مراقب بولتن سازها باشید
یک مقاله از روزنامه اصولگرا (فرهیختگان) و یک مقاله از روزنامه هم میهن
دبیر سیاسی هم میهن نوشت: هستند تاریخنگارانی که روزنامه «وقایع اتفاقیه» در عهد ناصری را که دومین روزنامه فارسیزبان پس از کاغذ اخبار بود؛ به دلیل اجبار دستگاههای زیرمجموعه دربار به خرید و خواندن آن و قیمت بالای این روزنامه برای مردم که معمولا به موجبش این روزنامهها از سوی آنها کمتر خریداری میشد، از جمله اولین بولتنهای خبری در تاریخ معاصر ما میدانند؛ یعنی بازهای همزمان با آنچه بهعنوان آغاز بولتننگاری مدرن(بهعنوان پایهای برای روزنامهنگاری جدید) در غرب مطرح میشود، زمانی حول و حوش اواسط قرن نوزدهم میلادی. البته این بولتنهای خبری مدرن چیزی متفاوت از کاغذ خبر (newsletter) دانسته میشود که تاریخش به روم باستان بازمیگشته و مجموعه اخباری بوده که توسط گروههایی ویژه تهیه و به دست امپراتور، مقامات و تجار برای اطلاعرسانی میرسیده است. اگرچه بنابر تعریف عرفی بولتن خبری، همه این موارد تقریبا میتواند زیرمجموعهای از آن محسوب شود؛ بهعبارتی خلاصهشدهای از اخبار و حوادث که اطلاع از آن برای افراد حاضر در یک مجموعه و نهاد ضروری دانسته میشود و به همین دلیل خبرنامهای اختصاصی برای آن اشخاص، ارگانها و دستگاهها تهیه میشود. طی روزهای گذشته افشای بولتن خبری در پی هک شدن خبرگزاری فارس، واکنشها به آن و بازداشت عباس درویشتوانگر بهعنوان تهیهکننده این بولتنها از جمله موضوعات بحثبرانگیز بوده است؛ اما آنچه در این بین شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ جایگاه خود این بولتننگاری است که گاهی تبدیل به بولتنسازی میشود و آثار مختلفی را میتواند تحمیل کند.
بولتننگاری در تاریخ سیاسی ما
معمولا بیشتر سازمانهای سیاسی و اقتصادی برای پیشبرد اهداف خود و برنامهریزیهای پسینی از بولتنهای خبری در طول تاریخ بهره میبرند. طبیعتا طی جنگهای سده اخیر هم بولتنهای خبری محرمانه برای چهرههای امنیتی و سیاسی تهیه و در اختیار آنها قرار میگرفت. در جنگ جهانی دوم، نمونههایی از بولتنهای تهیهشده برای سران کشورهای درگیر جنگ بهعنوان اسناد طبقهبندی آن زمان حفظ شده است و در ادوار بعد هم تقریبا بخشهای مختلف امنیتی و سیاسی در کشورهای مختلف با تهیه بولتن بهویژه برای سران آن نهادها تلاش میکردند در کوتاهترین زمان اطلاعات جامعی را از شرایط موجود در اختیار قرار دهند. طبیعتا تهیه بولتن در کشور ما هم همواره رواج داشته است. مجموع اسنادی که پس از پیروزی انقلاب بهعنوان اخبار تجمیعی که در اختیار محمدرضا پهلوی از شرایط کشور قرار گرفته، از نمونههای این بولتنها است و معمولا شاهان ما در ادوار گوناگون فردی را بهعنوان مخبر یا راپورتچی دربار داشتند که یکی از وظایف آنها تهیه و گزینش اخبار و دستهبندی و گاه تحلیل آن برای اطلاع به شاه یا سایر درباریان بوده است. در دنیای مدرن هم احزاب و جریانهای سیاسی برای جلوگیری از اتلافوقت در کنار بخشهای امنیتی- سیاسی به تهیه بولتن خبری برای تشکیلات خود میپرداختند. بولتنهای خبری، تحلیلی و داخلی حزب توده از جمله مواردی است که در تحقیقات تاریخ معاصر ما برای شناخت جامعه سیاسی در ادوار گوناگون بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. محمدتقی زرینچنگ، از پیشکسوتان