گويا روند بازنشستگي و اخراج اساتيد دانشگاه آزاد قصد توقف ندارد | نعمت احمدی
نعمت احمدی در آرمان ملی نوشت: گويا روند بازنشستگي ودر برخي موارد اخراج اساتيد دانشگاه آزاد قصد توقف ندارد. زماني اخراج اساتيد در اوايل انقلاب قاعده و قانوني داشت. هرچند اتفاق افتاد اساتيدي مانند دکتر عباس زرياب خويي، يا بزرگمرد علم حقوق دکتر ناصر کاتوزيان هم از تيغ اخراج مصون نماندند اما پروندهاي تشکيل ميشد، امکان شکايت به ديوان عدالت اداري و ديگر نهادهاي قضائي موجود داشت. کاري که استاد بزرگوار دکتر علي آزمايش عليرغم ميل باطني دکتر کاتوزيان نسبت به ايشان انجام دادند و با اخذ وکالتنامه براي يکي از همکاران دادخواستي به وکالت از طرف مرحوم دکتر کاتوزيان به ديوان عدالت اداري تقديم و خروجي آن رأي به بازگشت استاد به دانشگاه و استفاده دانشجويان از درياي علم آن بزرگوار بود. هرچند خانهنشيني دکتر زريابخويي در زمانهاي اتفاق افتاد که هنوز ديوان عدالت اداري تشکيل نشده بود. روزي که حکم اخراج دکتر زرياب صادر شد و به دانشگاه ابلاغ گرديد، استاد بزرگوار دکتر شفيعي کدکني جملهاي تاريخي در اين مورد گفتهاند. دريغا زرياب، دريغا فرهنگ و گفته شد دريغا دانشگاه که از خدمات استادي به بزرگي زرياب خويي محروم شد. دانشگاه آزاد از مدتها قبل طرح بازنشستگي اساتيد خود را در دستور کار قرار داد. اين طرح بعد از فوت مرحوم هاشمي رفسنجاني صورت گرفت. روندي که حتي دامن دکتر حميد ميرزاده، رياست دانشگاه را هم گرفت. ابتدا اساتيدي که عضو هيات علمي ديگر دانشگاهها بودند و نيمه وقت در دانشگاه تدريس داشتند را شامل شد. اساتيدي مانند دکتر صادق زيباکلام. بعد متوجه اساتيدي که از جايي ديگر بازنشسته شده بودند خواه دانشگاه و خواه سازمان و نهادهاي ديگر با اين روند و عدم بازخورد اجتماعي و اعتراض دانشجويي نسبت به اين مساله در دانشگاه آزاد که اين مرکز علمي را از توانمندي اساتيد با سابقه خالي کردند. سراغ ديگر اساتيد رفتم. قصد آن ندارم از اخراج بي ضابطه خود ، ياد کنم. اسفندماه سال گذشته ابتدا حقوق اينجانب را که عضو هيات علمي تمام وقت دانشکده ادبيات بودم، قطع کردند. چون حقوق و دستمزد در مرحله دوم رابطهام با دانشگاه بود و مهم تدريس و بيش از يک سوم از زمان ترم گذشته بود، به تدريس ادامه دادم و بعد خلاص. هنوز هم امتحان جامع دانشجوياني که در دوره دکتري با من درس داشتند را برگزار ميکنم و چندين پاياننامه چه به عنوان استاد راهنما يا مشاور در کارتابل پژوهشي من وجود دارد و به آنها رسيدگي ميکنم. يک ورقه به دستم نميدهند که به مرجع قضائي اعتراض کنم اما دامنه اين روند به اساتيد جوان رسيده است. اخيرا خانم دکتر سوده حامد توسلي که بيش از 17 سال است با دانشگاه آزاد واحد کرج به عنوان عضو هيات علمي همکاري دارد و چندين کتاب حقوقي اتفاقا توسط انتشارات همين دانشگاه چاپ کرده است و نگارنده شناخت کاملي از او دارم و در دورهاي دانشجويم بود با شور و شوق دانستن دنبال تحقيق بود. عضو کانون وکلاي مرکز، از خانوادهاي مذهبي و اهل علم با رأي وکلا به عضويت کانون وکلاي مرکز رسيد، نمونهاي کامل از زن ايراني و عالمي دانشگاهي که ميتواند و ميبايد الگوي دختران ما در دانشگاه چه در دوره تدريس و چه در دوره تحصيل باشد. برخورد با اعضاي هيات علمي دانشگاه قانون و آييننامه مربوط به خود را دارد. ترتيباتي بايد رعايت شود. علت نميتواند سليقهاي باشد. امثال خانم دکتر سوده حامدتوسلي سرمايههاي ملي هستند که به اين سادگي به دست نميآيند. مجبور به طرح موضوعي تاريخي هستم يا به اين موضوع تاريخي بپردازم تا نتيجه عملي اين نوع برخوردها را در طول تاريخ ببينيم. بعد از گسترش اسلام در شرق و غرب عالم و زماني که در گستره وسيع ممالک مفتوحه اسلامي، دولتهاي محلي در مقابل خلافت عباسي سر برآوردند و لزوم تشکيل مراکز علمي را اين دولتها احساس کردند در دو سوي دنياي اسلام، مصر و ايران دو مرکز علمي داير شد. مسجد الازهر در قاهره مصر که در آغاز به عنوان محلي که خلفاي فاطمي مصر و انديشمنداني که در دربار اين خلفا حضور داشتند به بسط نظريات فاطميون ميپرداختند. با اين ديدگاه که براي اثبات حقانيت نگاه خلفاي فاطمي مصر که شيعيان هفت امامي بودند، انديشه ديگر فرق اسلامي هم در مسجد الازهر تبيين و تشريح ميشد. همين تعامل و گفتوگوباعث تغيير آن از مسجد به مرکز بزرگ علمي الازهر شد که از قرن سوم هجري تا هم اکنون داير است و هزاران انديشمند اسلامي از اين مرکز اسلامي سود بردند و امروزه به عنوان قديميترين و بزرگترين مرکز دانشگاهي در جهان اسلام شناخته ميشود. راز بقا و تداوم حضور دانشگاه الازهر تساهل و تسامعي است که قرنها بر الازهر حاکم بوده است. با غروب اقبال فاطميون مصر و تسلط مماليک و بعدا عثمانيها بر اين دانشگاه رويه و روش آن تغيير نکرد و راز ماندگاري دانشگاه الازهر در همين موضوع است. هر ساله جلسات تقريب بينمذاهب در الازهر برگزار ميشود. عمري به درازناي تاريخ دارد. در اين سوي دنياي اسلام در خلافت شرقي در زمانه ظهور دولت سلجوقي و صدارت خواجه نظام الملک طوسي که نزديک به 30سال در عمل اداره کننده دولت سلجوقي که دارالمرز آن بهاصطلاح از حلب تا کاشغر بود باني آن. اما نگاه خواجه نظام الملک و سختگيري امام محمد غزالي و ممنوعيت و محدوديت تضارب عقايد و حضور ديگر مذاهب در نظاميها عمر اين نظاميها که برخلاف الازهر که فقط در قاهره مستقر بود در شهرهاي بزرگ مانند نيشابور، ري، اصفهان و بغداد استقرار يافت و انديشمنداني مانند امام الحرمين، جويني، امام محمد غزالي در نظاميها تدريس و بزرگاني مانند سعدي خوشه چين دانش نظاميها بودند، به علت دوري از گفتوگو و نوع نگاه گردانندگان نظاميها به سرعت خاموش شدند تا جايي که جز نامي در اوراق تاريخ از اين نظاميها باقي نمانده است. نميدانم دانشگاه آزاد که روزگاري نگاه پروسعت آيتا… هاشمي رفسنجاني باعث گسترش آن و جلب و جذب اساتيد با گرايشهاي مختلف شد با تغيير نگاه مديران آن به سرنوشت نظاميها گرفتار خواهد شد ؟ کاش دکتر علياکبر ولايتي که تجربه پستهاي متعدد را در کارنامه خود دارد به آينده دانشگاه آزاد و اين نوع برخوردها توجه کنند
انتهای پیام