بیشتر از این نمیتوان از جریان اصلاحات انتظار داشت
احسان انصاری در آرمان ملی نوشت: محمد سلامتی، دبیرکل سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و وزیر کشاورزی در دولتهای رجایی، باهنر، مهدوی کنی و 2 سال اول دولت اول میرحسین موسوی است.«آرمان ملی» برای تحلیل و ارزیابی دلایل اعتراضات که موجب سوء استفاده از آن وبه اغتشاش منجر شده با محمد سلامتی گفتوگو کرده است. سلامتی درباره راههای حل مشکل کنونی کشور معتقد است:« لازمه عبور از بحران ،حل چالشهای موجوداست.به نظر من پیشنیاز حل چالشهای موجود اقدامات لازمی را از سوی حاکمیت میطلبد که اهم آنها عبارتند از:اول اقدام در جهت وحدت ملی.دوم حذف هرگونه محدودیتهای مربوط به فعالیت احزاب و گروهها.سوم ایجاد شرایط مناسب برای انتخابات رقابتیتر.چهارم استفاده ازنظرنخبگان درامورمختلف مملکتی.پنجم کنارگذاشتن مدیران ضعیف وناکارآمد». در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
مهم ترين دلايل اعتراضات اخير را در چه مسائلي ميدانيد؟
مسلمااعتراضاتي به شکل فعلي آن نمي تواند دلايل متعددي نداشته باشد.به نظرمن اين اعتراضات دلايل شناخته شده وقابل درکي دارد.لذا بي توجهي به اين مهم ممکن است باعث برخورد نادرست باآن شود وانحراف به سمت اغتشاش را تشديد کند.بايد دانست که اين اعتراضات ناشي ازانباشت مطالبات گوناگوني است که پاسخ مناسب به آنها داده نشده ودرنهايت منجربه اعتراض شده است.مطالبات اقتصادي،سياسيفرهنگي،اجتماعي،رفاهي وغيره ازآن جملهاند.اما بايد توجه داشت که معمولا در اعتراضات يک يا دو مورد از مطالبات ،بيشترخود را نمايان ميسازند .اين موارد به عنوان محور و هدف اصلي اعتراضات محسوب ميشود اما به معني بي توجهي به ديگر مطالبات نيست. شعاري که شعار اصلي معترضين بود، نماد مطالبات فرهنگي است و نشان ميدهد که اگرمطالبات ديگري مثلا اقتصادي وجود دارد، فرع بر قضيه تلقي شده است. البته همواره مطالبات فرعي کمک کننده براي ظهور و بروز مطالبات اصلي است. اما اينکه چرا در شرايط فعلي مطالبات فرهنگي اولويت پيدامي کند، مربوط ميشود به فرايند تغييرات بنيادي درجامعه. تغييرات بنيادي و تدريجي در جامعه که ويژگي غيرقابل اجتناب تمام جوامع دنيا و در تمام دوران تاريخ است، اقتضا ميکند که مطالبات اقشار مختلف جامعه نيز تغيير پيدا کند. لذا اين مطالبات ناشي ازتغييرات زيربنايي جامعه است که مطالبات واقعي را ايجاد و درصورت بي توجهي به آن اعتراضات را به دنبال ميآورد. نسل جوان فعلي جامعه ايران باتوجه به تحولات اجتماعي مطالباتش نسبت به نسلهاي قبل تغيير پيدا کرده است .آنها به دنبال سبک زندگي جديدي هستند که نسلهاي قبل از آنها نميپسندند. ارتباطات قوي بينالمللي مثل همه جوامع نيز اين مطالبات و اين خواست را تقويت مي کند .اگر بخواهيم براي درک درستتر، موضوع را عميق تر بررسي کنيم بايد به تغييرات ساختاري جامعه ايران اشاره کنيم.