فعالیت رسانه میگوید:«فعالیت خبرگزاری پارس از حدود سه سال پیش از انقلاب تا بحبوحه رویدادهای سال ۱۳۵۷ بهوسیله بولتنهای خبری نیز ادامه مییافت. در روز ۵۰ نسخه بولتن چاپ میشد و به ۱۱ روزنامه استانی و همه ادارات دولتی توزیع میکردیم. صفحه اول و آخر این بولتنها را خبرگزاری در تهران چاپ میکرد و به استانها میفرستاد؛ اما محتوای روزانه آن خبرهای استانی بود که ما تهیه میکردیم». پس از پیروزی انقلاب هم چنین بولتنهایی به اشکال گوناگون در نهادهای سیاسی-امنیتی، احزاب و تشکیلات سیاسی مورد استفاده قرار میگرفت و بولتننویسی برای روسای قوا، وزرا و روسای نهادهای امنیتی همچنان ادامه دارد. آنچه در این بین مهم است، توجه به چگونگی جمع اخبار و تحلیل آن است؛ چنانچه در دوره اصلاحات بحث بر سر اینکه کانالیزه شدن اخبار در بولتنها و در اختیار اشخاص مختلف بهویژه تریبوندارها قرار دادن آن موجب رادیکالیزه شدن فضا بوده است. ضمن اینکه حسن روحانی هم در جلسهای به تقطیع سخنان و اخبار در این بولتنها اشاره کرده و از تهیهکنندگان این بولتنها بهخاطر بیتوجهی به قبل و بعد مطالب انتقاد کرده است. در زمان کنونی هم بارها شاهد بودهایم که برخی ائمهجمعه بهطور همزمان به موضوعی پرداختهاند و نوع نگاه آنها بسیار شبیه است.
افشای بولتن محرمانه فارس و آنچه باید دیده شود
افشای بولتن محرمانه فارس از جوانب گوناگون قابل تأمل است. اطلاعات و تحلیلهایش تصویری را ترسیم میکند که قطعا نیازمند واکاوی و راستیآزمایی با جزئیات است، اما فارغ از آن باید جایگاه چنین بولتنی در فضای سیاسی و اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. با انتشار خبر هک سیستم فارس و انتشار این بولتن، مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در حساب کاربری خود نوشت: «علاوه بر آنکه اغلب اخبار و مواضع منسوب به رهبر معظم انقلاب در بولتن خبری یک مجموعه رسانهای، به دلیل غیردقیق، ناقص و گاه جعلی بودن غیرمعتبر است، باید به اغراض شوم دشمن توجه داشت که اخباری دروغ را بهعنوان اخبار این بولتن محرمانه مطرح کند.» همین موضوع یکی از آسیبهای اصلی تهیه بولتن را نشان میدهد که میشود در تحلیلها اخبار جعلی را بهعنوان واقعیات جامعه به مسئولان منتقل کرد و طبیعتا چون پشت این بولتننویسی نوعی اطمینان است، تشخیص سره از ناسره آن کار دشواری است. بحث دیگر این است که چرا باید یک خبرگزاری که مجموعهای خبرنگار در آن وظیفه تهیه خبر را برعهده دارند، موظف به تهیه بولتن خبری-تحلیلی باشد. این دو قابلیت خلط مباحث را بسیار دارند و با توجه به نوع نگاه رسانهها در کشور چنین بولتنی را در چنین فضایی نمیشود از سوگیری مصون نگاه داشت. اگرچه عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه همشهری در حمایت از این خبرگزاری اعلام کرده که «بهعنوان کسی که چندین سال عضو شورای سیاستگذاری فارس بودم اعلام میکنم یک بار نه بولتن دیدم نه در جلسات شورای مذکور طرح شد. این کار را شخص خاصی انجام میدهد که از قضا در فارس هم کار میکرد. در تابستان ۹۹ خبری از بنده زده بود که صحت نداشت، وقتی به مدیر فارس اعتراض کردم گفت ما در فارس نه بولتن داریم و نه من بولتن میخوانم… شهادت میدهم با هویت «خبرگزاری فارس» چنین چیزی نبود. هر موقع کسی هم اعتراضی به مدیر فارس کرد، پاسخ شنید که ربطی به فارس ندارد. الآن آنچه به این بهانه منتشر میشود چگونه راستیآزمایی میشود که مربوط به هک مذکور است؟ میتوان هرچیزی را به این بهانه غالب کرد، کنتور هم ندارد.» با بازداشت عباس درویشتوانگر این ادعا کلا به کنار رفت و تهیه این بولتن تایید شد. البته حسین طائب، رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه در دانشگاه زنجان در این زمینه چنین توضیح داد که «در موضوع خبرگزاری فارس، چند بار به این برادر تذکر داده شده حتی به مرحله قضائی رسیده و برخورد هم شده است. اینکه این شخص برای بولتن ماموریت داشته، نه اینطور نبوده، این شخص انشای خبر میکرده و این نشریه و بولتن را به دستگاههای مختلف میداده و میفروخته. این فرد یک زمانی قائممقام خبرگزاری فارس بوده است.» به هر حال خبرگزاری فارس دسترسی «بلک ریوارد» به بخشی از اطلاعات محرمانه را تایید کرد. با توجه به آنچه رخ داد مسئله مهم این است که افشای اطلاعات موجود در این بولتن بر فضای جامعه تاثیر گذاشته و هر چقدر هم تکذیب اتفاق بیفتد با توجه به بیاعتمادی روزافزون در جامعه بعید است موثر واقع شود. مسئله دیگر این است که ادعای جعلی بودن اطلاعات آن زنگ هشدار دیگری است؛ مشتریان بولتنها باید حواسشان باشد که چه چیزی برای اطلاعرسانیشان تهیه میشود و مراقب سوگیری و خطدهی آن باشند، چنانچه به گفته فریدون مجلسی «این اخبار خاص در همه جای جهان از طریق بولتنهای اختصاصی توسط افراد متخصص و منابع ویژه اطلاعاتی برای مسئولان رده بالا تهیه میشوند تا غافلگیر نشوند.» پس ضروری است برای تهیه چنین بولتنهای اختصاصیای نهادهای بیطرف، بدون نگاه ایدئولوژیک شکل گیرند و تلاش کنند تحلیلی ورای نگاه سیاسی و جریانی داشته باشند. شاید تنها در چنین شرایطی فضا به سمتی برود که اطلاعرسانیها و واقعیتها در جامعه از سوی مسئولان به درستی درک شود و در نهایت تصمیمات منطبق بر واقع از آن اتخاذ شود؛ تا گامی دیگر برداشته شود به سوی بهبود اوضاع.
محمد زعیم زاده، جانشین سردبیر فرهیختگان نوشت:آنچه در ماجرای بولتنهای منتشرشده و خبرساز این روزها کمترین اهمیت را دارد، مساله قصور یا تقصیر یک فرد خاص است که گویا بازداشت هم شده، در شرایطی که نگارنده تخصص امنیتی و حقوقی درخصوص موضوع ندارد هرحرفی درمورد آن فرد بزنم حتما غیرتخصصی است، علاوهبر اینکه امروز نقد آن فرد شاید خیلی جوانمردانه هم نباشد.
آنچه در این ماجرا از هجمه به یک نفر مهمتر است تحلیل مکانیسمی است که یک پروژه سراسر اشتباه را سالها متوقف نکرده و کار را به اینجا رسانده؛ پروژه پلمب کردن تحلیل با قفل و بسط بولتن.
کارکرد بولتن چیست؟ بولتن یعنی استفاده از اخبار درست و غلطِ پنهان برای به نتیجه رساندن مخاطب، بولتن یعنی ترویج رانت خبری، بولتن یعنی سادهسازی مسائل تحلیلی با چند خط خبر محرمانه. نتیجهاش هم میشود توهم دانایی. بولتن دقیقا کارویژهای مثل مواد مخدر دارد، مصرفکننده را در لحظه نشئه و در درازمدت وابسته میکند و توزیعکننده را در موقعیت قدرت مینشاند. در این معامله حالا اگر توزیعکننده بتواند مقداری ناخالصی هم به مواد اضافه کند خیلی مهم نیست، مهم این است که مصرفکننده نیازهای اولیهاش برطرف شود، وابسته شود و وابسته باقی بماند، شاید حتی بعدا بشود کلا ناخالصی تحویل مشتری داد.
بولتن بهجای سادهگویی سادهسازی میکند، دقت کنید بین این دو تفاوت وجود دارد، در ارائه تحلیل سادهگویی هنر است اما سادهسازی خیانت، سادهسازی یعنی ندیدن ابعاد مختلف یک پدیده و نتیجه گرفتن صرفا از شواهدی که بهنفع صاحب بولتن است. با بولتنسازی و سیاستورزی بولتنمحور میتوان به مرور دستگاه تحلیلی را تعطیل کرد، مخاطبی که نتواند اخبار پیدا و رسمی را کنار هم قرار دهد و تحلیل بسازد احتمالا گرفتار جنس ناخالص و تبدیل به مشتری دائمی بولتنها میشود، این مشتری میتواند طیف وسیعی از کنشگران سیاسی از خبرنگار و دانشجو تا نمایندگان مجلس و اعضای دولت و… را در بر بگیرد. بولتنسازی جامعه هدف را به سمت پنهانکاری پیش میبرد، روحیه تحلیلی داییجان ناپلئونی را ترویج میکند. سیاستورزی را گعدهای میکند، نوچهپروری سیاسی را جایگزین نخبهپروری سیاسی میکند، مکانیسم سیاستورزی عادی را مختل میکند، مدل حزبی از پایین به بالا را بلاموضوع میکند، روحیه پرسشگری را سرکوب میکند، جنبش دانشجویی را تبدیل به پیادهنظام محافل میسازد، بدنه اجتماعی را احمق فرض میکند و کوتوله بار میآورد. بولتنسازی معمولا دشمن را ساده و شکستخورده و رقیب سیاسی را اهریمن تصویر میکند، بولتن تبدیل بهوسیله ضریب دادن غیرواقعی به اخبار و بعضا ساخت خبر غیرواقعی میشود و گاهی کارکرد انتقامگیری درونحزبی و درونجناحی پیدا میکند، بولتنسازی تبدیل به الگو میشود و جواز میدهد که در سطوح پایینتر بولتنکها شکل بگیرند و این چرخه باطل که در زیر چرخدهندههایش عقل و اخلاق ذبح میشود همچنان میچرخد.
بولتنسازی به مثابه ابزاری برای جلوگیری از رشد تحلیلی و با هدف تصغیر مخاطب و کوتولهسازی در بدنه اجتماعی یک دوقلوی همسان هم دارد، ساخت مراجع سیاسی، فکری پرشور اما کمعمق که راهزن تحلیل هستند، مراجع خودخواندهای که به خود اجازه میدهند درباره همهچیز از سیاست خارجی تا محیطزیست، از نقد فیلم تا تفسیر قرآن، از دکترین بیمرز و بامرز تا اخلاق جنسی، از نقد همسران فوتبالیستها تا تبیین مضرات اقتصاد نئولیبرال و… سخن برانند و قلم بزنند، با همان مکانیسم بولتنی که بالا گفتیم برای خود مخاطب وابسته میسازند؛ رابطه مراد-مریدی، ساخت قبیلهای، بلکه فرقهای به روابطشان میدهد، هر نوع نقد چهارچوب فکری سادهسازانهشان با لشکرکشی مجازی و حتی حقیقی آن هم با خشنترین رفتار کلامی روبهرو میشود و… .
ائتلاف بولتنسازان و استادسازان در پسپرده یک هدف را دنبال میکنند، ساخت لشکری تودهوار که از خود تحلیل نداشته باشد و هرچه آنها میگویند و میسازند را طوطیوار تکرار و در بوق و کرنا میکنند. ائتلافی که مخاطب را مونولوگپسند و کانالیزه بار میآورد، مخاطبی که بهمحض قرار گرفتن در مقابل اندیشه مقابل یا از درون دچار فروپاشی میشود یا به موج رادیکالیسم میپیوندد و این برای انقلابی که آزادی فکر جز شعارهایش بود و قرار بود مارکسیستها هم در دانشگاههایش کرسی تدریس داشته باشند و سابقه درخشان تضارب آرا در سالهای نخست را داشت، زیبنده نیست.
به ابتدای بحث برگردیم، درباره مجرم بودن یا نبودن و وضعیت امنیتی آن یک نفر اطلاعی نداریم، اما میدانیم این مکانیسم مدتهاست دارد کار میکند و تا قبل از این ماجرای هک، علیرغم تذکر دلسوزان، عزیزانی که امروز معترض و منتقد هستند یا مشوق بودند یا تماشاچی.
راهحل مساله پاک کردن صورت سوال نیست، با گرفتن یک نفر هم مشکل حل نمیشود، باید این مکانیسم بولتنسازی تغییر کند.
انتهای پیام