«سقوط دولت کابل به نفع هیچ یک از کشورهای منطقه نیست»
ایرنا نوشت: یک پژوهشگر مسائل منطقه در پاسخ به این سوال که سقوط دولت افغانستان چقدر محتمل است، میگوید: سقوط دولت کابل به نفع هیچ یک از کشورهای منطقه نیست و شاید کمتر بازیگری در حوزه منطقه وجود دارد که حاضر باشد یک دولت طالبانی را به رسمیت بشناسد.
در روزهای اخیر اخبار زیادی در مورد پیشروی نیروهای طالبان و سقوط شهرهای افغانستان منتشر میشود و این که این شهرها بعضا بدون کمترین مقاومتی در اختیار نیروهای طالبان قرار میگیرد. چنین مواردی نگرانیهایی را در مورد مسلط شدن طالبان در افغانستان ایجاد کرده است؛ به ویژه که افغانستان علاوه بر داشتن مرز مشترک، در بسیاری از موارد دیگر هم با ایران اشتراکات فرهنگی، سیاسی و … دارد و باید این موارد در رابطه با ایران هم لحاظ شود. نقشههایی که از مناطق تحت تسلط طالبان منتشر شده نشان میدهد تاکنون نیمی از این کشور در تسلط طالبان قرار گرفته، هرچند مشخص نیست این مناطق ارزش استراتژیکی دارند یا خیر؟
برای بررسی و مداقه بیشتر در این موضوع، اداره کل پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا میزگردی با عنوان «افغانستان، دوباره در سیطره طالبان؟»، با حضور «محسن روحی صفت» مسوول پیشین ستاد پشتیبانی افغانستان در وزارت امور خارجه و «فرزاد رمضانی بونش» پژوهشگر مسائل منطقه برگزار کرده که مخاطبان را به مطالعه مباحث مطرح شده در آن، دعوت میکنیم.
حکومت مرکزی افغانستان در طول تاریخ هم بر کل سرزمینها تسلط نداشته است
ایرنا: لطفا در ابتدا توصیفی در مورد وضعیت ایجاد شده در افغانستان ارایه بفرمایید؛ این که طالبان چقدر موفق بوده و دولت مرکزی به لحاظ متحدین قومی و اداره کشور در چه وضعیتی است؟
روحی صفت: در پاسخ به این سوال باید توضیحی از تاریخ حکومتهای این کشور و میزان سیطره این حکومتها بر کشور ارایه داد. حکومت مرکزی افغانستان در طول تاریخ همواره تسلط کامل بر سرزمینهای خود نداشته و لذا نباید وضعیت این کشور را با سایر کشورها نظیر ترکیه و ایران قیاس کرد. حکومتها در کابل همواره تلاش داشتهاند بر مراکز ولایات یا مراکز شهرستانها تسلط داشته باشند. لذا حاکمیت دولت مرکزی افغانستان بر سایر بخشهای خردتر همواره با چالش روبرو بوده است و در حال حاضر هم چنین انتظاری نیست که دولت فعلی بتواند بر تمام سرزمین حاکمیت داشته باشد. بدین ترتیب در تمام دورانها میتوان مشاهده کرد که حکومت مرکزی حتی در دوره «نجیب الله» که سالها هم دوام داشته، تنها بر مرکز ولایات حکومت داشته است. لذا میتوان گفت چنین وضعیتی یک پدیده تاریخی و باسابقه است. نکته بعدی اینکه ژئوپولتیک و جغرافیای کوهستانی افغانستان هم چنین وضعیتی را توجیه میکند.
اما با این وجود، تسلط طالبان در نقاط کشور به لحاظ جغرافیایی، در رسانههای خبری بسیار بیشتر از واقعیت تصویر شده و بزرگنمایی میشود. در گذشته به دلیل بیتجربه بودن طالبان، رفتارها و تبلیغاتشان بر ضد خودشان عمل میکرد. اما الان طالبان بسیار بهتر و بیشتر از دولت افغانستان در شبکههای اجتماعی فعالیت دارد و از این ابزار برای پیشبرد کار خود بهره می گیرد. مثلا در یک زمان که بسیار هم خلوت است، نیروهای طالبان وارد یک شهر شده و با اسلحه و ادوات نظامی عکسی گرفته و بلافاصله خارج میشوند و بعد اعلام میکنند که این شهر را تحت سیطره خودشان دارند. هرچند دولت مرکزی آن را بعدا تکذیب هم بکند، اما این اقدام تاثیر روانی خودش را چه در تهییج هواداران طالبان و چه ترساندن طرف مقابل داشته و برد تبلیغاتی زیادی دارد.
