سخنی با آقای فریدون عباسی
محمود شوری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی نوشت: رشته توئیت آقای فریدون عباسی نماینده مجلس، رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و از افراد تاثیرگذار بر روند مذاکرات هستهای، از این جهت که بلاخره کسی در مورد راهبرد آتی ایران در مذکرات هستهای حرفی زده، حائز اهمیت است، اما به مصداق تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد، همین چند خط هم نشان میدهد که دوستان تا چه اندازه از واقعیتهای روابط بینالملل به دور هستند.
محض اطلاع باید به آقای عباسی تذکر داد که؛
اولا، اگر نام امریکا را از «کدخدا» به «شیطان بزرگ» تغییر بدهید کار سختتر میشود نه آسانتر. با کدخدا شاید بشود مذاکره کرد اما با شیطان بزرگ قطعاً جایی برای مذاکره وجود ندارد.
دوم اینکه، همسطح بودن آمریکا با سایر اعضای ۱+۵ را ما تعیین نمیکنیم. چه دوست داشته باشید و چه دوست نداشته باشید، موقعیت کشورها در نظام بینالمللی و بالتبع در مذاکراتهای مختلف، تابع مولفههایی است که با نظر ما تغییر نمیکنند. اینکه کشورهای اروپایی و حتی روسیه و چین هم نگاهشان به دهان امریکاست، ارتباطی با ما و خواستههای ما ندارد.
سوم اینکه، مفهوم تهدیدزدایی مفهوم قشنگی است، اما اگر اندکی تاریخ روابط بینالملل را مطالعه میکردید متوجه میشدید که در طول تاریخ حتی هیچ قدرت بزرگی در هیچ زمانی مصون از تهدید نبوده است. تهدیدها را میتوان مدیریت کرد و با تنشزدایی و یا از طریق بازدارندگی از شدت آنها کاست، اما نمیتوان آنها را از بین برد. بنابراین، برای نمایش متفاوت بودن به مفهومسازیهای نادرست رو نیاورید. منافع ملی جای بازیهای کودکانه نیست.
چهارم اینکه، اگر چیزی از معمای امنیت میدانستید احتمالاً متوجه میشدید که تلاش برای تغییر موازنه قدرت از سوی هر کشوری به افزایش تهدید بیشتر میانجامد نه تهدیدزدایی. بنابر این آدرس غلط ندهید. این مسیر مسیر تهدیدزدایی نیست. این مسیر دقیقاً همان مسیری است که اتحاد جماهیر شوروی دنبال کرد و در نهایت با گرفتار شدن در دام مسابقه تسلیحاتی هستی خود را از دست داد.
پنجم اینکه، شما که میخواهید بازدارندگی را حتی به خارج از کشورهای همسایه ببرید، اگر کشورهای همسایه هم بخواهند چنین کاری بکنند، آیا اجازه میدهید؟ چرا فکر میکنید شما حق دارید بازدارندگی را حتی از کشورهای همسایه خود فراتر ببرید، اما مثلا ترکیه یا عربستان حق ندارند. ضمناً، محض اطلاع باید عرض شود که میان داشتن قدرت بازدارندگی و تبدیل شدن به یک قدرت هژمونیک تفاوتهای زیادی وجود دارد.
ششم اینکه، اگر چیزی از معادلات قدرت در نظام بینالمل میدانستید متوجه میشدید که حضور در اقیانوس اطلس، مدیترانه و قطب جنوب نیاز به تولید ناخالص داخلی حداقل چند هزار میلیارد دلاری دارد. کشوری که رقم تولید ناخالص داخلی آن به زحمت به ۲۰۰ میلیارد دلار میرسد و درسه سال گذشته بیش از ۵۰ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را از دست داده، تنها در صورت الگو گرفتن از کره شمالی میتواند در این مسیر گام بردارد.
هفتم اینکه قدرت سخت حتماً به تقویت موضع مذاکره کنندگان و قدرت دیپلماسی کمک میکند، اما این موضوع ربطی به قدرت نرم ندارد. قدرت نرم چیز دیگری است. بهتر بود به جای استفاده نادرست از مفهوم قدرت نرم از همان مفهوم میدان و دیپلماسی استفاده میکردید.
هشتم اینکه شما از ژاپن به عنوان یک کشور غیر مستقل مثال آوردهاید، اما در عمل به ادامه مسیر کره شمالی توصیه میکنید. واقعا به نظر شما امروز ژاپن مستقلتر و قدرتمندتر است یا کره شمالی؟
و نهایتاً اینکه، خودتان هم میدانید که تنشزدایی به معنای زمین گذاشتن دستاوردها نبوده و نیست. اگر بود الآن ما غنیسازی ۶۰ درصد نداشتیم و شما از موضع قدرت سخن نمیگفتید. بنابر این، اجازه ندهید بغضی که نسبت به دولت قبل دارید شما را از جاده انصاف خارج کند.
ضمنا اگر فرصت کردید در مورد «نظریه مقاومت» فراتر از شعارهایی که داده میشود، اندکی بیشتر بنویسید.
فریدون عباسی در صفحهی توییتر خود نوشته بود: با آنکه دولت سیزدهم تهدیدزدایی را جایگزین تنش زدایی کرده ولی باید بدانیم که «شیطان بزرگ »، مقابل ایران است، نه «کدخدا».
اگر هم قرار است آمریکا با ما مذاکرهای داشته باشد بایستی در کنار ۵ کشور دیگر بنشیند و همسطح آنها باشد.
در دولت قبل، با خوش بینی اساس مذاکرات بر مبنای تنشزدایی بود یعنی آن که دستاوردها را بر زمین بگذاریم و با آنها سازش کنیم. اما نظریه تهدیدزدایی معتقد است که بایستی تهدید را برطرف کنیم که این موضوع ریشه در نظریه مقاومت دارد.
اگر مردم استقلال میخواهند و بنای حل مشکلات معیشتی را دارند بایستی بدانند که قدرت سخت، پشتیبان قدرت نرم در مذاکرات است.
بایستی از نیروهای مسلح و وزارت دفاع پشتیبانی شود و بازدارندگی به خارج از کشورهای همسایه برده شود نه خارج از مرزها؛ بازدارندگی ایران در اقیانوس اطلس، دریای مدیترانه و قطب جنوب است و به همین دلیل بایستی روی پیشرانهای هستهای کار کنیم چرا که نمادهای قدرت هر کشوری از جمله جمهوری اسلامی آن است که در برخی نقاط خاص حضور جدی داشته باشد.
اگر قدرت سخت پشتیبان قدرت نرم نباشد
همانند ژاپن بعد از شکست در جنگ جهانی دوم، باید هر امتیازی را که آمریکاییها خواستند به آنها بدهیم.
انتهای پیام