کدام تغييرات ساختاري مورد نظر شماست؟
در اوايل انقلاب اکثريت جامعه يعني بيش از 60 درصد جمعيت را طبقات کارگر و کشاورز و ديگر محرومين تشکيل ميدادند. اولويت مطالبات آنها اقتصادي مانند کار، مسکن بود. در آن زمان طبقه متوسط اقليت داشت؛ حدود30 درصد. اما اکنون طبقه متوسط اکثريت را داراست ؛ بيش از60 درصد. اولويت مطالبات طبقه متوسط سياسي و فرهنگي است.گرچه درحال حاضرمطالبات اقتصادي نيز فوريت خود راعيان کرده است، اما اين فوريت، اولويت مطالبات سياسي وفرهنگي را خدشه دارنکرده است.اين اکثريت دنبال توسعه سياسي و توسعه فرهنگي هستند. بنابراين مهمترين دليل اعتراضات اخير را بايد در مطالبات واقعي آنها جستوجو کرد . اما شيوه اجرا حصول آن رامشکل کرده است.اگردولتمردان اين واقعيت تاريخي را باورداشته و بپذيرند،ميتوانند پيشاپيش با برنامهريزي درست،هم به مطالبات جواب نسبي مثبت دهند وهم اعتراضات را از موضوعيت بيندازند.ليکن بيتوجهي به اين مهم و برخي بيتدبيري دراجراي قوانين و برخوردهاي نادرست،مسير حل مسائل را پيچيدهتر ميکند. برخي باشيوههاي کهنه به حل مسائل نو ميپردازند که نتيجه آن به بغرنج شدن مشکلات جامعه ميانجامد.با اين بينش ، در وقايع اخيربايدهمه معترضين برخورد تند شود. و براساس اين نظراگراين برخورد تند بامعيارهاي اعلان شده وقانون اساسي هم سازگارنباشد،ضرورت ايجاد امنيت، آن راتوجيه ميکند.غافل ازاين که اين شيوه عمل ممکن است برخي ازمتعهدترين افراد به نظام را به موضع گيري منفي بکشاند.ازسوي ديگردرست است که اين حق همه آحاد اجتماع است که اعتراضات خود رانسبت به مسائل جامعه منعکس کنند.وکسي حق ندارد اين حق را از آنها سلب کند.اما تکتک همين آحاد جامعه نيزبايد به امنيت ،يکپارچگي کشور و وحدت ملي متعهد ومعتقد باشند.اين ويژگي موجب ميشود تا قشروسيعي از مردم باحفظ اين معيارها،ازابرازمطالبات بحق ودرست ،توسط معترضين حمايت کنند.اما صحنه اعتراضات کمتر مي تواند فضاي سالم خود راحفظ کند.اين صحنه بهترين شرايط را ميتواند براي سوءاستفاده دشمنان خارجي وسرمايه گذاري آنها براي ايجاد اغتشاش و در نهايت بيثباتي و ناامني و ارضاي خواستهاي خائنين داخلي به وجود آورد.تخريب،آتش زدن اموال عمومي وخصوصي،ايجاد درگيري وخشونت ازهرطرف که باشد،مورد قبول مردم نيست وبايد به ديده ظن نگريسته شود.يا دست توطئه گران درميان است ويا درحالت خوشبيني ،بيتدبيري علت آن است که درهر صورت معترضين براي خدشهدارنشدن اهدافشان بايد مراقب آن باشند. وقتي مطالبات تاريخي ونيزمقطعي حق شهروندان است،حاکميت وظيفه دارد شرايط مناسب براي طرح آنها و نيز در صورت عدم تحقق ابراز اعتراض را فراهم کند.
ارزيابي شما از نحوه کنش گري نخبگان جامعه در اعتراضات اخير چگونه بود؟آيا نخبگان به خوبي در درک واقعيتهاي جامعه اهتمام داشتند؟
نخبگان هرکدام اززاويهاي خاص به موضوع پرداختند که اين خود ارزشمند است.ارزيابي موضع آنها را صرفا از زاويهاي که مورد بررسي قراردادهاند بايد انجام داد.اما به هرحال حساسيت نسبت به مسائل مملکتي حاکي ازعلاقه به اصلاح امور است که بايد قدرآن را دانست.عمده نخبگان در مورد ضرورت پذيرش واحترام به سليقه وسبک زندگي مورد قبول جوانان اشاره داشتهاند.به نظرمن تاکيد براين موضوع ميتواند به تدريج به مرحلهاي برسد که درعين برخورداري جوانان از سبکهاي جديد زندگي ،از ارزشهاي پذيرفته شده نيزخيلي دور نشوند.
