بی عاطفگی سیاسی ||| در سالگرد پدرم
«تجزیه ملت، کمتر از تجزیه خاک نیست»
دکتر «ابوالفضل فاتح» مؤسس ایسنا، در یادداشتی با عنوان «بی عاطفگی سیاسی / در سالگرد پدرم / تجزیه ملت، کمتر از تجزیه خاک نیست» نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
پدران و مادران رمز زندگی و از نزدیکترین حقائق به فلسفه خلقتاند. وجود ایشان، یک داشتن بی مثال، و فقدانشان یک نداشتن بی انتهاست و در میان آنچه زمانه از آدمی می ستاند، بزرگترین ربودنهاست. پنج سال از هجرت پدر گذشته است اما، فقدان ایشان، اندوه بی التیامی است که گویی هر روز سنگینیاش بیشتر و بیشتر محسوس میشود. زبان خامه ندارد سر بیان فراق، وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق!
پدرم، همچون بسیاری از پدران سرزمین من، از همان نسلی بود که روی خود کار کرده بود. انسانی متعالی و آموزگاری بزرگ و پدری به غایت فداکار، با ابهت، استوار و نگاهی نافذ، اهل سخاوت و محبت و غیرت، درد آگاه و دستگیر محرومان، بسیار پر تلاش و خستگی ناپذیر و بی ادعا، و حساس به دین، اخلاق، تربیت، ادب و تحصیل فرزندان بود. این نه صرفاً در چشم من به عنوان یک فرزند که در چشم دیگران نیز چنین بود.
پدرم از نسل پدرانی بود که حق الناس و لقمه حلال خط قرمز دائمی ایشان و به واقع اهل صداقت و بیگانه با دروغ بود، ارزنی به مال مردم نزدیک نمیشد، تا از صحت کامل معاملهای اطمینان نمییافت، هرگز آن را قبول نمیکرد. در پرداخت خمس و پاک نمودن مال، دقتی وسواس گونه داشت.
به شدت امانتدار و رازدار بود. محال بود سخنی را که به امانت نزد ایشان گذاشتهاید، به احدی واگو نماید، از این روی امین راز بسیاری از مردم بود. هر گز کاستیهای کسی را به رویش نمیآورد و چشمی خطاپوش داشت.
از عزت نفس و استغنایی کم نظیر برخوردار بود. همین استغنا و شرافت، به عظمت شخصیتی ایشان جذابیتی مضاعف بخشیده بود. هرگز در برابر ثروت و قدرت احدی قد خم نمیکرد، و به شدت به استقلال شخصیتی خود و فرزندان مواظبت داشت.
شیفتهی اهل بیت علیهم السلام بود، به مناسبتهای مذهبی به ویژه مناسبتهای مربوط به حضرت سید الشهدا (ع) اهتمام خاص و در مشهد مقدس حال و هوایی دیگر داشت و همواره به نام خود که «غلام رضا» بود، افتخار میکرد. آخرین بار نیز در روضه النبی و بیت الله الحرام زیارتشان کردم و توفیق دستبوسی فراهم شد، یک پارچه محبت و نور بود.
ایمان و توکلی کم نظیر به خداوند در وجودشان موج میزد. اهل ایمان و اطمینان و دعا بود و در هیچ صحنهای نلرزید و نلغزید، و همواره میفرمود: فقط خدا، فقط خدا،
یاد نسل آن پدران آسمانی، آن انسانهای اصیل و نیک باطن، و آن وجود آشنا به حلال و حرام خدا به خیر.
