دکتر نقیبزاده: اسد برای جلوگیری از کشتار بیشتر کار برود
سوریه در آنش می سوزد به تعبیر نماینده ویژه سازمان ملل حلب خود جهنم است هیچ امیدی به آینده در سوریه وجود ندارد و مذاکرات و اتش بس ها یکی بعد دیگری با شکست روبرو می شود احمد نقیب زاده می گوید هیچ راه امیدی نیست و اسد باید برود. دکتر «احمد نقیب زاده»، نویسنده چندین جلد کتاب برجسته و بیش از 40 مقاله علمی در حوزه علوم سیاسی و روابط بین الملل به سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه که استاد مدعو دانشگاه های تولوز فرانسه و پاریس ۸ و انستیتو مطالعات سیاسى فرانسه بوده است و اینک بیش از یک دهه است که استاد تمام دانشگاه تهران محسوب می شود.
روزنامه ی نوآوران با این مقدمه، گفتگو با دکتر نقیب زاده را چاپ کرده که در پی می آید:
بیش از چند سال از آغاز بحران سوریه سپری می شود ،تراژدی مرگ و کشتار مثل فیلم های هالیودی هر روز در سوریه تکرار می شود چشم انداز اینده را چطور می بینید؟
استمرار جنگها و بحران ها دلایل متعدد و گاه منحصر بفردی دارند که یکی از آنها موازنه قواست. برخلاف موارد مصر و لیبی یا تونس، مردم سوریه در مخالفت با اسد یکپارچه نیستند. دست کم اقلیت علوی و پاره ای دیگر از نظام سوریه حمایت می کنند. همین مسئله در بعد بین المللی این بحران هم صادق است. مثلا هیچ دولتی از ماندگاری قذافی در قدرت حمایت نمی کرد در حالی که دولت های ایران، روسیه و چین حامی بشار اسد هستند. این حمایت هم یک حمایت سرسری نیست. برای روسیه ماندگاری اسد جنبه حیاتی دارد. زیرا فروریختن سوریه به معنای قطع دست روسیه از کل خاورمیانه و تقدیم این منطقه استراتژیک به آمریکاست. از طرف دیگر مخالفتها هم بیشتر از آنکه مانند مصر و لیبی برخاسته از اراده مردم باشد به تحریک قدرت های خارجی نظیر عربستان و قطر و در پشت سر آنها آمریکا و اروپا و متحد استراتژیک آنها در منطقه یعنی ترکیه صورت می گیرد. نکته دیگری که حائز اهمیت است عدم مداخله مستقیم غرب در این بحران است. استمرار بحران و کشتار سبب می شود به تدریج حکومت سوریه مشروعیت خود را از دست بدهد. به عبارت دیگر از نظر آمریکا در حال حاضر روند مشروعیت زدایی در حال انجام است و این روند مستلزم کشتارهای بیشتری است. در همین مرحله باید تسویه حسابهای دیگری هم صورت بگیرد تا مثلا دست القاعده و غیره قطع شود وگرنه حضور القاعده در بیخ گوش اسرائیل قابل پذیرش نیست. ملاحظه می کنید که در یک حساب و کتاب سردستی چندین عامل مهم دست اندر کارند تا بحران سوریه کشدار و طولانی شود.
