خرید تور تابستان

شباهت‌های فرزندپروری و حکمرانی

حسین ناصری طی یادداشتی در شرق نوشت:

اگر این جمله را مبنا قرار دهیم که «کودکی، پدر آدمی است»، نقش بی‌بدیل والدین در نحوه تفکر، احساس و رفتار فرزندانشان روشن می‌شود. اینکه والدین در موقعیت‌های خشم‌برانگیز چگونه رفتار می‌کنند؛ اینکه وقتی در موقعیت‌های تنش‌زا قرار می‌گیرند، چگونه با آن موقعیت برخورد می‌کنند؛ اینکه در مواجهه با مشکلات ریز و کلان زندگی از چه سبک حل مسئله و تصمیم‌گیری تبعیت می‌کنند؛ اینکه نسبت به قانون و مقررات چه موضعی دارند؛ اینکه با چه کیفیتی به برقراری ارتباط با اعضای خانواده خود می‌پردازند و… همگی اجزای تشکیل‌دهنده سبک فرزندپروری والدین را تشکیل می‌دهد. ازاین‌رو شاید بتوان گفت که بسیاری از والدین نمی‌دانند کیفیت سیستم‌عاملی (ویندوز) که آنان در ذهن فرزندان خود نصب می‌کنند، تا چه حد بر کیفیت سلامت روان آنان تأثیر خواهد داشت. بنا بر همین دلیل است که در انواع روان‌درمانی‌ها، برای طراحی بهینه‌ترین فرایند ممکن، روان‌درمانگر نیاز دارد که سبک فرزندپروری والدین مراجع را بشناسد. این شناخت منجر به درک دقیق‌تری از آسیب‌شناسی روان‌شناختی مراجع خواهد شد. 

در کنار این باورِ افراطی که همه مشکلات فرد به والدینش ربط دارد، سال‌ها پژوهش، یافته‌های درخورتوجهی را در این حوزه حاصل کرده است. دایانا بامریند در دهه 60 میلادی در تحقیقات خود سه سبک فرزندپروری را شناسایی کرد: سبک‌های مستبدانه، سهل‌گیرانه و مقتدرانه. تحقیقات بعدی سبک چهارم را نیز شناسایی کرد: سبک بی‌تفاوت. والد مستبد سطح بالایی از کنترل را بر فرزندان خود اعمال می‌کند. او قواعد سفت و سختی را وضع می‌کند و به‌ احتمال زیاد به تنبیه فیزیکی نیز متوسل می‌شود. فرزندان این نمونه از والدین احتمالا از نظر سلامت روان و رفتارهای اجتماعی با مشکل مواجه و احتمالا خود نیز به والدین مستبدی بدل می‌شوند. والد سهل‌گیر معمولا گرم و پذیراست؛ ولی قوانین چندانی برای فرزندان خود در نظر نمی‌گیرد. این دسته از والدین بیشتر با فرزندان خود، دوست هستند تا والد. پژوهش‌ها حاکی از آن است که فرزندان والدین سهل‌گیر احتمالا خلاقیت‌های بیشتری از خود نشان می‌دهند؛ ولی از طرف دیگر آنان در موقعیت‌های اجتماعی، عمدتا حق ویژه‌ای برای خود در نظر می‌گیرند؛ ازاین‌رو این احتمال وجود دارد که آنان مستعد ابتلا به شخصیت‌های خودشیفته شوند. به این دلیل است که در روابط اجتماعی بیشتر مترصد هستند که شرایط را به نفع خود پیش ببرند. والد بی‌تفاوت، نقش فرزندپروری بسیار محدودی را برعهده می‌گیرد. او به نسبت دیگر والدین زمان اندکی را صرف گفت‌وگو، بازی یا دیگر فعالیت‌های دوجانبه با فرزندان خود می‌کند. این والدین قوانین چندانی را برای فرزندان و محیط خانه وضع نمی‌کنند. بخشی از فرزندان این دسته از والدین در خارج از خانه در برابر قوانین اجتماعی مقاومت می‌کنند و در کل در خویشتن‌داری مشکل دارند. به نظر می‌رسد که احتمال شکل‌گیری شخصیت‌های ضداجتماعی در آنان بالاتر باشد. والدین مقتدر از رویکرد جامعی تبعیت می‌کنند. در این سبک از فرزندپروری بیشترین میزان انعطاف‌پذیری و عمل‌گرایی مشاهده می‌شود. آنان مرزهای روشنی را تعیین می‌کنند؛ ولی فرزندان خود را ترغیب می‌کنند که در این محدوده از استقلال برخوردار باشند. انضباط در خانواده‌هایی که از الگوی اقتدار تبعیت می‌کنند، بیشتر حمایت‌کننده است تا تنبیه‌کننده و به‌تدریج که فرزندان بزرگ‌تر می‌شوند، استقلال آنان نیز افزایش می‌یابد. فرزندان خانواده‌های مقتدر بیشترین میزان خویشتن‌داری و خودباوری را دارند. سبک فرزندپروری مقتدرانه بیشترین نقش را در شکل‌گیری و تقویت خودارزشمندی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های سلامت روان برعهده دارد. بر‌اساس دو شاخص میزان پاسخ‌دهی (میزان گرمی و حساسیت والدین به نیازهای کودکان) و کنترل (میزان کنترل والدین برای اثرگذاری بر رفتار کودکان) سبک‌های فرزندپروری تجزیه‌ و تحلیل شده‌اند. براساس‌این ویژگی‌های رایج والدین سهل‌گیر عبارت‌اند از: پاسخ‌دهی بالا، کنترل کم، ارتباط راحت با فرزندان و اجازه به آنان برای تصمیم‌گیری به‌ جای راهنمایی‌کردن آنان. آنان از کشمکش و منازعه پرهیز می‌کنند و در مواجهه با علائم تنش‌زا، بیشتر به فرزندان خود اجازه می‌دهند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند. ویژگی‌های رایج والدین بی‌تفاوت عبارت‌اند از: پاسخ‌دهی اندک، کنترل اندک، بی‌توجهی به تأمین نیازهای فرزندان خود، حمایت و توجه اندک به فرزندان و دشواری در ایجاد ارتباط نزدیک با فرزندان خود. والدین بی‌تفاوت ارتباط محدودی با فرزندان خود دارند و به‌ندرت به وضع قوانین و مقررات خانگی می‌پردازند. علاوه‌براین، آنان به‌عنوان والدینی سرد تلقی می‌شوند که البته این ویژگی‌ها بیشتر به علت مسائل شخصی‌شان شکل‌ گرفته است. ویژگی‌های رایج والدین مستبد عبارت‌اند از: پاسخ‌دهی پایین، کنترل بالا، اعمال قوانین سفت‌وسخت با حداقل توجه به احساسات یا نیازهای هیجانی – اجتماعی فرزندان. تکیه‌کلام آنان در مواقعی که فرزندان دلایل قوانین و مقررات را می‌پرسند، این است: «همین که من می‌گویم». تحقیقات حاکی از آن است که والدین اقتدارگرا در مقایسه با سایر سبک‌های فرزندپروری، فرزندانی را بار می‌آورند که مستقل بوده و از نظر اجتماعی توانمند هستند. با وجود آنکه فرزندان والدین اقتدارگرا در برابر انواع آسیب‌های اجتماعی، ایمنی تضمین‌شده‌ای ندارند؛ ولی آسیب‌پذیری در بین فرزندانی که در خانه‌هایی بار آمده‌اند که مخصوصا والدین مستبد یا بی‌تفاوت داشته‌اند، بیشتر است. در مجموع می‌توان گفت که سبک مقتدرانه، انسانی‌ترین سبک فرزندپروری است که علاوه بر تأمین نیازهای اساسی فرزندان، زمینه اجتماعی‌شدن آنان را با وضع قوانین منطقی فراهم کرده و در این فضا، با تکیه‌ بر انعطاف‌پذیری، همواره کیفیت ارتباطی با فرزندان در بالاترین وضعیت ممکن حفظ می‌شود. به‌عنوان نمونه، والدین مقتدر تشخیص می‌دهند که در چه مواقعی لازم است از میزان کنترل خود بکاهند و گرمی بیشتری را نثار فرزند خود کنند. این والدین تلاش می‌کنند که فرزندان خود را درک کنند. ارتباط مداوم با فرزندان و گوش‌دادن به آنان برای درک افکار، احساسات و باورهای آنان، از‌جمله ویژگی‌های بارز والدین اقتدارگراست. آنان پیامدهای طبیعی رفتار را پذیرفته و آن را به فرزندان خود منتقل می‌کنند. آنان از این مورد برای یادگیری و کسب تجربه فرزندان خود به‌خوبی استفاده می‌کنند. والدین مقتدر حامی، رشددهنده و اغلب در راستای برآورده‌کردن صحیح نیازهای فرزندان خود رفتار می‌کنند. والدین از طریق گفت‌وگوهای باز و صادقانه ارزش‌های مهم و نحوه استدلال را به آنان می‌آموزند. فرزندان این نوع از والدین معمولا منظم هستند و توان فکرکردن مستقل را دارند.

