر انسانی‌ست و همه و همه وهمه تویی تو.

این مرد از همه شیرین کلام‌ها و شعر و شعور ممزوج کرده‌ها برایمان خوند. گفت هیچ خواننده‌ای در تاریخ ایران چون او شعر‌های ناب و باید را انتخاب نکرد و نخواند.

شاید اینک غبطه نخوانده‌هایش بر دلمان باشد و مانده است. اما او همه‌ی انسان بودنش را تلاش کرد.

او وقتی به کسانی که شما در آفرینش‌شان به خودت تبریک گفته بودی را مورد اهانت دید و کسی آن‌ها را خس و خاشاک نامید، خروشید. و پای مردم ایستاد. خدایا به خودت قسم بیامرزش.

حتما او بهره زیادی از تو برده که اینچنین در دل مردم جای دارد که مرگ پایانش نباشد.

خدایا الان که دارم برات می‌نویسم چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم. اما همه تویی و ایمان دارم عزیزان هنرم اینک نزد شما شعر و شراب می‌خوانند و هنرشان مشی زیبایی مردم شده است.

خودت به خودت واگذارشان کن . محمد رضا شجریان را بیامرز، علی حاتمی را بخواه و هزاران هنرمند انسان که آدمیت کامل کردند را بر سخت گیران که به جبر نگاه و مَنِ‌شان نام تو می‌گویند رجحان ده و پیروز گردان. من از نماز شب خوارج و وضوهای بی طهارت شان می ترسم

ببخش وراجی من و در نظر نگرفتن این‌که تو آنقدر بزرگی که هر شبانی چون من نتواند قربان صدقه‌ات کند. اما چارقت دوزم کنم شانه‌سرت.

بنده‌ی کمترین‌ات علی رویین تن

در خزان خواننده‌ات محمدرضا شجریان»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا