خاطرات هاشمی از سفر به مداین صالح
بهکوشش ناصر غضنفری، انصاف نیوز:
پنجشنبه 7 اسفند 1376 | 28 شوال 1418 | 26 فوريه 1998
بعد از نماز صبح، خاطرات ديروز را نوشتم؛ مفصل شد. همزمان فيلم ويدیویى آثار مقدس مدينه را كه از طریق تلويزيون هتل گذاشتهاند، نگاه مىكردم؛ كار خوبى براى زوار است كه معمولاً اينجا هستند.
جمعى از همراهان براى خداحافظى آمدند كه به مكه بروند. پس از توجه به جاذبههاى سفر به مداین صالح، تصميم گرفتند به جمع ما به پيوندند كه باعث مشكل جا در هواپيما شد. ساعت ده صبح به فرودگاه مدينه رفتيم و با دو فروند هواپيماى سی-130 سعودى به سوى استان العلا پرواز كرديم.
در يك فرودگاه خاكى در كنار منطقه مغيراء فرود آمديم. استاندار و مسئولان استان استقبال كردند. استاندار، امير سديرى است. با اتومبيلها به سوى مداین صالح حركت كرديم. در مسير به يك توقفگاه رفتيم كه در صحرا براى پذيرايى و معارفه ترتيب داده بودند، در جایى كه بوتههاى گز و طاق و قيچ و اسكمبيل خودرو فراوان بود. چند چادر بزرگ و مجلل برپاكرده بودند و گروهى جمازه سوار ما را همراهى مىكردند.
از آنجا به شهر العلا رفتيم؛ شهرى كشيده شده در طول يك دره سرسبز و كوهستانى. كوههاى اطراف بسيار زيبا و خوشرنگ است و به آنها عروس كوههاى عربستان مىگويند. اشجار بيشتر نخل و مركبات است و بيش از 100 چاه آنها را آبيارى مىكنندكه قبلاً چشمه بوده و با پایين رفتن سطح آب، چاه حفركردهاند. گفتند، باران در اين منطقه بسيار كم مىبارد و خصوصاً امسال كه به قول آنها كمتر از 12 ميليمتر است.
در شهر به موزه رفتيم. دربارة آثار باستانى منطقه توضيحاتى دادند. نماز ظهر و عصر را به امامت من خوانديم. با اتوبوس به سوى مداین صالح رفتيم. تمامى 20 كيلومتر مسير، درهاى سرسبز بود. در كنار كوهها، تودههایى از رملهاى سفيد جمع شده بود؛ گويا با طوفانهاى شديد فصلى جمع مىشود.
در محل مداین صالح پياده شديم؛ منطقه جالبى است. دشتى است، پوشيده با شن و ماسه و در جاى جاى آن، كوههاى كوتاه سنگى سر افراشته و اطراف آن را به صورت C يك رشته كوه احاطه كرده و به قول راهنما، همين شكل احاطه باعث شده كه آنجا را به نام «حجر» بنامند؛ شبيه حجر اسماعيل و روستایى هم در منطقه است به نام «حجر» كه هنوز سرپاست و احتمال مىدهند همان حجر مذكور در قرآن باشد كه كذب اصحاب الحجر والمرسلين. در اطراف چند تپه، اتاقها و يا چند اتاق متصل ساخته شده كه در كوه كنده شدهاند.
گفتند، مجموعاً 140 واحد تاكنون كشف و ثبت شده است و براى خيلي از آنها اسمى گذاشتهاند. سردر آنها هم شبيه به هم ساخته شده كه كوه را خيلى صاف و جالب تراشيدهاند و گاهى دهها متر ارتفاع دارد. اگر اينها مربوط به قوم صالح باشد كه حدود هفت هزار سال قبل ساخته شده، بايد ابزار پيشرفتهاى داشته باشند. از تعداد زيادى از آنها بازديد كرديم.
چندكيلومتر آن طرفتر، كوهى را نشان دادند كه ناقه صالح از آن بيرون آمده است. نظر غالب، اين است كه اين منطقه همان است كه در قرآن بارها آمده كه پس از كشتن ناقه حضرت صالح، عذاب الهى بر قوم ثمود نازل شد و خانههاى ساخته شده در دشت آنها را منهدم كرد و اين بيوت ساخته شده در كوهها ماند و خودشان هم هلاك شدند. همانجا گفت كه نظر ديگر اين است كه سازنده اينها شخصى ديگر به نام صالح در تاريخهاى مؤخر است و آن قدرها قدمت تاريخى ندارد و هنوز براى اكتشاف آثار مدفون در دشت حفارى نشده است.
سپس از يك كاروانسراى كوچك عهد اسلامى از 700 سال پيش و يك ايستگاه قطار عهد عثمانى در كنار آن بازديد كرديم؛ البته خاندان سعودى، اين خط را كه تا مدينه امتداد داشته از بين بردهاند. در سالن آنجاكه تعميرگاه لكوموتيوها بوده، لكوموتيو و واگن هم وجود داشت.
از راه ديگري به همان توقفگاه صحرایى براى ناهار برگشتيم. همت زيادى براى نشان دادن عادات و رسوم در تهيه ناهار كرده بودند؛ گويا از رياض به آنها گفتهاند كه ترتيبى عمل كنند تا آن برنامه رفتن به صحرا كه در رياض قرار بود بشود و نشد، اينجا عمل شود و شد.
شترى بريان كرده بودند، در سينى بزرگى و انواع غذاهاى ديگر اطراف آن چيده بودند. سفره ما را دور آن چينده بودند. روى زمين نشستيم و غذا صرف شد؛ از مرغ و ماهى و كله و زبان و دل و قلوه و برنج و كباب تا ارده و عسل. آقاى حسین محلوجى روزه بود؛ نذر كرده بود. آقاى عیسی كلانترى هم كسالت داشت و در ماشين ماند.
سپس در خیمه ديگرى كه شبيه سياه چادرهای ما، ولى بزرگ بود، چاى و نعناع به سبك جالبى صرف شد؛ فكر نمىكردم اعراب اين قدر باسليقه باشند. در همان زمان، وقت نماز عصر شد. امير آن طرف خيمه رفت و نماز خواند.
به فرودگاه رفتيم. هواپيمايمان در مراجعت، چرخى بر سر مداین صالح زد كه منظره را از بالا ببينيم. مصاحبهاى با راديو عربستان دربارة منطقه علاء كردم. مردم و مسئولان، خيلى از اين سفر ممنون بودند و گفتند، اولين شخصيت عالى اسلامى هستم كه به آنجا رفتهام.
نزديك غروب به مدينه رسيديم. اخبار را از كامپيوتر خواندم. آقاى ايرانمنش آمد. توصيهاى براى نحوه ملاقات با شيعيان سخاوله كرد و از مشكلاتشان گفت. ساعت نُه و نیم شب به زيارت حرم مطهر رفتيم.
منبع: خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 1376
انتهای پیام