همان‌طور که والدین، به‌ واسطه سبک فرزندپروری مسئولیت مدیریت فضای خانه را برعهده دارند، حاکمان جامعه نیز به‌ واسطه نوع حکومت، به مدیریت فضای کشور می‌پردازند؛ مانند سبک‌های فرزندپروری، انواع مختلفی از حکومت‌ها وجود دارند که بر‌اساس اصول و ارزش‌های حاکم بر آنها، حکمرانان به حکمرانی می‌پردازند: جالب است که در قرن 21 اگر کشوری مثل سوئیس وجود دارد که به‌ صِرف جمع‌آوری 200 هزار امضا امکان همه‌پرسی در هر موضوعی را برای مردمش فراهم کرده است، کشور دیگری مثل کره شمالی وجود دارد که هیچ فردیتی برای شهروندانش قائل نیست و خنده و گریه‌شان را نیز حکومت تعیین می‌کند. اگر مسئولیت مهم حکمرانی را برآورده‌کردن نیازهای مردم از طریق وضع قوانین و مقررات و اجرای آنها در نظر بگیریم تا زمینه آسایش و راحتی تک‌تک افراد فراهم شود، در حکومت‌های غیرمردم‌سالار حداقل توجه به این شاخص‌ها مشاهده می‌شود. کم نیستند مراجعانی که علت افسردگی، اضطراب، مشکلات شخصیتی، ارتباطی و رفتارهای اعتیادی آنان سوءرفتارهای والدین‌شان است. به‌همین‌ترتیب کم نیستند مراجعانی که علت افسردگی، اضطراب، مشکلات شخصیتی، ارتباطی و رفتارهای اعتیادی آنان شرایطی است که از سوی جامعه بر آنان تحمیل شده است. البته در همه این موارد، درمانگران همه توان علمی‌-تجربی خود را به کار می‌گیرند تا با همکاری سایر متخصصان، سلامت روان آنان را تا حد ممکن به تعادل بازگردانند؛ ولی واقعیت این است که همه این رنج‌ها و دردها کاملا بی‌مورد و کاملا قابل‌ پیشگیری هستند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا