نقدی بر سخنان بطحایی و تذکری به روحانی
رضا سلطانزاده، مدیرمسئول هفتهنامه آیینه یزد در یادداشتی با عنوان «نقدی بر سخنان سیدمحمد بطحایی و تذکری به حسن روحانی» نوشت:
اخیراً سیدمحمد بطحایی وزیر سابق آموزش و پرورش طی مصاحبهای مطالبی بیان نموده که مناسب میداند نظر خوانندگان آیینه یزد را به بخشهایی از آن گفتوگو جلب کند و توضیحاتی را در این زمینه ارائه نماید.
«…نامهای که خدمت رئیسجمهور فرستادم یک نامه محرمانه بود، انتظار نداشتم که این نامه رسانهای شود، بطحایی در ادامه در پاسخ به این سوال که این درست است که گفته میشود آقای رئیسجمهور چندین ماه به وزیر آموزش و پرورش وقت نمیداد و در جلسات شورای عالی آموزش و پرورش شرکت نمیکرد؟ تصریح کرد: شورای عالی آموزش و پرورش یکی از نشانههای کمتوجهی به حوزه آموزش و پرورش است. اما من میخواستم در رابطه با مسئله رتبهبندی با آقای رئیسجمهور صحبت کنم، من معتقد بودم اجرای رتبهبندی بار مالی چندانی را برای دولت نخواهد داشت و به وزارت آموزش و پرورش کمک بسیار زیادی میکند ولی آقای رئیس جمهور فرصت نداشتند و این فرصت فراهم نشد که خدمت ایشان برسم و حضوری صحبت کنیم. آقای روحانی احاله کردند به یکی دیگر از دوستان که با او این مسئله را دنبال کنم اما شرطی را گذاشتند که نیاز بود من با خود ایشان حتما صحبت کنم چون شرطی که ایشان گذاشته بودند برای این بحث اصل موضوع را عوض میکرد بنابراین خواهش کردم که برای فرصت کوتاهی خدمت ایشان برسم که این اتفاقات پیش آمد. نباید توقع داشته باشیم وزیر آموزش و پرورش در دولت دست به سینه بنشیند تا زمان بگذرد…
وقتی به وزیر آموزش و پرورش 5 دقیقه هم وقت داده نمیشود به من برمیخورد… من صبح استعفا را نوشتم و بعدازظهر بدون اینکه پرسیده شود که تو چه مرگت است، آیا سرت به سنگ خورده که میخواهی از وزارت استعفا بدهی و به مجلس بروی و… و بدون اینکه دلیل این مسئله پرسیده شود با استعفا موافقت شد! بدون اینکه دلیل این مسئله نه از طرف رئیسم و نه از طرف معاون ایشان، حتی آبدارچی جلوی در تماس بگیرد بگوید چه خبر است اما دریغ! و این برای این است که آموزش و پرورش دیده نمیشود. وزیر نفت مهم است، وزیر خارجه مهم است، وزیر آموزش و پرورش و ارشاد که اهمیتی ندارد، حالا این رفت یکی دیگر! اینها دل آدم را به درد میآورد…
میبینیم کسی مثل شهید رجایی در سطح اول کشور قرار میگیرد و رئیسجمهور میشود و بعد یک کسی مثل شهید باهنر وزیر آموزش و پرورش میشود، کسی که خودش معلم بوده و مسائل و مشکلات خانواده دانشآموز را میداند و میداند مَسیر چگونه است و در اوج کشمکشها و گرفتاریهای مختلف چشم از آموزش و پرورش برنمیدارد در نتیجه دوران اوج و شکوفایی وزارت آموزش و پرورش دوران ریاست جمهوری شهید رجایی و وزارت آقای باهنر بوده است… بطحایی درخصوص تأسیس مدارس غیرانتفاعی توسط مسئولان رده بالای آموزش و پرورش گفت: من خودم مدرسه غیرانتفاعی ندارم. در جمهوری اسلامی کسی که مسئولیت میپذیرد و جزءِ مدیران و سیاستگذاران و ادارهکنندگان بخشی از نظام جمهوری اسلامی است در هر سطحی که باشد، با جنس جمهوری اسلامی جور درنمیآید که یک او یا یک مدیر ارشد همزمان با مدیریت، بنگاه خصوصی و غیرانتفاعی از خودش داشته باشد…»(1)
اینگونه استنباط میشود آنان که توان انجام مسئولیتی در اجتماع دارند باید برای خدمت به مردم براساس تخصص و دانش و توانایی خویش مسئولیت را بپذیرند و افرادی که خود را شایسته نمیدانند از پذیرش سمت خودداری و آن را به کسانی واگذار کنند که تواناتر از خویش میدانند. بنابراین اولین پرسشی که با وزیر سابق آموزش و پرورش در این باره مطرح میگردد این که چرا با صراحت مشکل خود را با رئیسجمهور در میان نگذاشت تا رئیس قوه مجریه و دیگر مقامات نهاد ریاست جمهوری به دنبال چارهجویی امر برآیند، اظهارات وزیر آموزش و پرورش را بشنوند و در پی اصلاح و ترمیم موضوع باشند و رئیسجمهور و معاونانشان موضوع ارزشمند آموزش و پرورش کشور را مهمتر تلقی کنند در این صورت عموم شهروندان نیز با روشهای منطقی و عقلایی از خواست وزیر آموزش و پرورش حمایت میکردند و اینگونه تلقی میشد فردی منصب وزارت را به عهده گرفته که خواهان حل مشکلات است.