رقابت های منطقه ای میان ترکیه، عربستان، قطر و ایران و رقابت های فرامنطقه ای میان آمریکا، روسیه و چین و تداخل منافع این قدرت های خارجی چه تاثیری بر تداوم بحران سوریه داشته است؟
هریک از کشورهایی که نام بردید یک سیاست خارجی خاص خود دارند که با دیگری متفاوت است. ترکیه در مقام متحد غرب عمل می کند و هدفی جز شرکت در غنائم ندارد در حالی که عربستان سعودی یک سیاست ایدئولوژیک و نفوذی را به پیش می برد و از این زاویه رقیب اصلی آن ایران شیعه است. قطر متحد اخوان المسلمین است و حالا که بوی کباب به مشامش رسیده مصمم است سوریه را به اخوان بسپارد و در آینده بر نفوذ خود بیفزاید. شورای ملی مخالفان سوریه که در قطر برگزار شد به اصرار و مانور پولی قطر یک عضو پیشین اخوان را به رهبری خود انتخاب کرد. درپس همه این بازیها بازی بزرگترها در جریان است که برای آنها بازی مرگ و زندگی است. آمریکا دارد به آرامی خاورمیانه بزرگ خود را محقق می سازد در حالی که چین و روسیه به شدت نگران همین سیاست هستند و نمی خواهند آخرین پایگاه خود در خاورمیانه را از دست بدهند. نقش و سیاست ایران هم کاملا مشخص است. خاکریزهای دور اگر از دست بروند حمله به خاکریزهای نزدیکتر کشیده می شود و حلقه محاصره هم تنگتر می شود. نقش ایران چیزی بین نقش قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای است. نمی توان ایران را با ترکیه مقایسه کرد و گفت به تحریک روسیه یا چین دست از حمایت از اسد برنمی دارد و نمی توان آن را با عربستان مقایسه کرد و گفت به دنبال صدور ایدئولوژی می گردد یا مانند قطر می خواهد بر نفوذ خود بیفزاید. بلکه ایران درست مانند یک قدرت منطقه ای مستقل عمل می کند که دست خود را برای هر استراتژی و ائتلاف و اتحادی باز می گذارد. حالا اگر در شرایط فعلی منافعش با منافع روسیه وچین همسو شده مسئئله ای اتفاقی است که ممکن بود عکس آن هم پیش آید. نتیجه هرچه باشد دراین نکته شکی نیست که سیاست این کشورها به استمرار بحران کمک می کند.
تا چه میزان با این تحلیل که «بحران سوریه تبدیل به صحنه جنگ نیابتی میان ترکیه و عربستان علیه ایران» شده است موافق هستید؟
چنانکه گفتم هیچ شباهتی بین سیاست ترکیه که به فکر غنیمت های جنگی است که از نظر آن نتیجه اش از حالا معلوم است و عربستان که یک سیاست مشخص و مستمر را به پیش می برد وجود ندارد. البته طبیعی است که در صورت شکست بشار اسد، سنی های سوریه به قدرت می رسند و این خود بخود به نفع ترکیه تمام می شود. در واقع ترکیه میخواهد همان سیاستی را در پیش گیرد که ایران در برابر عراق در پیش گرفت و رؤیای همان نفوذی را می بیند که ایران در عراق بدست آورد.
دولت اردوغان که در سالهای نه چندان دور روابط دوستانه و استراتژیکی با بشار اسد ایجاد کرده بود به راستی چرا خود تبدیل به یکی از بازیگران مداخله جو و طرفدار سقوط بشار اسد و نظام بعثسیم در این کشور شده است؟
فکر می کنم جواب این سؤال را داده باشم. ترکیه بیش از حد روی توان غرب و پیروزی از پیش رقم خورده غرب حساب می کند. نزدیکی ترکیه با غرب، این کشور را در جریان مقاصد غرب قرار می دهد و سبب می شود تا ترکیه اهداف خود را بر پایه پیروزی بی چون و چرای غرب پی ریزی کند. به نظر من ترکیه دارد کم کم به پایان دوره طلایی خود نزدیک می شود. زیرا جاه طلبی ترکیه از یکسو آن را به اشتباهات بزرگی سوق می دهد و از سوی دیگر غرب هم چنین جاه طلبی را بر نمی تابد. اردوغان و سیاست عثمانی گرایی او محدوده ای دارند که فراتر از آن به بی تعادلی در داخل و هراس همسایه ها در خارج می انجامد. نقش هایی که غرب برای اینگونه متحدان خود تعریف می کند محدود است. اینکه الگوی ترکیه که الگوی اسلام مطلوب غرب هم هست به یک دوره خاص محدود می شود و نه اینکه برای همه زمانها معتبر باشد. روزی که خطر افراط گرایی اسلامی به پایان برسد مأموریت ترکیه هم به پایان می رسد.
