فرقهی حزباللهی | محسنحسام مظاهری
محسنحسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی تشیع و آیینهای شیعی، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «فرقهی حزباللهی» نوشت:
چند سال پیش نوشتم که جماعت موسوم به «حزباللهی» و «انقلابی» در سالهای اخیر از یک جریان سیاسی، اجتماعی و مذهبی به یک «فرقه» تغییر وضعیت داده است. فرقهای فروبسته که روزبهروز فاصلهاش از بدنهی نرمال و عمومی جامعهی ایرانی بیشتر شده است. فرقهای با زبان، ادبیات، دستگاه فکری، مدل تربیتی، مصرف رسانهای، الگوی دینداری، سنجش منزلتی، سبک زندگی، گفتمان ایدئولوژیک، جغرافیای فرهنگی و درنتیجه نظام مسائل و دغدغهها و منافع و مصالحی کاملاً مجزا و متمایز با بدنهی عمومی جامعه.
سیاست هویتسازی از مسیر تمایز که بهاتکای رانت مالی حاکمیت و بهطور خاص سپاه در این سالها شتاب گرفته (و از آن به مدل «تکثیر خیابان ایران» تعبیر کردهام) سبب شده است حزباللهیها نه فقط بهشکل نرمافزاری بلکه بهصورت سختافزاری هم حسابشان را از دیگر اعضای جامعه جدا کنند: شهرک مجزا، شبکهی تلویزیونی مجزا، رستوران مجزا، بانک مجزا، پارک مجزا، مهدکودک مجزا، مدرسهی مجزا، دانشگاه مجزا، حتی مسجد و هیئت مجزا و… . این تمایزطلبی و کلونیسازی مستمر، به شکاف بدنهی حزباللهی از متن جامعه را تعمیق کرده و حرکت به سمت فرقهشدن را سرعت بخشیده است. فرقهای که فقط به منافع و مصالح خود و اعضایش میاندیشد و همهی دیگر اعضای جامعه برایش حکم «دیگری» را دارند. فرقهای که اعضایش اساساً در یک دنیای دیگری زندگی میکنند. فرقهای که خود را «قوم برتر» و صالح میپندارد و بقیهی جامعه را مستضعفان فکری که بلوغ کافی ندارند و باید بالاجبار هدایتشان کرد. و حکومت دینی ابزار این هدایت اجباری است. حالا و به مدد دو انتخابات مهندسیشده، این فرقه، مجلس و دولت را هم قبضه کرده و حاکمیتی یکپارچه ساخته است. اعضای فرقه از این شرایط مساعد برای استیلا البته خوشنودند، غافل از آنکه همین یکدستی عاقبت به زیان خودشان و نیز مجموعهی حاکمیت خواهد انجامید.
*
پ.ن.
مثالهای رفتار فرقهای در حاکمیت فراوان است. از عملکرد شورای نگهبان در احراز صلاحیتهای در انتخابات اخیر تا طرح «صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی» تا شعار «فرزندآوری» در هیئتهای مذهبی و… . در سطوح پایینتر هم نمود این رفتار را میشود دید. مثل همین پست اینستاگرامی یاسر جبراییلی که یک نمونهی جزیی اما گویا است. یکی از اعضای فرقه، نقدی را در صفحهی شخصیاش در شبکههای اجتماعی مینویسد با موضوع تزاحم زمان پخش یک سریال بزرگسال با تمایل یک پسر یازدهساله و منطقاً غیرمکلف از نظر شرعی به خواندن نماز اول وقت! مهم نیست که این نقد اساساً چقدر منطقی و بهجاست. مهم آن است که بلافاصله لااقل سه مدیر شبکه با نویسنده تماس میگیرند و قول اقدام عملی (آنهم نه مشروط به بررسی کارشناسی و…) میدهند. سالهاست بسیاری از سیاستها و برنامهها و عملکرد صداوسیما مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان علوم اجتماعی و تربیتی و رسانه و… است، اما چند نمونه سراغ دارید که این نقدها اساساً شنیده شده و بازخوردی داشته باشند؟ چه برسد که منجر به اصلاح و تغییری شده باشند. مشکل آن منتقدان و کارشناسان و متخصصان، همین است که بیرون از مدار بستهی فرقه بودهاند. و برای همین صدایشان به هیچ کجا نمیرسد.
انتهای پیام
باسلام خدمت جناب حسام..تمام مشخصات را گفتید ولی میدانید هرفرقه عقیدتی بایددارای یک رهبر عقیدتی چه زنده وچه مرده باشد رهبرفکری این فرقه کیه؟با رسوخی که شما شرح داده اید آیا گستردگی اندیشه این فرقه خطری برای نظاممان دارد اگردارد پس چرا نسبت به برچیدن شاخکهای اقتصادی سیاسی اجتماعی ووو اقدامی نمیشودوالبته دهها سئوال دیگر.