خرید تور تابستان

چرا نظام بوروکراسی فاسد می‌شود؟ | صادق زیباکلام

صادق زیباکلام طی یادداشتی در نشریه تجارت فردا نوشت:

یکی از سوالاتی که عموماً مطرح می‌شود این است که اگر بوروکراسی در ایران آلوده به فساد نمی‌بود، چه می‌شد؟ کشور چه شرایطی پیدا می‌کرد و توسعه چگونه در یک نظام بوروکرات مفید،‌ پیش می‌رفت؟ اما از نظر من آلوده‌بودن بوروکراسی در ایران به فساد، اتفاقاً خیلی محل سوال ندارد. مگر بوروکراسی را از اقتصاد می‌توان جدا کرد؟ آیا اقتصاد در ایران فسادآلوده نیست؟ پاسخ این است که آری، اقتصاد هم در ایران فاسد است. پس اگر می‌خواهیم به بوروکراسی و فسادش در ایران بپردازیم مانند موضوع اقتصادی می‌توانیم به آن نگاه کنیم.

معضلی به نام بوروکراسی وابسته

واقع مطلب آن است که نظام بوروکراسی ایران از چند مساله اساسی رنج می‌برد و بر اساس آن مشکلات، بوروکراسی در ایران آلوده به فساد می‌شود. اولین و مهم‌ترین نکته این است که در ایران یک نظام ایدئولوژیک حاکم است. در نظام ایدئولوژیک آنچه مهم است وفاداری بوروکرات‌ها، تکنوکرات‌ها یا کسانی که بدنه دیوانسالاری را تشکیل می‌دهند به ایدئولوژی حکومتی است. بگذارید این‌گونه به سوال خود پاسخ دهم. فرض کنید یک رئیس دانشگاه، یک شهردار و سایر مدیران ارکان حکومتی وجود دارند که در کار خود بسیار باتجربه، دارای توانمندی و کارایی بالا هستند. با این همه توانایی و دانش اما فرض بگیریم که آنها در حقیقت آن‌طور که باید و شاید به ایدئولوژی حکومتی وفادار نیستند یا از آن پیروی نمی‌کنند. چه انتظاری از آینده آنان می‌توان داشت؟ آنها به چه سرنوشتی دچار خواهند شد؟ اگر آن مدیر باسواد و توانا سالیان متوالی در نظام بوروکراسی دوام بیاورد آیا اسباب تعجب و تحیر نخواهد شد؟ پاسخش آن است که آری؛ این اتفاق عجیب است. یک تکنوکرات، یک بوروکرات، یک مقام مسوول اداری که خیلی با ایدئولوژی حاکم همسان و همگن نیست؛ نمی‌تواند در چنین سیستمی دوام بیاورد. یا مشاور خواهد شد یا عملاً بیکاره‌‌ای‌ است تا زمان بازنشستگی‌اش سر برسد. چراکه برای همه روشن است او با این ویژگی یعنی عدم سرسپردگی، از کار کنار گذاشته می‌شود.

عزل و نصب اتوبوسی مدیرانفرصت‌های شغلی برنامه نویس در سراسر کشورمشاهدهتبلیغ

 ما همواره این تجربه را داشته‌ایم که کسر قابل توجهی از مدیران اجرایی، وقتی دولت عوض می‌شود تغییر پیدا می‌کنند. اصطلاحی است که می‌گویند فلانی با اتوبوس آمد؛ یعنی وقتی رئیس می‌شود معاونان، مدیران کل، روسای اداره‌جات و… را عوض می‌کند و نزدیکان خود را سر کار می‌آورد. تنها چیزی که مطرح نمی‌شود آن است که کادر و کارمندانی که با آمدن یک رئیس‌جمهور، یک وزیر کشور و استاندار جدید کنار گذاشته می‌شوند بر اساس مطالعه از پست و سمتشان کنار رفته‌اند؟ یعنی استاندار یا هر شخص دیگری که مسوول است آمده و میزان فعالیت آن شخص را بررسی کرده و بیلان کاری او در چند سال گذشته را مورد مطالعه قرار داده است؟ یعنی بدون وجوه سیاسی اگر او بسیار درست خدمت کرده و توانسته باشد منشأ خدمات ارزشمندی در آن شهر و شهرستان شود در سمت خود باقی می‌ماند؟

چند مثال برای برکناری کارآمدی

چند مثال می‌توانیم بیاوریم که چون مدیرعامل یک بانک یا مدیرعامل مرکز دولتی عملکردش مطلوب بوده و توانسته کارایی زیادی برای آن واحد به ارمغان بیاورد در دولت بعد هم در سمت خود باقی مانده است؟ چند نمونه را می‌شناسید که مثلاً وزیر صنعت و معدن جدید به‌رغم اینکه می‌داند افکار و عقاید فلان مدیرش با افکار و عقاید رئیس‌جمهور وقت یکسان نیست مع‌ذلک او را نگه داشته است؟ چند استاندار می‌توانیم ظرف 43 سال گذشته بشماریم که چون بسیار توانمند بوده و توانسته خدمات ارزنده و قابل توجهی به آن استان ارائه کند،‌ با تغییر وزیر کشور و با آمدن و رفتن دولت‌ها تغییر نکرده‌اند.

نادیده‌انگاری لیاقت و تخصص

متاسفانه برای ما روشن شده است که در عزل و نصب مدیران و تغییر آنها تنها چیزی که موردتوجه قرار نمی‌گیرد دانش، تخصص و کارایی آنان است. اگر کسی بپرسد که سوابق مدیریتی آنان چگونه بوده است پاسخ درستی دریافت نمی‌کند؛ چراکه تنها چیزی که ملاک است میزان وفاداری و سرسپردگی آنها به این گروه و آن گروه سیاسی است.

تمکین یا بازنشستگی

در این شرایط تکلیف یک مدیر چه می‌شود؟ پاسخ خیلی ساده است. اگر مدیر خواهان آن باشد که در سیستم بوروکراسی موجود دوام بیاورد مجبور است از شرایط ممکن تمکین کند. مهم نیست آن فرماندار شهرستانش را، استاندار استانش را، مدیر فلان کارخانه سیمان واحد صنعتی‌اش را چگونه اداره کرده است. هیچ‌کدام از آن توانایی‌ها ملاک و معیار نیست. ملاک ایدئولوژی و عقیده است؛ اینهاست که تعیین‌کننده بقای مدیریت است. بنابراین مدیران لایق یا باید لیاقتشان را کنار بگذارند و فقط راه سرسپردگی سیاسی را پیش گیرند. اگر نه که باید از سیستم خارج شوند.

ترک بخش دولتی به مقصد بخش خصوصی

واقع مطلب آن است که تجربه در 43 سال گذشته نشان داده که بسیاری از مدیران لایق، توانمند و باتجربه خیلی نمی‌توانند در سیستم دولتی دوام بیاورند. اکثر آنها بخش دولتی را ترک می‌کنند و به بخش خصوصی می‌روند. صحبت کردن از اینکه چرا نظام بوروکراسی ما فساد است یا فاسد نیست موضوعی عملاً بی‌حاصل است. چون کل ساختار سیاسی تنها چیزی که برایش ملاک و شاخص نیست کارایی افراد است. نظام بوروکراسی ایران دارای ضعف‌ها و معضل‌های بنیادی است و هیچ‌کس نمی‌تواند این سیستم را به‌راحتی اصلاح کند. اگر حتی «آدام اسمیت» را که پدر علم اقتصاد نوین است زنده کنیم و به ایران بیاوریم نیز نمی‌توانیم با سیستم اقتصاد دولتی به نتیجه‌ای برسیم. همان‌طور که اولین و بنیادی‌ترین مشکل اقتصاد ایران وابستگی به دولت است؛ مشخصاً همان‌طور که گفتم اولین مشکل بوروکراسی نیز وابستگی ایدئولوژی است. اقتصاد ایران دارای بوروکراسی تنبل و آلوده به فسادی است که متاسفانه روزبه‌روز در حال گسترش است و قبح فساد اداری نیز از بین رفته است.

شباهت اقتصاد و سیستم بوروکراسی

 اقتصاد ایران همواره دولتی بوده و این مشکل سبب افزایش میزان مفاسد اقتصادی و عقب‌ماندگی کشور شده است. همان‌طور که امروز هیچ‌کدام از تولیدات دولتی ما توان رقابت با سایر تولیدات مشابه در سایر کشورها را ندارند در سیستم بوروکراسی هم با همین مشکل روبه‌رو شده‌ایم. امروز نتیجه اقتصاد ناکارآمد دولتی تبدیل به اقتصاد فاسد ناکارآمد دولتی شده و برای برون‌رفت از این مشکلات چاره‌ای جز تغییر ساختار نظام اقتصادی نداریم. شاید بتوان گفت چنین تغییری را هم در ساختار بوروکراسی نیاز داریم. با تکرار شرایط کنونی به‌تدریج اعتماد عمومی مردم به دولت سلب می‌شود و با بالا رفتن دلار مردم برای خرید هجوم برده و بازار ملتهب‌تر می‌شود. 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا