آیا صدای سونامی دهههشتادیها را میشنویم؟ | محمد مهاجری
محمد مهاجری در روزنامه شرق نوشت: 1- «تعداد افرادی که در اغتشاشات شرکت کردهاند، هشتاد هزار نفر است»؛ «حتی یکدهم جمعیت کل کشور هم در تظاهرات حضور نیافتهاند»؛ «انگیزههای آنها مسائل اخلاقی است»؛ «بازداشتشدگان تجمعها درخواست مهر نماز نکردهاند». «بیش از نصف آنها زیر بیست سال سن دارند»؛ «احساساتیاند و گول خوردهاند»؛ «رقم حاضران در ناآرامیها به دویست هزار هم نمیرسد». اینها نمونههایی از اظهارنظرهایی است که گاه از سوی مقامات رسمی، تریبونهای نماز جمعه، نمایندگان مجلس یا فعالان سیاسی بیان شد. تناقض در بیان آمار و نیز در توضیح دلایل و انگیزهها هم از حد فزون است.
2- وجه مشابهت همه اظهارنظرها دو چیز است. وجه شباهت اول را همهشان میدانند و آن تخفیف و کوچکشماری حاضران در تجمعات است و وجه شباهت دوم که قریب به اتفاقشان نمیدانند، این است که میزان شناختشان از ترکیب شرکتکنندگان در تظاهراتها، خواستهها، ایدهها، انگیزهها و افکار آنان در حد صفر است.
3- اینکه تعداد شرکتکنندگان در تجمعات زیاد نیست، کشف بزرگی به حساب نمیآید. حتی آنها که گوش خواباندهاند تا خبرها را از رسانههای بیگانه بشنوند، با همه تبلیغات پرحجمی که میشنوند، درمییابند که کسر کوچکی از جمعیت کف خیابان هستند. بیش از هزارو 200 شهر در پهنه ایران وجود دارد که گستره ناآرامیهای اخیر حتی به پنج درصد شهرها هم نمیرسد؛ هرچند شهرهایی که در آنها تجمع وجود داشته، پرجمعیتتر، سیاسیتر و مهمتر بودهاند. بهعلاوه درصد افرادی که اقدامات تخریبی و ساختارشکنانه کردهاند، پایین است.
4- با این همه، این عدد اگرچه شاید کم به نظر برسد؛ اما واقعا تأثیرگذار است. اگر رفتار افراد خشن را کنار بگذاریم، بقیه حرفها و شعارهایی مطرح میکنند! که ترجمه آنها در قالب جملات مدنیتر و سیاسیتر در سایر بخشهای جامعه هم شنیده میشود.
5- اینکه تصور کنیم همه چیز به خیر و خوشی گذشت؛ هرچند واقعبینانه! به نظر میرسد تنها آتش را به زیر خاکستر فرستادن است. حتی اگر در یک ماه اخیر هیچ اتفاقی نمیافتاد و الان شادروان مهسا امینی نیز در کانون خانواده و دانشگاه به زندگی و درس مشغول بود، نباید از خاکستر موجود غفلت میکردیم.
6- غیبت 55درصدی واجدان شرایط در انتخابات 1400 و حضورنداشتن بیش از 60درصدی در انتخابات 1398، زنگ خطرهایی جدی بود که گوشمان آنها را نشنید. ردصلاحیتهای گسترده تا آنجا پیش رفت که دستکم پنج رئیسجمهور بالقوه قربانی شدند. بحث بر سر نتیجه انتخابات نیست. چهبسا با حضور افراد ردصلاحیتشده هم نتیجه همین میشد که شد؛ اما مهم زخمی بود که از ناحیه نادیدهگرفتن حق مشارکت مردم بر پیکره سیاست و سیاسیون و اقشار مختلف وارد شد.
7- حتی اگر ناآرامیهای اخیر را کار دشمن بدانیم (که قرینههایی هم برای آن وجود دارد) زمینهاش را در سالهای 1396 و 1398 و 1400 فراهم کردهایم. اگر این بار هم فکر کنیم «انشاءالله گربه است» هزینه بسیار سنگینتر در انتظارمان است.
8- دهههشتادیها که این روزها نقل محافل هستند، میتوانند بهمثابه یک سونامی سیاسی خیلی چیزها را ویران کنند. متأسفانه جامعهشناسان و رفتارشناسان و روانشناسان اجتماعی را برای شناختن این نسل (و بهخصوص آن بخششان که در تجمعات اخیر حضور داشته و به طور اخص آنها که بازداشت شدهاند) نگماردهایم. اگر فاصله هریک از نسلهای قبل با نسل قبلترش، فرضا 10 یا 20 درصد بود، دهههشتادیها فاصله بسیار زیادی، حتی با دهههفتادیها دارند. باید ویژگیهای آنها را شناخت و براساس محاسبات دقیق با آنها وارد تعامل شد. آنچه در ظاهر پیداست، این نسل حتی آنها که در خانوادههای مذهبی و سنتی زندگی میکنند، از سرکشی خاصی در برابر همه چیز (ازجمله بزرگترهای خانواده و نیز باورهای سنتی) برخوردارند؛ بهسادگی زیر بار حرف کسی نمیروند؛ مفاهیمی مانند اعتقادات مذهبی، هنجارهای اجتماعی و خانوادگی، فرهنگ عمومی، آزادی، انسان و… برایشان ترجمه خاص خود را دارد. محدودکردن اینترنت و بستن فضای مجازی و تحمیل روشهای تربیتی قبلی، تنها تأثیرش عصبانیترکردن آنهاست.
9- و جمله پایانی اینکه همین دهههشتادیها حداکثر تا 10 سال بعد تقریبا تمام فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور را در تصرف خود خواهند داشت. صدای سونامی آنها از الان به گوش میرسد. میشنویم؟ یا طبق معمول سنوات گذشته خودمان را به نشنیدن میزنیم.
انتهای پیام