تجربه تلخ کارت زرد به وزیر کشاورزی | نعمت احمدی

‌‌نعمت احمدی حقوق دان طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: گندم اصلی‌ترین غذای مردم در همه جهان است. از زمان تشکیل سازمان ملل یکی از نهادهای وابسته به این نهاد بین‌المللی سازمان خواربار کشاورزی سازمان ملل (فائو) است. این سازمان آمار تولید محصولات کشاورزی خصوصا مؤسسه کیفیت گندم در سوئد را همه‌ساله اعلام می‌کند. چین به فاصله زیاد همه‌ساله بیشترین تولید را در جهان دارد. آمار سال ۲۰۱۹ تولید ۱۳۳ میلیون تن گندم در چین را نشان می‌دهد. دومین آمار مربوط است به هند که در همین سال ۱۰۳ میلیون تن برداشت داشت. روسیه با ۷۴ میلیون تن و ایالات متحده آمریکا با ۵۲ میلیون تن در ردیف‌های بعدی قرار دارند. تولید ایران در همین سال ۱۶.۸ میلیون تن برآورد شده که به باور نگارنده واقعی نیست. ایران بعد از استرالیا با ۱۷.۶ میلیون تن بالاتر از انگلستان با ۱۶.۲ میلیون تن، اوکراین با ۲۸.۴ میلیون تن در ردیف هفتم تولیدکنندگان گندم دنیا با جمعیتی حدود ۴۵ میلیون نفر قرار دارد. جمع تولید گندم روسیه و اوکراین ۱۰۲.۷ میلیون تن است. ۱۳ جمهوری دیگر اتحاد شوروی هم تولید گندم دارند. به تناژ چند کشور سابقا عضو اتحاد جماهیر شوروی اشاره می‌کنم؛ قزاقستان ۱۱.۳ میلیون تن، ازبکستان ۶.۱ میلیون تن، لیتوانی ۳.۸ میلیون تن، لتونی ۲.۴ میلیون تن، بلاروس ۲.۳ میلیون تن و آذربایجان ۲.۱ میلیون تن. دیگر جمهوری‌های شوروی هم تولیدی زیر دو میلیون تن دارند. جمع تولید گندم هشت کشور عضو اتحاد جماهیر شوروی به ۱۳۰.۹ میلیون تن می‌رسد و هفت کشور دیگر مانند ترکمنستان و تاجیکستان و قرقیزستان و ارمنستان و گرجستان جزء وارد‌کنندگان گندم نیستند، بلکه گندم مصرفی خود را تولید می‌کنند؛ اما همین اتحاد جماهیر شوروی در زمان حکومت کمونیست‌ها دچار چند قحطی بزرگ شد که میلیون‌ها نفر از گرسنگی بر اثر نبود گندم مردند و دیدیم اتحاد جماهیر شوروی در سال‌های پایانی عمر خود به چنان وضعی افتاد و قفسه فروشگاه‌ها از نان خالی شد که ریگان ۲۰ میلیون تن گندم برای جلوگیری از قحطی در زمان گورباچف به شوروی هدیه کرد. برگ سیاه تاریخ همین کشور اوکراین قحطی سال‌های ۱۹۳۲–۱۹۳۳ در زمان استالین رهبر مخوف شوروی که به «هولودومور» معروف ‌ و شبیه‌سازی با هولوکاست، است. قحطی بزرگ اوکراین بین سال‌های ۱۹۳۲-۱۹۳۳ به واسطه سیاست‌های صنعتی استالین روی داد.

