مصاحبه با محمد هاشمی رفسنجانی درباره صدا و سیمای تک جناح
روزنامهی اعتماد نوشت: یكبار ديگر رفتارهاي عجيب و غريب در يكي از برنامههاي صدا و سيما، باعث بروز دامنه وسيعي از اعتراضات در فضاي عمومي و شبكههاي اجتماعي شد. تصاوير مرتبط با حذف نام «وريا» در مسابقه اسم و فاميل برنامه خندوانه به اين بهانه كه ممكن است يادآور نام «وريا غفوري» فوتباليست ايراني باشد، آنقدر در شبكههاي اجتماعي بازنشر شد كه نهايتا به مهمترين سوژه روز گذشته توييتر و اينستاگرام و… بدل شد. هرچند رامبد جوان و برخي مديران مياني اين رسانه تلاش كردند تا با انتشار برخي توضيحات، موضوع را به يك تصميمسازي فردي تنزل بدهند، اما اين توضيحات نيز نتوانست از حجم انتقادات از صدا و سيما بكاهد. صدا و سيمايي كه ديگر نسبت چندان نزديكي با مطالبات مردمش ندارد و بيشتر به تريبوني براي يك جناح سياسي خاص بدل شده است. كاربران ايراني اما با اشاره به سانسورهاي عجيب در برنامههاي مختلف صداوسيما اين نوع رفتارها را برخلاف رويكردهاي فراگير يك رسانه انحصاري ارزيابي ميكردند كه قصد دارد صداي مردم را منعكس كند. اين در حالي است كه طي سالهاي اخير با تصميم نمايندگان مجلس وظيفه صدور مجوز براي برنامههاي اينترنتي و شبكه نمايش خانگي نيز به صداوسيما (ساترا) سپرده شده است. به بهانه برخي رفتارهاي گزينشي صدا و سيما سراغ محمد هاشميرفسنجاني، رييس صدا و سيما در سالهاي 60 تا 72 رفتيم تا درباره وضعيت فعلي اين رسانه و رويكردهاي سياسي و جناحي حاكم بر آن گفتوگويي ترتيب بدهيم. هاشمي معتقد است رفتارهاي جناحي صدا و سيما در بازتاب مطالبات يك طيف محدود از يك جريان سياسي خاص، باعث شده تا در هر سال حجم بيشتري از مخاطبان اين رسانه، ساير رسانهها را براي پيگيري مطالبات خود انتخاب كنند و نگاه خود را به شبكههاي ديگر بدوزند. اين در حالي است كه در صورت اعمال يك سياست درست و فراجناحي، صدا و سيماي ايران از منظر بودجه، تعداد نيروي انساني و ظرفيتهاي سختافزاري و نرمافزاري، بسيار غني است و ميتواند حرفهاي زيادي براي گفتن داشته باشد.
روز گذشته موضوع حذف نام وريا از يكي از برنامههاي صدا و سيما سر و صداي زيادي به راه انداخته و باعث انتقادات فراواني شده. شما عملكرد صدا و سيما طي سالها و دهههاي اخير را چطور ارزيابي ميكنيد؟
شرايط امروز در حوزه رسانهاي با سالهاي پس از پيروزي انقلاب تفاوتهاي بسياري كرده است. امروز ظهور ماهوارهها، اينترنت و شبكههاي اجتماعي تفاوتهاي بنياديني را ايجاد كرده است. در سالهاي اول انقلاب تنها دو كانال محدود رسانهاي وجود داشتند كه در ساعات معدودي برنامه پخش ميكردند. از سوي ديگر كشور در شرايط جنگي قرار داشت و جنگ اولويت نخست كشور در آن دوران بود. امروز اما صدا و سيما دهها كانال تلويزيوني و صدها شبكه راديويي دارد. اين شبكهها بهطور متناوب و 24 ساعته در حال پخش برنامه هستند و محتوا ارايه ميكنند. بنابراين دست صدا و سيما هم از نظر بودجه، هم از نظر نيروي انساني و هم از نظر فضاي عمومي جامعه بازتر است. اما اگر بخواهيم عملكرد اين رسانه را از منظر تحليلي بررسي كنيم، بايد اطلاع كاملي از برنامههاي شبكههاي مختلف راديويي و تلويزيوني داشته باشيم تا بتوانيم عادلانه درباره عملكرد اين رسانه قضاوت داشته باشيم. در حال حاضر صدا و سيما به طور تخصصي شبكههاي مختلف دارد. مثلا شبكه ويژهاي براي قرآن، سلامت، اقتصاد، ورزش و… وجود دارد.