حال با این اوصاف ماجراجویی های منطقه ای ترکیه در کشورهایی همچون سوریه چه تاثیری بر سرنوشت حزب عدالت و توسعه در داخل ترکیه و انتخابات بعدی این کشور خواهد گذاشت؟
ترکها مسلمانان باورمندی هستند و وقتی مشاهده کنند که اسلامشان وسیله قدرت نمایی یا جنگ افروزی شده است از این حزب روی برمی تابند. علاوه بر این مردم ترکیه هم مانند مردم همه کشورها خواهان آرامش و صلح هستند. در حالی که اینگونه مداخلات نهایتا به فشار اقتصادی بر مردم و تزلزل در اقتصاد نوپای ترکیه می انجامد. اثر سیاسی آن هم عبارت خواهد بود از ایجاد فضای امنیتی و محدود شدن آزادیهای مردم. چنانکه هر روز شاهد دستگیری و زندانی شدن روزنامه نگاران بیشتری در ترکیه هستیم. سرانجام اصرار بر سیاستهای غلط موجب اختلاف در رأس نظام و رقابت و ترس در میان هیئت حاکمه خواهد شد. قدرت طلبی اردوغان دارد مثلث اردوغان-گل-داوود اوغلو را متلاشی کرد. اختلاف بین این برادران دیروز مهر پایانی بر حزب عدالت و توسعه و سیاست های نیمه مترقی آن خواهد گذاشت.
روسیه کشوری است که در سوریه دارای پایگاه نظامی است، به نظر شما روسها تا چه میزان و تا کجای بحران به حمایت خود از دولت بشار اسد ادامه خواهند داد؟
روسیه مصمم به حمایت از اسد است و زمانی دست از این حمایت برمی دارد که امتیازهای آن در سوریه تضمین شود. اما چنین چیزی غیر ممکن است. روسها می دانند که رفتن اسد به معنای پایان همه امتیازات روسیه هم خواهد بود. چنانکه گفتیم این امتیازات به سوریه محدود نمی شود بلکه سوریه پایگاه روسیه در خاورمیانه است و از دست دادن سوریه به معنای از دست دادن کل خاورمیانه خواهد بود.
آیا امکان دارد ایالات متحده آمریکا به مانند پرونده عراق در سال 2003 بدون اذن شورای امنیت و موافقت روسیه و چین به سوریه نیز حمله نظامی و یا اقدامی از این دست بصورت یکجانبه دست بزند؟
خیر نیازی به این کار نمی بیند. غربیها رفتن اسد را مسلم می پندارند. در وضعیت نهایی ممکن است آمریکا به ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در خاک سوریه موافقت کند و نه بیشتر از این.
آیا باید شکست کوفی عنان و سپس شکست طرح آتش بس موقت اخضر ابراهیمی و بعد شکست آتش بس استفان دیمیسترا در بحران سوریه را اینگونه تحلیل کنیم که نمی توان برای حل بحران سوریه به شورای امنیت و اتحادیه عرب دلخوش بود؟ علل ناتوانی این نمایندگان ویژه چه هستند؟
درادیکالیزه شدن بحران امکان حل دیپلماتیک آن را از بین برده است. از سوی دیگر نباید به غربی ها و اینگونه اقدامات ظاهری آنها خوش بین بود. به نظر من اینها مانورهایی است برای نرمخو نشان دادن خود و بی اعتبار کردن رقیب.زیرا خواهند گفت ما هر آنچه لازم بود انجام دادیم ولی اسد نپذیرفت. عنان و اخضر ابراهیمی برای اشتی که نیامده بودند بلکه آمده بودند بگویند آقای اسد اگر شما امروز بروید ما سلامت شما و خانواده تان را تضمین می کنیم و به شما پناهندگی هم می دهیم. طبیعی بود که اسد هم بگوید خیر. سپس آنها گزارش خود را منتشر می کردند و پس از آن غربیها نتیجه می گرفتند که جز رفتن اسد هیچ راه دیگری وجود ندارد. ما یا این سناریوهای مزورانه آشنا هستیم.
در نهایت چشم انداز بحران سوریه را چگونه پیش بینی می کنید؟
رفتن اسد قطعی است و هر روز که می گذرد آینده سوریه در ابهام بیشتری فرو می رود. زیرا کشتارهای بیشتر فضا را انتقامجویانه تر می کند. حال که فرجام کار بدین جا رسیده است اسد باید برای جلوگیری از کشتار و بحرانهای بیشتر در سوریه بعد از خود از کار کناره گیری کند و در برابر زور و مکر تسلیم شود.
انتهای پیام
مصاحبه مال چهارسال پیش است. گوگل را ببینید.
سلام ،
چرا افسانه میگوئید ؟ دمیستورا یکسال هم نیست که ماموریت سوریه را به عهده گرفته !؟ خب وقتی مطلبی برای گفتن نداریم، بهتر نیست که سکوت کنیم ؟