شریعتی بدون روتوش
احمد رنجبر در خبرآنلاین نوشت:
«شریعتی بدون روتوش» تازه ترین مستندی است که درباره زندگی، افکار و شخصیت دکتر علی شریعتی مزینانی ساخته شده و در تلاش است از دریچه ذهن خانواده، دوستان و شاگردان تصویری متفاوت از او ارائه کند.
مردی برای تمام فصول
در میان اندیشمندان معاصر ایران، دکتر علی شهیدی از جمله نام های آشنا برای خاص و عام است. حتی اگر کسی با افکار و سبک زندگی او آشنایی کامل نداشته باشد، بارها این اسم را شنیده. به این دلیل که علی شریعتی موقعیتی دوگانه میان طیف های مختلف داشته است و تا سال ها اندیشه ها و نوع نگرش او به اسلام ، محل تعارض بود. البته همچنان هست؛ اما نه با حدت و شدت گذشته. شریعتی قرائت متفاوتی از دین اسلام ارائه کرد که پیش از انقلاب به مذاق جامعه سنتی خوش نیامد. سوگیری علیه او تا سال ها بعد از انقلاب ادامه داشت و زمان زیادی طول کشید تا اندیشه های شریعتی، تفسیری درست پیدا کند. از آن سو، همچنان شخصیت و اندیشه های شریعتی از سوی جناح های مختلف فکری و سیاسی ادامه دارد و این عامل دیگری است که او را در کانون توجه قرار داده. مرگ پر ابهام او را هم نباید از یاد برد که در این توجه عمومی عنصری موثر است. مستند «شریعتی بدون روتوش» از این خمیرمایه بهره برده است تا روایتی جدید از دکتر علی شریعتی بدست آید.
سیاست، عشق، عرفان و مذهب
مستند با روایت زندگی شریعتی در دوران کودکی و نوجوانی شروع می شود و از روزهایی می گوید که او از مکتب پدر (محمدتقی شریعتی) بهره می گرفته. نقطه عطف اول مستند جایی است که پای عشق به پوران شریعت رضوی و ماجرای خواستگاری ناکام او و در نهایت ازدواج به میان می آید. مخاطب این جا پی می برد که ازدواج شریعتی با دختری متجدد ، واکنش چندان مثبتی از سوی همشهریانش به همراه ندارد. شریعتی اما با این ازدواج و نیز شمایل متفاوت (ریش تراشیده) می خواهد نشان دهد ، پا در مسیری عکس تصورات جامعه سنتی مذهبی گذاشته است. در همین بخش از مستند ، ریشه گرایش های سیاسی شریعتی واکاوی می شود؛ درست زمانی که در فرانسه است و فرصت آشنایی با نهضت مقاومت ملی الجزایر را بدست می آورد. مستند روی چند مساله کلیدی دیگر هم دست می گذارد؛ از جمله طرفداری شریعتی از مصدق، زندانی شدن در زندان قزل قلعه، سرخوردگی سیاسی بعد از ورود به دانشگاه و … در نهایت نتیجه می گیرد که این مسائل او را به سمت ادبیات و عرفان سوق می دهد. دیگر نقطه عطف ابتدایی مستند جایی است که اشاره می شود شریعتی پس از بازگشت به وطن کتاب «سلمان پاک» اثر لویی ماسینیون نویسنده فرانسوی را ترجمه می کند و همزمان واکنش انتقادی روحانیون و روشنفکران (از جمله امیرپرویز پویان) را به خود می بیند. این کتاب درباره زندگی و اندیشه سلمان فارسی نخستین مسلمان ایرانی است. در این مستند مرحوم حیدر رحیم پور ازغدی (دوست شریعتی) جمله ای مهم به زبان می آورد که مبین دگرگونی شریعتی در جوانی است:« با ما که بود خیلی مذهبی نبود. به فرانسه که رفت مدام میگفت برایم کتاب های مذهبی بفرستید.»
شخصیت رها
مستند «شریعتی بدون روتوش» بلافاصله پس از آن که یک شخصیت جدی از شریعتی ترسیم می کند، سراغ رویی دیگر از او می رود. این جا است که مخاطب با وجه دیگری از او آشنا می شود. داریوش ارجمند ( بازیگر و از شاگردان شریعتی) می گوید که او ابایی از نقد آدم ها نداشت و برای بیان منظور خود به سبک استادش بخشی از شعر «زمستان» اخوان ثالث را با لحنی متلک گونه می خواند:« مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین….» به گفته ارجمند، شریعتی چنین اشعار انتقادی را در تضاد با مدح اخوان از اسدالله علم (چهره سیاسی وقت) می داند. در همین بخش از مستند صدای جلال متینی، رئیس وقت دانشکده ادبیات مشهد به گوش می رسد که می گوید شریعتی معلم نامنظمی بود، نمرات دانشجویان را دیر می داد، حضور و غیاب نمی کرد، بی توجه به حرف ما و ساواک کار خودش را می کرد و از اسلام می گفت و … این دست روایت ها به مخاطب کمک می کند تا با وجهی دیگر از شخصیت شریعتی آشنا شود.