‌ در این سال‌ها همه جمهوری‌های شوروی در پی دستور استالین دنبال صنعتی‌شدن رفتند، کشاورزان ساکن اوکراین، قزاقستان، قفقاز و مناطق اطراف رود پر‌برکت ولگا به‌اصطلاح به کارگران صنعتی تبدیل شدند و مزارع در پی مدیریت ناصحیح که اشتراکی شده بود و کلخوز نامیده می‌شود، قادر به تولید غذای مردم نبودند. گفته می‌شود بین هفت تا ۱۰ میلیون نفر تنها در اوکراین در پی قحطی به مرگ سیاه گرفتار شدند. دیگر جمهوری‌ها هم اسیر قحطی شدند و مرگ‌ومیر ناشی از گرسنگی در پنهان‌کاری‌های دوره استالین گم شد. در دوره لنین هم قحطی بر روسیه حاکم شد. از این قحطی در تاریخ شوروی به «قحطی ولگا» یاد می‌کنند که در جمهوری فدرالی روسیه اتفاق افتاد. از بهار سال ۱۹۲۱ تا اوایل سال ۱۹۲۲ در این قحطی نیز حدود پنج میلیون نفر جان خود را از دست دادند. جالب است که قحطی این سال در پرآب‌ترین مناطق شوروی رخ داد؛ یعنی اطراف رود ولگا و مناطق اطراف دریاچه اورال که آن زمان پرآب‌ترین منطقه آسیای مرکزی بود و رودهای سیحون و جیحون منبع اصلی تأمین آب دریاچه اورال بودند که حالا با بستن سدهای متعدد عملا آبی به دریاچه وارد نمی‌شود و نوع کشت این نواحی هم تغییر کرد و عملا مردم محلی از برکات دریاچه محروم شدند. این مطلب را از آن جهت بیان کردم که نموداری از ظلم بشر به جغرافیای پیرامون خود را آورده باشم. در کشور خودمان به مناطقی برخورد می‌کنیم که در گذشته به انبار غله معروف بودند. سیستان خشکیده و تف‌زده در گذشته‌ای نزدیک انبار غله ایران بود. دریاچه هامون که یکی از ۲۲ تالاب عضو کنوانسیون رامسر به شمار می‌رود، در گذشته‌ای نه‌چندان دور بار حاصلخیزی منطقه را بر دوش داشت و به همین اعتبار به انبار غله ایران معروف بود؛ دریاچه‌ای با آب شیرین و امکان پرورش و صید ماهی در سال‌های پرآبی که نیزارهای آن علوفه معروف‌ترین گاو ایرانی معروف به گاو سیستانی را بر ‌عهده داشت، کشاورزی، دامپروری، ماهی‌گیری و حصیربافی در اطراف دریاچه هامون رونق اقتصادی منطقه بود. منبع اصلی آب دریاچه هامون، رودخانه هیرمند یا هلمند بود که از استان هلمند و از کوه‌های هندوکش به سوی این دریاچه در حرکت بود. قرارداد گلداسمیت و معاهده ۱۳۱۵ تقسیم آب هیرمند را بالمناصفه یعنی ۵۰-۵۰ اعلام کرد؛ اما در سال ۱۳۵۱ نادانی حکومت وقت، حقابه ایران از هیرمند را به ۲۶ مترمکعب در ثانیه کاهش داد و با تأسف با تغییرات داخلی افغانستان و مهم‌تر از آن احداث «سد کجکی» عملا حقابه‌ای به ایران نمی‌رسد و از همان سال ۱۳۵۱ سیل مهاجرت مردم سیستان به علت خشک‌سالی تا امروز ادامه دارد. نه‌تنها سیستان دیگر انبار غله نیست، بلکه منطقه در سکوتی غم‌انگیز فرورفته و هجوم ریزگردها که از بستر خشکیده تالاب هامون به همراه بادهای موسمی ۱۲۰ روزه بر سر مردم فرود می‌آید، به مهاجرت سرعت بخشیده است. تهران یا بهتر است بگویم ری باستانی به گندم خود شهرت تاریخی دارد و معروف است ابن‌سعد که سرکردگی اشقیای دشت کربلا را بر‌ عهده داشت، دل به گندم ری بسته بود که در نهایت جوی این منطقه هم نصیب او نشد. با