جريانهاي سياسي و به خصوص اصلاح طلبان نسبت به اعتراضات اخير چه رويکردي داشتند؟آيا اين رويکرد مورد اقبال جامعه قرار گرفت؟
رويکرد جريانهاي سياسي با توجه به اعتقادات و تفکر جناحيشان ظاهرميشود.ازاين لحاظ گاهي متضاد باهم به نظرميآيند.اما به نظرمن هرکدام بخشهايي از جامعه را که از آن نمايندگي ميکنند ميتوانند مجاب کنند.درمورد اصلاحطلبان علاوه بر اينکه «جبهه اصلاحات» بيانيه داده،احزاب اصلاحطلب نيز بعضا جداگانه دراين خصوص بيانيههايي دادهاند.به نظرمن مخاطبين جبهه واحزاب توقعي بيش از اين در شرايطي که احزاب با محدوديت روبه روهستند،ندارند.
به چه ميزان شکاف نسلي را در جامعه ايران مشهود ميدانيد؟
شکاف نسلي رخدادي طبيعي در جامعه است.اين رخداد غيرقابل اجتناب است.بخصوص که درسالهاي اخير به دليل سرعت فوقالعاده پيشرفت تکنولوژي وامکان ارتباطات گسترده وبيسابقه اجتماعي درسطح بينالمللي و تاثير و تاثر اين ارتباطات، شرايطي پيش آمده است که اين شکاف راعميق ترکرده است.اين شکاف مطالبات نسل جديد را به شکل شفافتر و جديتري نمايان کرده است.بنا براين مي توان تاکيد کرد که عدم پاسخگويي مناسب وبهموقع به اين مطالبات يکي ازدلايل مهم اعتراضات اخير ميتواند باشد.شيوهاي مثل محدود کردن اين ارتباطات براي کم اثرکردن ارتباطات بينالمللي ،بيترديد بياثر است.با پديدههاي نو بايد با شيوههاي نوآورانه برخورد کرد.
چه ويژگيهايي براي نسل جديد قائل هستيد؟ چرا نسل جديد نسبت به نسلهاي گذشته در بيان مطالبات خود صريح تر شده است؟
با توجه به امکانات وسيع ارتباطات جمعي،نسل جديد ازآگاهي نسبتا بيشتري نسبت به نسلهاي قبل در زمان خود برخورداراست.ازطرف ديگر سرنوشت شغلي،علمي،سياسي،اجتماعي و…بسياري از افراد اين نسل به تکنولوژياي گره خورده است که تغييرات ساختاري جامعه را تشديد کرده است.بنابراين مطالبات اين نسل حکم زندگي آنها را پيدا کرده است.لذاصراحت دربيان مطالبات به صراحت ضرورت زندگي تبديل شده است.
در اعتراضات اخير دانشگاه ها دوباره به صورت مدني تأثيرگذاري خود را نشان دادند. چرا تأثيرگذاري مدني دانشگاه در سال هاي اخير کاهش پيدا کرده بود؟
به نظرمن سالهاست که محيط دانشگاه ودانشجويان حساسيت خود را نسبت به مسائل مختلف اجتماعي از دست دادهاند.البته اين موضوع مقداري به تغييرات زيربنايي در جامعه واولويتهاي آن مربوط ميشود.اما درشرايط فعلي که اولويتها مسائل فرهنگي وسياسي شده ومنطبق با مطالبات آنهاست ،تحرک خود را نمايان کردهاند. بايد توجه داشت که تيپ دانشجوگرچه نسبت به مطالبات اقشارمختلف جامعه حساس بوده وازخود واکنش نشان ميدهد،اماعمدتا گرايش به معيارهاي ارزشي طبقه متوسط دارد.حتي گاهي به عنوان يکي ازپرچمداران آن ظاهر ميشود.لذا درزماني که مسائل فرهنگي وسياسي درجامعه اولويت پيدا مي کند،فعاليت آنها بيشتر به چشم ميآيد.البته ايجاد برخي محدوديتها براي دانشجويان در مقاطع مختلف ،نيزتاثيرجدي برفعاليت آنها داشته است.