پدرم، مانند بسیاری از پدران پاک طینت سرزمینمان، پاک زیست و پاک از دنیای ما پر کشید. ما و بسیاری از مردمانی که بعدها فهمیدیم پنهانی مورد تفقد ایشان بودهاند، از عمق جان داغدار شدیم. اما سیاست بی عاطفه، نگذاشت که بر بالین و تشییع و مزار ایشان حاضر باشم و این داغ تا ابد بر دل ماند. این بی عاطفگی از بیماریهای سیاسی دوران اخیر ماست و باید برای آن چارهای کرد. این بیماری، با ساخت و بافت نظام اجتماعی و مناسبات عمیقاً انسانی و نزدیک خانوادگی ما ایرانیان به شدت ناسازگار و در ستیز است و معلوم نیست از کجا نشات گرفته است. افراد فراوانی را میشناسم که با مانع تراشی های فراوان برای حضور در این گونه مناسبتها مواجه شده و داغ بر دل ماندهاند، بی آن که برای آمران و مجریان آن حاصلی داشته باشد. تعجب میکنم، آیا گمان نمیبرند که روزی خود گرفتار این مصیبت شوند؟
گمان مبرید که در بیان این حسرت، غلو کردهام. نمونهی این حسرت را میتوان در یکی دو سال اخیر که کرونا بسیاری از هموطنان عزیز را غریبانه از ما ستاند، درک کرد. حسرت محرومیت از حضور بر بالین عزیزان و سوگواری در فقدان ایشان بر دل و جان بسیاری از مردم سنگینی میکند و افسوسی بزرگ برجای گذاشته است، کهای کاش برای جبران آن اندیشهای شود. سوگواری یک حق انسانی در تمام عالم است. اما اگر این محرومیت ناگزیر بوده، آن یکی بی دلیل و تحمیلی است.
قرار بود سیاستمداران ما، اهل معرفت و خدمتگزار ملت باشند، اما متاسفانه بسیارند، که محو دنیای عقیم قدرت و مقام، از حداقلها نیز تنزل کردهاند. تجمیع سیاستِ بیمار و سیاست مدارانِ بی عاطفه که «انسان» را به فراموشی سپردهاند، میلیونها ایرانی را از زیارت وطن محروم ساخته و فضای مناسبات داخلی را نیز زمخت و بی روح نموده است. این چه امنیتی است که با دیدار افراد خانواده و حضور بر بالین یک عزیز، دچار خدشه میشود؟
از من گذشته است، این سخنان، بیان مشکل تنها چند تن نیست، این سخنان، بیان یک آسیب ملی و یک حقیقت انسانی متعالی است، که باید خارج از یک شخص نگریسته شود. با درک وضعیت بسیاری از ایرانیان دور از وطن و «مهجوریت و مهاجرت نخبگان»، تاکنون چندین پیشنهاد از جمله «منطقه آزاد انسانی» برای اصلاح این وضعیت زیانبار ارائه شده و متاسفانه اقدام اساسی برای اصلاح آن به انجام نرسیده است. باور کنید، تجزیه ملت کمتر از تجزیه خاک نیست. ایران، با همه ایرانیان، هویت مییابد. سیاستِ بی عاطفه، عقیم و چموش خواهد شد و روزی سوار خود را نیز بر زمین خواهد زد.
وقت است که اندیشهای برای اصلاح این جداییهای تحمیلی شود و مخصوصاً در حوزه مناسبات انسانی موانع سیاسی شهروندان رفع گردد، تا این دیار از برکت دیدارهایی که دل آسمان را به شوق میآورد، بیش از این محروم نشود. نمیدانم چرا برای برخی دولتمردان، زدن چوب حراج بر مردمان کشورمان، آسان شده است؟ نمیدانم چرا هرگاه سخن از ایرانیان خارج از کشور به میان میآید، سخن از بازگشت سرمایه و منافع اقتصادی است و گویی سخنی از انسانیت در میان نیست؟ مگر نمیدانیم که اعتماد، در دل توجه به حقوق انسانی محقق میشود، نه صرفاً منافع مادی؟
اگر «صد عن سبیل الله» منع شده، اگر بستن راه خانه خدا منع شده، بستن راههای انسانیت و انقطاع ارحام نیز منع شده است. صله ارحام و ارتباط انسانی نیز راهی به سوی خدا و چه بسا بستن آن «صد عن سبیل الله» است. فراموش نکنیم که «احسان به والدین بعد از توحید خدا، واجبترین واجبات است، و در قرآن کریم بعد از توحید و قبل از سایر احکام مطرح شده است». و افسوس که گویی سیاست دیرزمانی است با این مضامینِ آشنا، غریبه است.
خداوندا، پدرم و پدران آسمانی این دیار را رحمت و با اولیاء خودت محشور و حضرت سید الشهدا (ع) را شفیع ایشان قرار ده،
خداوندا، آیین پدر بودن را زنده، پدران سرزمینم را استوار و سایه ایشان را بر سر فرزندانشان مستدام نگاه دار،
خداوندا، سیاستمداران کشورم را از عاطفه، و سیاست این دیار را از انسانیت محروم مساز!
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
انتهای پیام