فروپاشی شوروی و تغییر مدیریت اجرائی این کشور، با وجود تقسیم آن به ۱۵ کشور، منطقه‌ای که قحطی و گرسنگی در عمر ۷۰‌ساله کمونیست‌ها باعث مرگ میلیون‌ها نفر شده بود، ظرف کمتر از ۳۰ سال به انبار غله جهان تبدیل شد که بیش از ۱۳۰ میلیون تن گندم تولید می‌کند. جالب است بدانیم هم‌اکنون فقط ۲۲ میلیون تن گندم در انبارهای اوکراین در سواحل دریای سیاه منتظر حمل به خارج از این کشور است. این توفیق در تأمین غذای مردم منطقه‌ای که طی دو قحطی در دولت به‌اصطلاح کمونیستی نزدیک به ۲۰ میلیون کشته داد، چگونه به دست آمد؟ نه خاک این نواحی اضافه شدند نه آب، هوا هم که نامساعدتر شده است؛ پس چه چیزی عوض شد؟ مدیریت؛ بله، مدیران بی‌انگیزه شوروی که چسبیده بودند به صندلی و همه هم‌و‌غم آنان حفظ صندلی بود به هر قیمت نه تأمین مایحتاج مردم. عقلای قوم فارغ از تحلیل‌های حزبی نشستند و الگوی کشت را متناسب با جغرافیای کشور خود تغییر دادند. دیگر کسی کشاورزان منطقه‌ای را مجبور به کشت پنبه رنگی نکرد؛ درحالی‌که در همان زمین می‌شد با کمترین هزینه محصول دیگری کشت کرد. ایران هم باید الگوی کشت خود را تغییر دهد. باید مدیران دلسوز، تصمیم‌گیر مسائل کشور باشند. همین وزارت کشاورزی را در نظر بگیرید؛ وزیری که در دولت آقای ابراهیم رئیسی سکان‌دار وزارتخانه جهاد کشاورزی شد، با این وزارتخانه چه کرده است؟ دوستان غیرمتخصص وزیر از وزارتخانه علوم با خاستگاهی کاملا متفاوت با کشاورزی در این وزارتخانه چه می‌کنند؟ همین غیرمتخصصان هستند که قصه درختان زیتون نر را در درختی که تک‌پایه است، به زبان وزیر در حضور رئیس قوه قضائیه جاری کردند. واردات بی‌رویه، وزارتخانه را با رشد منفی روبه‌رو کرده است. تأمین میوه شب عید مردم به کدام نهاد و با مدیریت چه کسی واگذار شد؟ هنوز قصه پرغصه شرکت آریو‌تجارت سهیل که سرمایه در گردش و مرغدار را که با دستور صریح وزارتخانه در «بازارگاه» به یغما بردند و باعث کشتار دام مولد به علت نبود نهاده‌های دامی و کشتار جوجه‌های یک‌روزه به علت نبود دان مرغ شد، نمی‌شود به فراموشی سپرد. فضای مجازی چشم و گوش مردم را باز کرده. مردم واژه «کوتاژ» را می‌دانند، سایت بازارگاه را می‌شناسند، از فساد گسترده قیمت میوه شب عید با‌خبر می‌شوند. کاش به نامه جمعی از مدیران، کارشناسان و کارکنان وزارت جهاد کشاورزی خطاب به رئیس‌جمهور از روزی که مجلس شورای اسلامی به وزیر جهاد کشاورزی کارت زرد داد و خطاب به رئیس‌جمهور نوشته شده، توجه می‌شد. البته با رفتن این وزیر و آمدن ده‌ها منتظرالوزرای دیگر اتفاقی نخواهد افتاد. اینجا دیگر شرط انقلابی‌بودن رئیس‌جمهور ایجاب می‌کند که جناب رئیس‌جمهور در بخش کشاورزی، انقلابی وارد شوند؛ چون نان مردم را امثال من کشاورز تأمین می‌کنیم، با همین آب و خاک موجود، به شرطی که مدیران بالادستی دلبسته تولید باشند، نه عاشق واردات که خروجی آن برای کشاورزان غمناک و برای از‌ما‌بهتران قول و غزل است که از کشتن بخش کشاورزی جیب از‌ما‌بهتران رنگین می‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا