دستاوردسازی از یک سفر معمولی
/نقدی بر کنش مسئولان به حضور سفیر برزیل در آبادان/
حسین دلیر، روزنامهنگار خوزستانی، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی حضور سفیر برزیل در آبادان نوشت:
سفر نماینده سیاسی برزیل به آبادان برای مردم این شهر؛ جاذبهی رسانهای بیشتری در مقایسه با دیگر خارجیها دارد. بهواسطهی رنگ، شعار و نمادهای فرامتنی مرتبط با تیم فوتبال صنعت نفت و باور عامه از شباهتهای آبادان به برزیل! تأویلها و نشانههایی که برخی را به خیال واقعی «برزیل بودن» این شهر میکشاند.
دو هفته از این سفر میگذرد و آنگونه که «لودمار گونسالوس دِ آگیارنتو» گفته، این سفر برای بازدید از آبادان و حضور در ورزشگاه خانگی تیم صنعت نفت صورت گرفته است. همین دو دلیل نشان میدهد سفر این شخصیت برزیلی تنها یک گردش معمولی تلقی میشود. برخلاف فضاسازی برخی مسئولان که اصرار عجیبی به بهرهبرداری از سادهترین رخدادها را دارند. در این نوشتار بهنقد این موضوع میپردازم که چرا گردشگری دو روزهی یک مقام سیاسی تا این اندازه باید موجب شعف و ذوقزدگی برخی مدیران ما گردد!
10 نکته را در پی میآورم تا نشان دهد برخیها چنان از متن مسئولیت به دورند که آمدوشد یک «فرد خارجی» برایشان دستاورد تصور میشود.
1- از آن هنگام که خبر حضور سفیر برزیل به آبادان در برخی وبگاهها بازتاب یافت، بیش از ارزشمندی این رویداد؛ شباهت و تفاوت سفر فرستاده سابق و لاحق این کشور برایم جذاب مینمود. اینکه «آگیارنتو» چه اندازه شبیه «رودریگو» -سفیر پیشین- یا متفاوت از او رفتار میکند؟! و مهمتر؛ رفتار مسئولان ما در مقایسه با اسلاف خویش بود.
آنچه درباره نخستین سفر نماینده دیپلماسی برزیل به آبادان رخ داد، شبیه یک نمایش کمدی درام بود. تقریبا بلایی نبود که مسئولان ما بر سر «رودریگو دیآزردو سانتوس» نیاورده باشند. جمعه 7 اردیبهشت 97 او به آبادان سفر کرد تا برای دو روز میهمان این شهر باشد. رودریگو تصور این اندازه اشتیاق مسئولان به عکس گرفتن با خود را نداشت. فرماندار، شهردار، اعضای شورا و برخی دیگر از مسئولان آن روزگار؛ دو روز موقوفهی سفیر شدند تا به هر موقعیتی، کنار جنابشان شرف حضور یابند!
2- امروز نه آن سفیر و نه هیچیک از آن مدیران مشتاق به حضور در کادر عکاسان؛ بر مسند کار نیستند. عکسهای آن سفر با این سفر اما شباهت فراوان دارد. گویی یک میزانسن با دو ترکیب متفاوت باشد. شوق مسئولان ما به عکس گرفتن با آقای سفیر و جهد برخی همکاران به ثبت این لحظهها، در وصف نگنجد. آمدن سفیر پیشین برزیل؛ در پی دعوت رسمی شهردار وقت روایت شد. پسازآنکه رودریگو در برنامهای تلویزیونی، از علاقهی خود برای سفر به آبادان رازگشایی کرد. این بار مشخص نشد عهدهدار این دعوت، کدام مسئول بود! آیا سفیر به دعوتی رسمی آمده یا در پی علاقهمندی شخصی؛ مسئولان آبادان از کانالهای رسمی از چنین تصمیمی مطلع شدهاند؟
در این رویداد؛ نهتنها نمایندگان آبادان که مدیران شرکتهای بزرگ نفتی و پتروشیمی و حتی مدیران سازمان منطقه آزاد حاضر به همراهی و ایفای نقش نشدند. این بیتمایلی، اثبات غیررسمی بودن حضور سفیر است.
3- نبود نمونه و فقر مصداق در روایت دستاورد؛ دولتمردان محلی را مدام به موقعیت کلیگویی، شعارگرایی و دستاوردسازی میبرد. وعدهها یا تحقق نیافته یا چنان کمرمق اجرا شدهاند که به مانور رسانهای نمیارزد. این دستاوردسازیها ازآنجاکه دور از واقعیت است، مردم را خسته و کلافه کرده و تصویری انتزاعی از درک متقابل مسئولان و مردم میدهد. اصرار بر مهم جلوه دادن حضور سفیر برزیل در آبادان و دستاوردسازی از یک سفر معمولی نیاز به واکاوی و رمزگشایی ندارد. وقتی نتوان به تبلیغ عملکرد پرداخت، هر بهانهای برای دستاوردسازی توجیهپذیر مینماید. حتی مهم جلوه دادن سفر معمولی یک گردشگر خارجی! در این شرایط نامطلوب اقتصادی؛ جامعه نمیتواند به این رخدادها واکنشی مثبت بروز دهد.
4- بیش از هر شخصیت خارجی دیگر، حضور سفیر برزیل در آبادان موضوعی جذاب به شمار میرود. همین کشش، با تکرار سفرها بهقدر قابلتوجهی، اهمیتش را از دست میدهد. آمدن سفیر برزیل؛ رویدادی است که ازنظر ارزش خبری؛ دربرگیری محدودی بهاندازه مردم این شهر و دیگر آبادانیها دارد. شخص سفیر، فرد مشهوری نیست اگرچه نقش سفیر میتواند در موقعیتی خاص دارای ارزش شهرت باشد. این دومین مرتبهای است که یک برزیلی بهعنوان سفیر، میهمان آبادانیها میشود و باید دانست ارزش شگفتی آن سفر نخست را نخواهد داشت.
بازتاب این سفر نهتنها در رسانههای خارجی که در داخل هم چندان موفق نبود. تا این لحظه، سفارت برزیل در تهران و وزارت خارجه آن کشور، حتی یک خبر یا عکس از سفر نمایندهی دیپلماتیک خود به آبادان منتشر نکرده است. نشان میدهد سفر آگیارنتو، یک رویداد رایج برای گردشگری میباشد. برخلاف برخی مسئولان آبادان که اصرار داشتند این سفر را حاوی دستاوردهای بسیار بدانند!
5- مرور خبرها، روایتگر حرفهای تکراری و کلیگوییها برای دستاوردسازی از این سفر است. داعیههای بعید و غریب و حتی نحوهی عکس گرفتن مسئولان؛ شائبهی مطایبه برخی همکاران رسانهای با عزیزان صاحبمنصب را ایجاد میکند. نمیتوان پذیرفت مسئولان لاحق، حتی به خود زحمت پیگیری خبرهای سفر اول و عملکرد مسئولان سابق را هم نداده باشند!
بهتر نبود گزارشی از تفاهمنامهها و دستاوردهای سفر اول ارائه و سپس دربارهی دستاوردهای دومین سفر، خبرسازی میگشت؟! تفاهمنامه و دستاورد واقعی، قابل انتشار است. برای نمونه حتی یک مورد از وعدههای سفر گذشته محقق نشد. با اینحال؛ مسئولان کنونی ما همچنان بر عبارتهایی مبهم و تکراری تکیه میزنند. دقیق بفرمایند منظور از «گسترش روابط دیپلماتیک و تجاری و تبادل ظرفیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری» از دید ایشان به چه معناست؟
تصور نمیکنم تبادل هدایایی چون تابلوی عکس هواداران صنعت نفت؛ پیراهن این تیم؛ بستهی قهوهخوری سنتی (دَلّه) و حتی پیراهن تیم ملی برزیل میان هر دو طرف، دستاورد در نظر گرفته شده باشد! سفیر یک کشور بیآنکه ماموریتی دارا باشد؛ مگر میتواند دولت متبوع خویش را متعهد به وعدههای خود در یک سفر توریستی کند؟! اگر این اصل ساده را مسئولان ما میدانستند و همچنان اصرار بر دستاوردسازی داشتند؛ باید آن را پای نیاز تبلیغی و پروپاگاندای ایشان گذاشت. وگرنه سفیری که بهزودی ماموریت او در ایران پایان مییابد تا در موقعیتی دیگر به دستگاه دیپلماسی برزیل خدمت کند، بهسان تکهی یخی است که بر آن هر چه خوشتر خط بنویسی، زودتر محو شود.
6- برخلاف دیدگاه تبلیغی مسئولان؛ معتقدم دوگانهی آبادان-برزیل میتواند بهترین بهانه و دلیل برای افزایش سطح همکاریها بین دو کشور باشد. حتماً نیاز به رویکردهای ملی و کلان نیست تا دو ملت یا کشور بتوانند به درک تعاملی و همسود برسند. گاه دستاویزی کوچک، راهگشای همکاریهای بزرگ خواهد بود. بهشرط دید واقعبین و رویکرد عملگرا بهویژه از سوی ما.
اگر آبادان یکی از کریدورهای تجارت با کشورهای همسایه بهویژه عراق محسوب میشود اما میتواند بهترین «نقطه اتصال ایران به برزیل» در نظر گرفته شود. افزون بر زیرساختهای صنعتی، اقتصادی و تجاری؛ گزارههای نمادینی را داراست که تنها باید بر تبلیغ و ترویج آن بهویژه با زبان پرتغالی و گویش برزیلیاش همت گماشت.
7- درک اهمیت برزیل در زمینههای گوناگون کار دشواری نیست. ظرفیتهای اقتصادی و صنعتی این کشور بیش از تبادل بازیکن و اعتبار فوتبالیاش است. اگرچه فوتبال، یاریگر توسعه اقتصادی و اجتماعی برزیل در دهههای گذشته شد. چند گزارش سادهسازی شده درباره برزیل، نشان میدهد چه اندازه فهم ما از این کشور؛ سطحی و محدود به پیراهن تیم ملی، پرچم و بازیکنان شاخص آن است!
برزیل؛ بزرگترین کشور آمریکای جنوبی و پنجمین کشور وسیع جهان؛ ششمین کشور پرجمعیت؛ نهمین اقتصاد بزرگ ازنظر برابری قدرت خرید؛ یازدهمین قدرت اقتصادی ازنظر نرخ دادوستد بازار؛ دارای پیشرفتهترین بخش صنعتی در آمریکای لاتین و میزبان بیشترین زمینهای کشاورزی، جنگلهای استوایی و منابع طبیعی در آمریکای جنوبی است.
8- مدعای رسانهای برخی مسئولان بهواقع تعارفاند و شعار! عرف دیپلماسی را نمیدانند؛ و نمیدانند که حوزهی اختیار و وظیفه ایشان و جناب سفیر، اجازه هر تصمیمی را نمیدهد. روشن است همچنان در آسمان خیال پرواز میکنند تا گام نهادن بر زمین واقعیت!
با چالشهای فراوان فنی و اقتصادی، چرا باید خواهان برقراری پرواز مستقیم از آبادان به برزیل باشیم؟! یا بهجای هماهنگی بازی دوستانه با تیمهای برزیلی؛ بهتر نیست توان خود را به حمایت از فوتبال آبادان و تیم محبوب آن مبذول کنید؟!
یا آن هنگام که «فرماندار ویژه» از اشتراک فرهنگی میان ما و برزیل سخن به میان میآورد، بهطور دقیق منظور ایشان کدام گزارهها و مشترکات فرهنگی است؟ قطعاً آن موسیقی شاد معروف؛ رقص سامبا و حتی کارناوالهای خیابانی که موردنظر ایشان نیست! وانگهی در زمینههای فرهنگی هر چه کاویدم، اشتراکی نیافتم. طرح این گفتهها، آرزوها یا خواستهها از مسئولان ما؛ طرف برزیلی را آگاه به ناآگاهی ما میکند. و اینکه چه اندازه بینظم و بیتمایل به پیشرفت هستیم. برخلاف آنها که شعار ملیشان، «نظم و پیشرفت» است و از هر فرصتی برای توسعه بهره میگیرند؛ حتی به بهانهی برگزاری یک بازی دوستانهی ملی!
9- فهم اینکه از رهگذار حضور میهمانان خاص خارجی در آبادان و خرمشهر چه رهاوردی نصیب گشته، کار دشواری نیست! برخی از سفرها، ماموریتهای رایج بوده و برخی دیگر؛ غیرتشریفاتی تا فرصت بهرهبرداری مسئولان محلی فراهم گردد. اینکه در همهی این سفرها طرفهای خارجی مایل به افزایش همکاری، سرمایهگذاری و فعالیت در این منطقه بوده؛ پرتکرارترین وعدههای محال این بررسی 33 ساله به شمار میرود. مرور آماری سفرهای فرستادگان خارجی به آبادان و خرمشهر نشان میدهد تابهحال چه اندازه دارای دستاورد بودهاند.
نخستوزیر زامبیا (18 مهر 68)؛ نخستوزیر سریلانکا (19 آبان 68)؛ فرستاده ویژه دبیرکل سازمان ملل (17 خرداد 70)؛ هیئت کارشناسی سازمان ملل برای برآورد خسارت جنگ (22 آبان 70)؛ اعضای بانک جهانی برای بازدید از خرابیهای جنگ (27 فروردین 71)؛ قائممقام وزیر ارتباطات کویت و هیئت همراه (23 آذر 71)؛ هیئت دونفره اتریشی برای بررسی زمینههای سرمایهگذاری (۸ آذر 79)؛ هیئت اقتصادی چهارنفره بخش خصوصی کویت بهمنظور سرمایهگذاری (۱۳ شهریور 80)؛ حضور سفرا و نمایندگان سیاسی 50 کشور جهان در منطقه آزاد اروند (6 اردیبهشت 90)؛ هیئت تجاری اتریشی به سرپرستی مسئول بازرگانی سفارت این کشور (۱۵ اردیبهشت 90)؛ سفیر هند و هیئت همراه (5 دی 96)؛ سفیر اندونزی (۱۸ آذر 97)؛ رایزن اقتصادی سفارت اتریش (1 اسفند 97)؛ سفیر پیشین برزیل (10 اردیبهشت 97)؛ هیئت بلندپایه و مدیران حملونقل الجزایر (1 آبان 98) و سفیر کنونی برزیل (8 اسفند 1401).
10- جمهوری فدراتیو برزیل، با 27 واحد فدرال مستقل؛ حاکمیتی غیرمتمرکز دارد و از این نظر با تمرکزگرایی ایران متمایز است. علاوه بر وجوه سیاسی؛ تفاوتهای فراوان فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، ایدئولوژیک و حتی مذهبی میان ما و آنان، انکارناپذیر است. با این فاصلهی زیاد جغرافیایی و سیاسی؛ شاید توسعه روابط با این سرزمین مقرونبهصرفه به نظر نرسد. وانگهی برزیل در میان کشورهای آمریکای لاتین، گستردهترین صادرات به ایران را دارد. همچنین جزء سه کشور اصلی واردکننده از ایران در این محدودهی جغرافیایی است. همین دو آمار نشان میدهد که اندک مفاهمه و شباهت؛ در جهان رقابتی اکنون میتواند زمینهساز تفاهم و رابطهی متقابل گردد.
سال آینده، یکصد و بیستمین سال برقراری رابطهی دو کشور است و بدین مقارنهی تاریخی باید بهمثابه فرصت نگریست. شاید برای توسعهی روابط سیاسی، اقتصادی و فناوری مفید شود. بهشرط آنکه مسئولان ملی نخواهند همچون زیردستان محلی خود در آبادان، تنها به سودای دستاوردسازی و تبلیغات از چنین مناسبتهایی باشند.
انتهای پیام
به نظر ، آب آفتابه ی سبز را باید بریزید آنجا که می سوزد ..
حق با نگارنده است. این برخورد با سفر سفیر برزیل، فوق العاده مسخره و نشان دهنده ی حاکمیت سبک مغزهاست.