شریعتی و مذهبیها
بخش دیگر مستند از جایی آغاز می شود که شریعتی از تدریس در دانشگاه منع شده است و او رسالت خود را در قالب سخنرانی در حسینیه ارشاد پی میگیرد. همین جا است که ریشه اختلاف مذهبی ها با او و عقایدش مورد بررسی قرار می گیرد. شریعتی در روزهای نخست مورد حمایت استاد مطهری است اما روحانیون شاخص تهران مثل حجت الاسلام فلسفی، شیح احمد کافی و شیخ قاسم اسلامی نوع نگاه او به اسلام را برنمی تابند. در جایی از مستند سخنرانی او به گوش میرسد که به طیفی از مذهبیون کنایه میزند که میگویند چرا ریشت را میتراشی و … بعد چنین نگرشی را «انحراف مذهبی» میداند. در نهایت سازنده مستند به این نکته اشاره می کنند که هیئت های مذهبی به سرگردگی مهدیه تهران، شدیدترین انتقادها را از حسینه ارشاد میکنند.
شریعتی و مارکسیسم
مساله مهم دیگری که مستند در پی واکاویه آن است، برچسب «مارکسیست اسلامی» است که بر شریعتی میخورد. این اتفاق وقتی رخ میدهد که لحن شریعتی در انتقاد از حکومت گزندهتر و تفسیرهای سوسیالیتسی او از تاریخ و جامعه پررنگ تر میشود. در مستند اشاره میشود که بعد از این ماجرا، استاد مطهری آرام آرام از شریعتی فاصله میگیرد و جبهه مخالفان با حضور چهرههایی چون علامه طباطبایی، علامه عسگری، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله مصابح یزدی و … قوی تر میشود. چه بسا اگر اسنادی درباره چرایی مخالفت این چهره ها و یا روایتی از کارشناسان در این باره ارائه میشد، وزن مستند بالاتر میرفت و به ابهامات پاسخ مستدلتری داده میشود. با این حال، سازنده سمت شریعتی میایستد و صدای او که توام با گله از کسانی است که حرف او را بخوبی فهم نکرده اند، به گوش میرسد.
شریعتی و سازمان مجاهدین
زمان زیادی طول کشید تا شخصیت و دغدغههای واقعی دکتر شریعتی به درستی تفسیر شود. مستند «شریعتی بدون روتوش» نیز چنین میکند و به همین خاطر فصلی از فیلم را به واکاوی ارتباط او با سازمان مجاهدین قرار داده است. محمد عطریانفر ( مبارز دوران انقلاب) با ادله ثابت میکند او معلم سازمان مجاهدین خلق، نبوده است. همچنین از طریق نریشن به این مساله اشاره میشود که او سر قرار مخفیانه با سران رهبران سازمان نیامد و وقتی سراغش رفتند دیدند خوابیده است! خاطره محمد علی نجفی (فیلمساز و از شاگردان شریعتی) هم روایت دست اولی است که اتهام همکاری شریعتی با سازمان مجاهدین را رد میکند. صحبتهای لطف الله میثمی از رهبران سازمانی مجاهدین خلق هم به همین منظور در مستند مورد استفاده قرار گرفته است.
شریعتی و ساواک
در ذهن نسل پس از انقلاب یک ابهام دیگر وجود داشت: آیا شریعتی با ساواک همکاری میکرد؟ مستند در صدد بررسی این مساله است و با ذکر دلیل این اتهام را از بین می برد. سازندگان مستند، ساواک را «آتش بیار معرکه» می دانند که قصد داشتند از اختلاف میان چهره های شاخص مذهبی با شریعتی، بهره ببرند اما موفق نمی شوند. در مستند به این مساله اشاره می شود که شریعتی از دوران تدریس در دانشگاه زیر نظر ساواک بوده است و حتی حسینه ارشاد به دستور مستقیم شاه تعطیل می شود. وجه مهم دیگر مستند جایی است که اشاره می شود شریعتی مصاحبه تلویزیونی برای برخوداری از عفو شاه را رد می کند؛ حتی تشویق چهره هایی مثل احسان نراقی و دکتر براهنی در او اثر ندارد.
شریعتی و مرگ
مستند «شریعتی بدون روتوش» در حالی رو به پایان می رود که دکتر علی شریعتی روزهای سختی را تجربه می کند. او از تدریس در دانشگاه منع شده و حسینیه ارشاد تعطیل است. شریعتی با چهره های انقلابی مثل حسن حبیبی و مصطفی چمران ارتباط می گیرد تا به خارج از کشور برود و آرمانش را آن جا ادامه دهد. بخش احساسی فیلم جایی است که در شب خداحافظی، به همراه همسر و فرزند، ترانه «مرا ببوس برای آخرین بار» را همخوانی می کند. این سکانس، از جمله تمهیداتی است که مستند را جذاب می کند و نشان می دهد سازندگان برای نمایش چهره شریعتی بدون روتوش، گام ها را درست برداشته اند. مستند به فرجام زندگی شریعتی هم می پردازد اما در این اثر هم پاسخی روشن به مخاطب داده نمی شود که آیا او کشته شده است یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته.
این فیلم، تولید خانه مستند سازمان اوج، به کارگردانی محمد سمیعپور و تهیهکنندگی مهدی مطهر است که در جشنواره سینما حقیقت به نمایش در خواهد آمد.
انتهای پیام
خیلی دوست داشتم مستند را ببینم ولی وقتی پای اوج وسط میآید ناخودآگاهم نهیب می زند که امکان ندارد یک موسسه سوپر ایدئولوژیک بتواند بی طرفانه به قصه شریعتی بپردازد فقط ممکن است در پس برخی مثلا عبور از خطوط قرمز تلاش نماید در نهایت روایت و قرائت خودش را در ذهن مخاطب بکارد. پس لگام بر خواسته ام می زنم و به تحقیقات خودم از منابع مستقل بسنده می کنم.