بيشتر انتقادات، مرتبط با مسائل سياسي است. به نظر ميرسد، صدا و سيما به آينهاي براي منعكس كردن مطالبات يك طيف خاص تبديل شده است. همين رويكرد باعث اعتراض مردم، فعالان سياسي و كارشناسان نيز شده است.
در دهه 60 مخاطبان صدا و سيما بسيار فراگير بود و اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران مخاطبان اين شبكه بودند. در بسياري از موارد در زمان پخش برخي سريالها يا برنامههاي سياسي يا فرهنگي، خيابانهاي شهرهاي مختلف خلوت ميشدند و 90 درصد مردم برنامهها را تماشا ميكردند. اين ميزان مخاطب يك ظرفيت ارزنده بود كه در تمام طول سالهاي گذشته بايد از آن حفاظت ميشد. اما متاسفانه برخي برخوردهاي سياسي و جناحي با موضوعات اساسي جامعه باعث رويگرداني مردم از اين رسانه و پيوستن به رسانههاي خارجي شده است.
اما مديران صدا و سيما در برخي موارد از آمارهاي 80 درصدي و 90 درصدي بيننده صحبت ميكنند. شما اين آمارها را قبول ميكنيد؟
واقعيتهاي ميداني جامعه با اين آمارها تفاوت دارد. ممكن است زمان پخش يك برنامه خاص مثل مسابقه فوتبال، سريال يا برنامه اي خاص، صداوسيما توجه مردم را جلب بكند، اما اينكه مردم به اين رسانه اعتماد كنند و تماشاي آن را در سبد فرهنگي خود قرار بدهند، بعيد ميدانم امروز اين طور باشد. وقتي مخاطب احساس كند، تصويري از مطالبات و ارزشهايش در صدا و سيما بازتاب پيدا نكرده و نميكند، طبيعي است كه ارتباط خود را با رسانه قطع ميكند.
در سالهاي ابتدايي انقلاب مطالبات امام از صدا و سيما چه بود؟
از ابتداي انقلاب، رويكرد اصلي بر اين بود كه صدا و سيما از ارزشها و آرمانهاي انقلاب سخن بگويد و از حقوق ملت دفاع كند. توصيههاي امام هم همواره اين بود كه صدا و سيما واقعيتها را منعكس كند. البته همان طور كه گفتم در آن زمان، جنگ اولويت بود. خاطرم هست امام در خصوص پخش خبرها ديدگاههاي جالبي داشتند؛ ايشان ميگفتند اينكه من با فلان فرد ديدار كردهام به خودي خود براي مردم هيچ اهميتي ندارد. بايد ببينيد اين ديدار يا هر رخدادي براي سرنوشت اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي مردم چه آوردهاي دارد. بايد زير پوست خبر مورد بررسي و تحليل قرار بگيرد. امروز بيشتر انتقادات از صدا و سيما را گروههاي سياسي دارند. اين گروهها از صدا و سيما انتقاد ميكنند كه چرا فقط به يك جناح خاص توجه دارد و تريبون در اختيار ساير گروههاي فعال در عرصه سياسي قرار نميدهد. در آن زمان امام تذكار ميدادند كه ضرورت ندارد مدام اخبار من يا چهرههاي رده اول كشور در صدا و سيما پخش شود و خواستار پيگيري مطالبات و خواستههاي مردم بودند.
در آن دوران تا چه اندازه مقامات در روند توليد و پخش برنامهها دخالت داشتند؟
ما از مقامات توصيه و راهنمايي و ارشاد ميگرفتيم، اما محتواي كلي برنامهها توسط مديران رسانه، توليد و پخش ميشدند. يكي از تفاوتهاي امروز با دوران دهه 60 و 70 آن است كه بسياري از جهتگيريها از سوي مقامات به صدا و سيما منتقل ميشود. يعني مديران رسانه مجري راهبردهايي هستند كه توسط ساير مقامات ترسيم ميشود. در خصوص اخبار سياسي و داخلي، گفتوگوها، مناظرهها و… اين جهتگيريها كاملا مشهود است.
مشكل همين جاست؛ طيفهاي مختلف سياسي و مردم ردپاي خواستههاي خود را در رسانه ملي مطالبات خود را در برنامهها نميبينند، ادامه اين روند چه تبعاتي دارد؟
همان طور كه گفتم در دهه ابتدايي انقلاب، تلاش بر اين بود كه صدا و سيما به دنبال ارزشها و آرمانهاي كشور و منافع ملي باشد. امام مدام هشدار ميدادند كه صرف انتشار خبر ديدار من يا احمدآقا يا هر چهره سياسي ديگري براي مردم فايدهاي ندارد. بلكه زيرپوست اخبار و تبعات مرتبط با آن است كه براي مردم اهميت دارد. به صدا و سيما توصيه ميكردند كه به دنبال منافع مردم، اسلام و آرمانهاي انقلاب باشند. به جز اين توصيههاي كلي هرگز امام دخالتي در انتشار خبر خاصي نداشتند. امروز اما خبرها پخش ميشوند به خاطر خود خبر. به خاطر مسائل سياسي و جناحي و… امام تلاش ميكردند تعادل در پخش برنامهها لحاظ شود و همه گروههاي معتقد به قانون اساسي و انقلاب، امكان طرح ديدگاههايشان را داشته باشند. توجه كنيد در آن زمان جنگ همهجانبهاي در كشور جريان داشت؛ اما امروز جنگي هم وجود ندارد. هرچند شايد جنگ نرم وجود داشته باشد، اما مقابله با اين نوع جنگ نيازمند رويكردهاي تخصصي و كارشناسي است كه امروز در صدا و سيما ردپاي آن مشاهده نميشود. ناگهان فردي بدون هيچ سابقه رسانهاي به عنوان مدير يك شبكه مهم منصوب ميشود، بدون اينكه كسي به اين پرسش پاسخ بدهد كه چرا اين فرد در راس اين شبكه نشسته است.
همين مديران، باعث خروج افراد متخصص و كساني كه مردم به آنها علاقه دارند از صدا و سيما شدهاند. چهرههايي چون فردوسيپور، سروش صحت و… به همين دليل از دايره صدا و سيما خارج شدهاند.
با اين رفتارها طبيعي است كه مردم نگاه خود را به شبكه هاي بيروني ميدوزند و مخاطبان صدا و سيما كم ميشود. در همه جاي دنيا به دنبال تربيت نيروهايي هستند كه توجه افكار عمومي را به خود جلب كنند اما در ايران نسبت به اين ظرفيتها بيتوجهي ميشود. اين هم به دليل تفوق همان نگاه جناحي و سياسي است.
اخيرا توسط مجلس يازدهم اختيار صدور مجوز برنامههاي اينترنتي و شبكه نمايش خانگي از وزارت ارشاد به صدا و سيما (ساترا) سپرده شده است. اين نوع تصميمسازيها را چطور ميبينيد؟
در حالي كه صدا و سيما در وظايف اصلي و بنيادين خود خوب عمل نكرده، افزايش دايره مسووليتها و اختيارات اين سازمان منطقي نيست. شبكه نمايش خانگي ظرفيتي بود كه ميتوانست بخشي از مخاطبان ايراني را كه ارتباط مناسبي با برنامههاي صدا و سيما نداشتند را به خود جلب كند. اما به جاي تقويت اين ساختار، باز هم اختيار صدور مجوز برنامههاي اينترنتي و شبكه نمايشهاي خانگي به صدا و سيما و شوراي مرتبط با آن سپرده شد تا اين بخش را هم به سرنوشت كانالهاي تلويزيوني و راديويي دچار كنند. اين تصميم به نظرم باعث رويگرداني مخاطبان از شبكه نمايش خانگي خواهد شد چرا كه رويكردهاي سياسي و جناحي موجود در صدا و سيما به اين حوزه منتقل ميشود. امام چند توصيه به مديران صدا و سيما داشتند كه مهمترين آن، اين بود كه صدا و سيما به يك دانشگاه عمومي بدل شود. بايد ديد صدا و سيماي امروز چه نسبتي با آرمانهاي اصلي انقلاب در حوزههايي چون استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي دارد. همچنين امام تاكيد داشتند، راديو و تلويزيون بايد مستقل باشند و همهگونه انتقاد را با كمال بيطرفي منتشر كنند .
شبكه نمايش خانگي ظرفيتي بود كه ميتوانست بخشي از مخاطبان ايراني را كه ارتباط مناسبي با برنامههاي صدا و سيما نداشتند را به خود جلب كند. اما به جاي تقويت اين ساختار، باز هم اختيار صدور مجوز برنامههاي اينترنتي و شبكه نمايشهاي خانگي به صدا و سيما و شوراي مرتبط با آن سپرده شد تا اين بخش را هم به سرنوشت كانالهاي تلويزيوني و راديويي دچار كنند. اين تصميم به نظرم باعث رويگرداني مخاطبان از شبكه نمايش خانگي خواهد شد
انتهای پیام