وقتی تعارض فکری شریعتمداری عیان میشود!
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار در یادداشتی تلگرامی با عنوان «وقتی تعارض فکری عیان میشود!» نوشت:
وقتی میگویم دستگاه فکری “اصولگرایان” سرشار از تعارض و تناقض شده است، بیدلیل نمیگویم! فقط یک نمونهاش همین گفتگوی چند دانشجو با مدیر مسئول روزنامۀ کیهان!
دانشجویان جوان در گفتگویی تصویری با حسین شریعتمداری، در مورد تفاوت اعتراضهای ایران و آمریکا، پرسش خود را چنان پیگیری کردهاند که او ناگزیر به بیان سخنی شده است که اگر فرد دیگری در ایران میگفت، آقای شریعتمداری او را به “پادویی و مزدوری برای اسرائیل” متهم میکرد!
مدیر مسئول کیهان در پاسخ دانشجویان گفته است: “همین اعتراضهایی که مردم کرانۀ باختری علیه رژیم صهیونیستی این روزها دارند، منتهی ببینید! نفس این کار درسته اما همانجا هم مثلاً آتش زدن ماشینها درست نیست”!
ای دادِ بیداد! در دوران انتفاضۀ دوم که اعضای برخی گروههای فلسطینی بخصوص حماس علیه اهداف غیر نظامی در داخل اسرائیل از جمله در ایستگاههای اتوبوس و کلوپهای شبانۀ نوجوانان، عملیات انتحاری انجام میدادند و شماری از مردم عادی را میکشتند، مگر کسی جرأت مخالفت با این نوع عملیات را داشت؟ در آن زمان وقتی من در مصاحبه با یکی از روزنامههای تازه تأسیس در این مورد مصاحبه کردم و اینگونه عملیات را رد کردم، نه فقط آن روزنامه توقیف شد بلکه از هر طرف، حتی از طرف برخی اصلاحطلبان نامدار، مورد هجوم قرار گرفتم و متهم به “دفاع از رژیم صهیونیستی” شدم.
روزنامۀ کیهان نیز با شور و نشاطِ فراوان، سردمدار دفاع و حمایت از عملیات انتحاری علیه اهداف غیر نظامی اسرائیل تحت عنوان “عملیات شهادتطلبانه” بود و منتقدان را “مزدور رژیم صهیونیستی” میدانست.
مدیر مسئول کیهان اما در مواجهه با پرسش دانشجویان دچار چنان تنگنایی شده که برای رهایی خود، مواضع همیشگی خود را از یاد برده و حتی آتش زدن ماشین اسرائیلیها آن هم در کرانۀ باختری تحتِ اشغال را نادرست دانسته است!
با این حساب، آقای شریتعمداری هرگونه اعتراض فلسطینیها علیه حضور نظامی اسرائیل در کرانۀ باختری را فقط در قالب مدنی و مسالمتآمیز آن قبول دارد به طوری که ماشینی از ارتش اسرائیل هم نباید آتش زده شود یعنی دقیقاً همان موضع محمود عباس رئیس دولت خودگردان فلسطین!
البته من میدانم که این موضع آقای شریعتمداری نیست و او همچنان از هر نوع عملیات جنگی علیه اسرائیل تا نابودی کامل آن دفاع میکند. اما چرا وی در پاسخ دانشجویان، حرفی خلاف مواضع همیشگی خود زده است؟ چون مانند دیگر همفکران خود امکان تطبیق نظرات خود با تحولات زمان را از دست داده و دچار تعارض و تناقض فکری شدیدی شده است.
انتهای پیام
تفاوت اعتراض و اغتشاش که مورد سوال دانشجویان بود را باید در سه ساخت بررسی کرد اول در ساحت لفظ نسبت این دو واژه عام و خاص است یعنی هر اغتشاشی اعتراض هست ولی هر اعتراضی اغتشاش نیست. اعتراض عام است و شامل گفتن نوشتن راهپیمایی و … میشود. دوم در ساحت سیاسی در این ساحت هم تعریف واژه ها هم حق بودن یا نبودن انها بستگی به دیدگاه سیاسی دارد. مثلاً در انقلاب خودمان در بعضی دیدگاه ها ترور هم انقلاب و اعتراض بود حتی آتش زدن نگهبان بیگناه دانشگاه که در مشهد توسط گروهی مسلح اتفاق افتاد از نظر آنان اقدام انقلابی بود در صورتی که در دیدگاه امام این کار جنایت بود و محکوم. یا آتش زدن بانک و سینما و حتی اموال خصوصی مردم در بعضی دیدگاه ها اعتراض یا اغتشاش ولی حق معترضین بود در صورتی که امام همواره این کارها را منع و صرفا راهپیمایی آرام را تٱیید می کرد. همین راهپیمایی آرام را هم بعضی اغتشاش و ناحق می دانستند. در قضیه فلسطین و آتش زدن اتوبوس یا عملیات استشهادی هم در ساحت سیاسی در بعضی دیدگاه ها چون اسراییلی ها اشغالگرند فلسطینی ها حق دارند این کارها را بکنند و این کارها حق و مقدسند و آن را استشهاد می خوانند در صورتی که همین عملیات در جایی دیگر انتحاری و محکوم است و از نظر سیاسی این تضاد و تناقض است. اما در ساحت حقوقی روشن است که واژه و لفظ مهم نیست هر حرکتی که در قالب و مسیر قانونی باشد هر نامی که داشته باشد از نظر حکومت مشروع است و هر حرکتی که مجرای قانونی نداشته باشد با هر نامی جرم و قابل مجازات است. در دید معترضین هم فرقی نمی کند معترض یا می خواهد از مسیر قانونی اعتراض کند در این صورت حکومت حق مجازات او را ندارد و یا میخواهد قانون حکومت را نادیده بگیرد در این صورت باید پیه مجازات را هم به تن خود بمالد و از این نظر فرقی نمی کند که حاکم و مجازات او حق باشد یا ظلم. بدون شک راهپیمایی ها و شعارهای انقلاب اسلامی براندازی و از نظر رژیم حاکم جرم و قابل تعقیب بود و امام و انقلابیون با پذیرش عواقب آن این حرکات را تا پیروزی و سرنگونی رژیم ادامه دادند. تناقض و تضاد در تمام موارد آنجاست که شما مثلاً اعدام و ترور را در هم جا و به هر شکلی ممنوع بدانید ولی در مقابل ترور دانشمند هسته ای و کشتارهای بی رحمانه ملت ها جانب سکوت یا تایید را بگیری و در مقابل قصاص یا اعدام جنایتکار معترض و برآشفته شوی یا مثلاً انتخاب نوع پوشش را مطلقا حق شخصی هر فرد بدانی ولی در ایران الزام به پوشش خاص را محکوم و مثلاً در فرانسه موجه و مجاز بدانی تناقض و تضادهایی که در مواضع جناب زید آبادی و همفکرانشان اصل و غیر آن نادر است
اساسا تفکرات افراطی اشخاص را قبل ازرسیدن به سن متناسب با فقدان افاقه مبتلا میکند…