امیر و کارگزار بنابه دستورات عالیه اسلام به فرمان همیشه جاوید حضرت علی(ع) به مالکاشتر عمل میکنند که میفرماید: «…مقدمترین مردم در نزد زمامدار اسلامی کسانی باید باشند که حق را حتی در تلخترین حالات آن، گویاتر از دیگران گوشزد میکند… ای مالک! گوشَت را برای شنیدن و دلت را برای پذیرش کلمه (نه) که خط بطلان به خطا و غلط تو میکشد جداً آماده ساز و بدان همانگونهکه مشیت و قانون الهی کارهای صحیح ترا با جمله مقدس (آری چنین است) امضای قبولی مینماید به کارهای ناصحیح تو با جمله مقدس دیگر (نه، چنین نیست) خط بطلان میکشد… هرگز دوری و مخفی شدنت از مردم جامعه طولانی نباشد زیرا اختفای زمامداران از مردم جامعه موجب نوعی تنگدلی و کماطلاعی از امور است و اختفای زمامدار علم به علت مخفی شدن را از مردم قطع میکند. در نتیجه موضوعی بزرگ در نزد آنان کوچک و کوچک بزرگ، و نیکو قبیح و قبیح نیکو تلقی میگردد و حق با باطل مخلوط میگردد…»(3) آیا مردم اینگونه نحوه استعفا دادن را از وزیر آموزش و پرورش میپذیرند؟ آیندگان چه قضاوتی در این زمینه خواهند داشت؟ و این اظهارنظر را تا چه حد پذیرا خواهند بود؟
سؤال دیگری مطرح است که آیا سیدمحمد بطحایی در دوران وزارت در مورد حدود 24 نوع مدرسهای که در کشور وجود دارد و چالش بزرگی در مورد عدالت آموزشی رقم زده است برای کوتاه کردن دست مدیران و مسئولان وزارتخانه از اداره مدارس غیردولتی چه اقداماتی انجام داده است؟ گرچه عدهای از مؤسسان اینگونه مدارس سرمایه و زندگی خود را در این راه گذاشتند کار بعضی از آنان به دادگاه و زندان و ورشکستگی کشیده شد گروهی نیز با لطایفالحیل و احیاناً رانتخواری و سوءاستفاده از مقام و موقعیت خویش یا با توصیه این یا آن پولهای کلانی به جیب زدند، متاسفانه از ابتدای تصویب قانون مدارس غیرانتفاعی تاکنون مسئولان امر توفیق نیافتند سر و سامانی به موضوع بدهند و با تصویب قانون اخیر در مجلس شورای اسلامی نیز وزارت آموزش و پرورش نتوانست آنگونه که باید و شاید به اصلاح وضعیت مدارس غیردولتی بپردازد.
سید محمد بطحایی در مصاحبه مورد بحث به حق و به جا اشاره نموده است که «اوج و شکوفایی وزارت آموزش و پرورش در دوران ریاست جمهوری شهید رجایی و وزارت شهید باهنر بود» گرچه زمان کوتاه بود اما ایمان، صداقت، سادهزیستی، درایت و از خود گذشتگی آن بزرگواران میتواند برای دیگر مدیران و مسئولان الگو و اسوه باشد بدان امید که کارگزاران بیش از پیش از روشهای مدیریت شهیدان رجایی و باهنر بهرهمند شوند.
آخرین نکته این که دکتر حسن روحانی که 24 میلیون نفر از مردم این سرزمین به خاطر شنیدن نظرات، مناظرات انتخاباتی، وعدهها و مقایسه با دیگر کاندیداها ایشان را به عنوان رئیسجمهور انتخاب کردهاند با عنایت به اینکه همگان میدانند که ریاست جمهوری پس از مقام رهبری عالیترین مقام کشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را به جز اموری که قانون به عهده رهبری گذاشته پذیرفته است و از جمله باید خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور و ترویج دین و اخلاق کند و در برابر ملت و رهبری و مجلس شورای اسلامی پاسخگو باشد، همه امکانات را برای ایجاد محیطی مساعد به منظور رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان، تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی به کار گیرد، دعوت به خیر و امربهمعروف و نهیازمنکر را به عنوان یک وظیفه متقابل ملت و دولت بداند و از همه مهمتر برابر با قانون اساسی آموزش و پرورش رایگان برای آحاد شهروندان تا پایان دوره متوسطه و وسایل تحصیلات عالی تا سرحد خودکفایی کشور به صورت رایگان را تامین نماید، چرا و چگونه راضی میشود شخصی که به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شده و آن وظایف خطیر و مهم را باید با این همه مشکلات و کمبودها انجام دهد وقتی صبح استعفا میدهد با این وضعیتی که اعلام گردیده با استعفای وی موافقت میشود آیا ملت ما و دنیا نحوه برکناری وزیر امور خارجه دولت اسبق را فراموش کردهاند قطعاً پاسخ منفی است.
رئیسجمهور کشور اگر بخواهد دید درستی از کلیه مسایل کشور داشته باشد باید تمام امور را از دریچه فرهنگ بنگرد. این که پس از 40 سال نظام آموزشی کشور و عرصه تعلیم و تربیت دچار نقصهای بسیار و کاستیهای بیشمار است به اعتبار نگاه ناقص مسئولان طراز اول به مقوله آموزش و پرورش است. کشورهای پیشرفته و توسعهیافته دنیا اولویت اولشان برای رشد و تعالی همهجانبه کشورشان نهاد با عظمت آموزش و پرورش است. ژاپن نابود شده در جنگ جهانی دوم اولین حرکت سازنده را از آموزش و پرورش آغاز کرد و پس از مدت کوتاهی جزء کشورهای پیشرفته دنیا شد. رئیسجمهور کشور اسلامی ایران باید وزیر آموزش و پرورش را از بین چهرههای شاخص و منحصر به فرد کشور که صلاحیت احراز بالاترین مسئولیتها را دارد انتخاب کند و او را همطراز خویش بداند و همه هم و غم خود را فدای آموزش و پرورش کشور کند تا اقتصاد و فرهنگ و سیاست و آموزش و صنعت و مدیریت و خدمات و کلیه امور جامعه اصلاح شود. گفته سیدمحمد بطحایی فقط متعلق به او نیست تمام خبرگان و اندیشمندان و متفکران را عقیده بر این است که دولت شهید رجایی به خاطر توجه به دستگاه تعلیم و تربیت و اهمیت دادن به آموزش و پرورش کشور و دیدگاه فرهنگی داشتن موفقیتهای فراوانی به دست آورد و این اندیشهای بجا و درست و منطقی و ریشهدار است از خدای بزرگ میطلبیم که مسئولان طراز اول کشور همان نگاهی را به آموزش و پرورش داشته باشند که رجایی و باهنر بزرگ داشتند. رحمت خدای بر روان پاک آن بزرگواران باد.
پینوشتها:
1- عصرایران، 10/10/99
2- «نهجالبلاغه»، ترجمه محمد دشتی(ره)، خطبه 3، صفحه 31
3- «حکمت اصول سیاسی اسلام»، علامه محمدتقی جعفری، صفحه 220، 221 و 251
انتهای پیام
یکی نیست بیاد بگه خودت چه گلی زدی به سر سازمانی که سه ساله رییس شدی وجدان داشته باش بگو واقعا چه کاری انجام دادی جز ورشکست کردن سازمان سما