رمضانی بونش: اگر بخواهیم نگاهی به روند سیطره طالبان در افغانستان داشته باشیم، خواهیم دید بعد از سال ۲۰۰۵ که تضعیف حضور طالبان در عرصه سیاست افغانستان بوده است، از سال ۲۰۱۸ که آغاز بازخیزی و افزایش حضور طالبان را شاهد هستیم، به تدریج شاهد دو برابر شدن مناطق تحت تسلط طالبان هستیم. یعنی شهرهای تحت تسلط آنها از ۴۵ شهرستان در سال ۲۰۱۸ به ۸۸ شهرستان در زمان کنونی رسیده است. همچنین افزایش مناطق مورد منازعه یعنی مناطقی که درگیری میان دولت کابل و متحدانش مثل آمریکا و ناتو با طالبان جریان دارد، از ۱۱۷ منطقه به ۲۱۳ منطقه در وضعیت کنونی رسیده است. هرچند در وضعیت کنونی افغانستان، طالبان مدعی است بیش از ۸۰ درصد کشور را تحت کنترل خود دارد اما، اگر آمار نیروهای بیطرف را جمع بندی کنیم، متوجه خواهیم شد که تقریبا ۵۰ درصد از سرزمینهای کشور تحت کنترل طالبان است. البته به لحاظ جمعیتی، همچنان کنترل مراکز جمعیتی در ولایات و شهرها در اختیار دولت است ولی از بین این شهرستانها ۱۷ استان در خطر سقوط قرار دارد. به این دلیل که محاصره شده یا طالبان به نزدیکی آن رسیده است. اما هیچ مرکز استانی تاکنون به صورت کامل در اختیار طالبان قرار ندارد. اگر این موضوع را بررسی کنیم خواهیم دید که طالبان با روش چریکی، مراکز کم جمعیت روستایی و شهری را در اختیار خودشان دارند ولی شهرها و مراکز پرجمعیت همچنان در دست دولت و متحدان اوست و عملا طالبان موفق به حضور ماندگار در شهرهای اصلی نبوده است.
روحی صفت: نکتهای که در اینجا وجود دارد، این است که حملات طالبان همواره در زمستان به دلیل صعبالعبور بودن مناطق مشکل بوده و همیشه این حملات در فصل بهار و تابستان شدت میگیرد که از این لحاظ هم باید مورد بررسی قرار بگیرد. یعنی الان زمان خوب برای حملات است.
ایرنا: یعنی این میزان از تسلط در فصول پاییز و زمستان کم خواهد شد؟
روحی صفت: اگر بخواهیم افغانستان را در یک چارچوب کلی ببینیم، همواره در افغانستان توازن قوا بین طالبان و نیروهای دولت وجود داشته و این توازن توسط نیروهای آمریکا شکل میگرفته است. اما الان با خروج این نیروها، این توازن به هم خورده و لذا رخ دادن چنین اتفاقاتی هم طبیعی است. همانطور که عمل جراحی خونریزی دارد و ممکن است به بهبود مریض منجر شود، لذا این اتفاق هم ممکن است به بهبود مریض کمک کند. من به خاطر دارم که خود آمریکا هم بر این مساله تاکید داشت و دولت ایران هم همواره بر «خروج مسوولانه» تاکید میکرد اما این نیروها به این موضوع بیتوجه بودند. اما این قسم مسائل هم در دستور کارشان بود تا بتوانند برخورد درستی با آن داشته باشند. چنانچه «دونالد ترامپ» هم بارها میگفت چه لزومی به کنترل ما بر مناطق دوردست وجود دارد؟ ما باید کاری کنیم که مراکز مهم و اساسی در دست دولت باشد و مراکز دوردست و کم اهمیت در اختیار طالبان هم باشد ایرادی ندارد. این همان چیزی است که دو سال پیش ترامپ گفته بود. بنابراین نه دولت مرکزی میتواند و نه چنین اجازهای دارد که بخواهد تسلط همه مراکز مهم را داشته باشد. الان هم بنابر دوری و نزدیکی شهرها و همچنین مراکز مهم ایالت، چنین فرایندی در حال طی شدن است. مثلا شهر غزنی که شهری مهم در نزدیکی کابل است، به شدت مورد توجه دولت بوده و اجازه نمیدهد طالبان آن را به تصرف خود درآورد. اما شهر بی اهمیتی مثل هلمند ممکن است به دست طالبان بیفتد.
ایرنا: با توجه به این که شهریورماه امسال پایان حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان است، دولت مرکزی امکان حفظ مناطق خود را دارد یا خیر؟
روحی صفت: بله؛ به گمان من دولت مرکزی میتواند. حتی در صورت تشدید خطر طالبان هم این موضوع موجب تحرکات نیروهای خارجی و بسیج نیروهای مردمی میشود.
سقوط دولت کابل به نفع هیچ کشوری نیست
ایرنا: پیش بینی شما درباره سرنوشت دولت افغانستان چیست؟ آیا شما هم بر همین باورید که ما همچنان شاهد ظهور اتفاقات سیاسی مهم مثل سقوط دولت مرکزی نخواهیم بود؟
رمضانی: باید در نظر داشت که سقوط دولت کابل عملا به نفع هیچ یک از کشورها نیست و شاید کمتر بازیگری در حوزه منطقه وجود دارد که حاضر باشد یک دولت طالبانی را به رسمیت بشناسد. لذا اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم، باید گفت ممکن است شاهد افزایش تسلط طالبان در مناطق بیشتری از افغانستان باشیم. اما این که طالبان بخواهد دولت کابل را ظرف چند ماه آینده سرنگون کند، بعید است. چرا که با توجه به طیفبندیهای سیاسی، اگرچه طالبان توانسته نیروهای دیگر قومیتها را هم به خدمت بگیرد، اما طالبان همچنان «پشتون محور» است و بیشتر در مناطق شرقی و جنوب تمرکز دارد. رویکرد این گروه همچنان همان «پارتیزانی» و جنگهای نامنظم است که هنوز هم نتوانسته به جنگهای منظم دستیابد؛ چرا که تاکنون فاقد تسلیحات لازم برای جنگهای منظم بوده و با وجود پیشرفت در حوزه تسلیحات نسبت به دهه قبل میلادی، همچنان دولت مرکزی در این مقوله دست بالاتری دارد.
به ویژه که دولت از حمایت بیشتری از مجاهدین ائتلاف شمال و تاجیکها، هزارهها و ازبکها برخوردار است. در حوزه مسائل دیگر هم گرچه شکافهای زیادی بین جمعیت اسلامی افغانستان با حزب تاجیکها اتفاق افتاده است، ولی اگر کارد به استخوان برسد، ممکن است طالبان به عنوان یک دشمن مشترک باعث اتحاد گروه های دیگر شود. با اینحال اگر منافع بازیگران منطقه به سمتی برود که حمایت یک دولت طالبانی مد نظر قرار بگیرد، ممکن است همه این سناریوها تغییر کرده و ما شاهد افزایش روز به روز طالبان در افغانستان باشیم که به نظر نمیرسد در وضعیت کنونی چنین امری اتفاق افتاده باشد.
روحی صفت: افغانستان یک کشور چند فرهنگی، چند نژادی و چند ملیتی است که این پیچیدگی کار را افزایش داده است. سیاستهای کشورهای مختلف در آن تاثیر داشته و در سطح داخلی، منطقهای و جهانی با پیچیدگیهای زیادی روبرو است. از اینرو پیشبینی اوضاع افغانستان چندان کار سادهای نیست، به این دلیل که جامعه مدنی این کشور چندان پیشرفته نشده، هرچند در ۲۰ سال گذشته پیشرفت داشته اما هنوز جای کار زیادی دارد. البته میتوان حدس زد روندها به چه سمتی پیش میروند. در افغانستان جریان پشتون که از زمان «احمدشاه ابدالی» پایهگذاری شد تاکنون در حکومت موثر بوده است. در این قوم پشتون دو قوم «درانی» و «غلزی» وجود داشته و تاجیکها قوم دیگری هستند که فارسی زبانند و بیشتر در مناصب بروکراتیک و اداری گمارده میشدند. اما پشتون ها بیشتر در مناصب حاکمیتی مانند فرماندهان ارتش و روسای حکومت حضور داشتند.
جمعیت تاجیکها در حدود ۳۵ درصد برآورد میشود که بیشتر در مناطق کابل، شمال و شمالشرق و هرات هستند و پشتون ها در مناطق جنوب و شرق و هزارهها در مرکز و شهرهای بزرگی مثل کابل و مزارشریف حضور دارند که حدود ۲۵ درصد جمعیت این کشور را که شیعه هم هستند تشکیل داده و ازبکها که هممرز با ازبکستان هستند، با حدود ۸ درصد از جمعیت کل و سپس ترکمنها و پشهایها، ایماقها و نورستانیها به ترتیب بیشترین جمعیت را به خود اختصاص دادهاند. خاستگاه اصلی طالبان از پشتونها بوده و اندکی هم از سایر اقوام بهره برده است.
انتهای پیام