تحليل شما از نحوه برخوردي که با معترضان صورت گرفت چيست؟آيا اين نوع برخورد را قانع کننده مي دانيد؟
اين درست است که در بين معترضين عناصر وابسته به خارج وجاسوس، تجزيهطلب و برانداز وجود داشته باشد و اين هم طبيعي است که دشمنان خارجي مترصد سرمايهگذاري روي حوادثي هستند که احتمال ميدهند امکان سوءاستفاده عليه منافع ملي ما رادارند. همانطور که در شرايط پيش آمده آمريکا بارهااعلام کرده است که اولويت آن نه مسئله برجام که برايشان مهم بود بلکه کمک به اعتراضات درايران است. اما مبناي برخورد با اعترضات را نبايد بر وجود اين سوء استفاده و وجود آن عناصرقرارداد.ليکن متاسفانه ظاهرااين امراتفاق نيفتاده ومسئله راپيچيده تروسوءاستفاده دشمنان رابيشتر کرده است. حاکميت بايد خود را خدمتگزار مردم محسوب کند.با اين وصف درآستانه بروز اعتراضات بايد با معترضين وارد گفت وگو شود.وتمام هم خود را براي قانع شدن طرفين صرف کند. به نظرمن يکي ازکارهاي ضروري حاکميت و حتي ضروريترين آنها اين است که همواره در پي شناسايي مطالبات واقعي وبحق اقشار مختلف جامعه باشد.اين کارازطريق ارتباط مستمر بااحزاب،گروهها،نخبگان و تشکلهاي صنفي امکانپذير است.حاکميت با شناخت مطالبات و اولويتبندي آنها بايد قبل ازاينکه حل مشکل با بنبست مواجه شود،اقدام به حل آن کند.
در اعتراضات اخير زنان در محوريت اعتراضات بودند . ارزيابي شما از اين موضوع چيست؟مهم ترين مطالبات زنان امروز ايران را چه ميدانيد؟
به نظرمن گرچه ريشه اعتراضات اخيرعمدتا ناشي ازانباشت فشارهاي مربوط به شرايط اقتصادي،تورم،بيکاري،محدوديت فرهنگي ناشي ازمديريت نادرست در زمينههاي مذکور و محدوديتهاي اينترنتي و شکل نادرست اجراي قانون حجاب است.اما چون به دنبال فوت يک دخترخانم کليد خورد،بعد مطالبات زنان پررنگ ترگرديد.ازسوي ديگر معمولا در شرايط وجود فشارهاي چند جانبه، براي کاهش فشاربرمردم ،بايد از هرطريق ممکن حداقل يکي دوفشاررا کاهش داد و يا با سعه صدربرخورد کرد تا کار به مرحله اعتراض غيرقابل اجتناب نينجامد.اگربه اين مرحله بينجامد، هربهانهاي ميتواند باعث ظهوراعتراضات باشد.ازآنجا که درحال حاضراولويت مطالبات اکثريت جامعه فرهنگي وسياسي بوده و مطالبات اقتصادي نيز آن را تقويت ميکند،بروزاصل اعتراضات دورازذهن نبود.امااتفاقي که افتاد نگاهها به سمت آسيبپذيري مطالبات زنان يعني حقوق مدني آنان دوخته شد. به نظرمن مطالبات زنان عمدتا فرهنگي وحقوقي است. حاکميت براي عبور از اين مشکل بايد با قدرت جانب مطالبات اکثريت را بگيرد.
با توجه به چالش هاي داخلي و فشارهاي خارجي چه چشماندازي را پيش روي کشور مي بينيد؟
بي ترديد چالشهاي داخلي وفشارهاي خارجي تاثيرمخرب برتمام شئون زند گي مردم مي گذارد.اما مديريت با تدبير ميتواند اين آثار تخريبي رااگرنه ازبين ببرد،ولي حداقل کاهش دهد. بيترديد به دليل وجود ظرفيت بالاي سياسي،اقتصادي،اجتماعي ،نظامي وفرهنگي،اگراراده نظام به بهره برداري درست ازآنها سمت وسوپيدا کند،چشماندازي بسيار روشن درانتظاراست.لازمه عبورازبحران، حل چالشهاي موجوداست.به نظر من پيش نيازحل چالشهاي موجود اقدامات لازمي را ازسوي حاکيمت ميطلبد که اهم آن ها عبارتند از:اول اقدام درجهت وحدت ملي.دوم حذ ف هرگونه محدوديتهاي مربوط به فعاليت احزاب و گروهها.سوم ايجاد شرايط مناسب براي انتخابات رقابتيتر.چهارم استفاده ازنظر نخبگان درامور مختلف مملکتي.پنجم کنارگذاشتن مديران ضعيف وناکارآمد.
انتهای پیام