جلال خوش چهره: خیلی هیجانزده توافق با عربستان را تحلیل نکنیم
حمید شجاعی در آرمان ملی نوشت: شاید کمتر کسی تصور میکرد در شرایطی که جامعه در حوزه داخلی درگیر مسائل اقتصادی و در حوزه سیاست خارجی نیز پیگیر مساله برجام و تحولات آن بود به یک آن خبر توافق ایران و عربستان آن هم در پکن را بشنود؛ توافقی که پس از انعقاد آن بسیاری از آن به عنوان یک بمب خبری یاد کردند و هنوز هم بسیاری از مسائل به ویژه منطقه و شرایط بینالملل را تحت تاثیر خود قرار داده است. در این راستا بسیاری بر این باورند که توافق تهران و ریاض تاثیر مثبت و موثری بر بحرانهای منطقهای از جمله بحران یمن و مساله سوریه و حتی لبنان خواهد گذاشت. چه اینکه بسیاری از کشورهای عربی و حتی کشورهای فرامنطقهای از این توافق استقبال کردهاند. خود سعودیها نیز از سرمایه گذاری 20میلیاردی در ایران خبر دادهاند و به نظر میرسد که میتوان با این توافق به آینده نیز امیدوارتر بود. چنانکه در پی این اتفاق برخی دیگر از کشورهای عرب منطقه همچون امارات و بحرین نیز برای افزایش سطح روابط با کشورمان اعلام آمادگی کردهاند و حتی در این بین نام مصر نیز برای احیای روابط به چشم میخورد. بر این مبنا بسیاری معتقدند که این روند پیش گرفته که بر مدار عقلانیت و میانهروی استوار شده است میتوان مذاکرات احیای برجام و رسیدن به توافق را نیز بر همین مدار پی گرفت، اما باید دید رویکردها نسبت به این مساله چگونه پیش خواهد رفت و در سال آينده تحولات حول محور برجام به کجا خواهد انجامید. در این راستا و برای بررسی تحولات پیرامون توافق ایران و عربستان و تاثیرات آن بر منطقه، وضعیت برجام و همچنین احیای روابط با سایر کشورهای منطقه «آرمان ملی» با جلال خوشچهره، کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو پرداخته است که در ادامه ميخوانيد.
توافق ایران و عربستان و تاثیرات داخلی، منطقهای و بینالمللی آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
من معتقدم ما نباید خیلی هیجانزده به موضوع طرح عادیسازی روابط ایران و عربستان نگاه کنیم یا آن را تفسیر و تحلیل کنیم. این مساله فعلا به عنوان یک ایده است که هر دو طرف در حال ارزیابی آن هستند که قرار است ظرف دو ماه به یک نتیجه برسد. بنابراین ما معمولا عادت داریم قبل از اینکه اتفاقی بیفتد یا در بستر واقعی چیزی شکل بگیرد برای خودمان یک تصوراتی را از آینده تصویر میکنیم که بعضا میبینیم این تبدیل به یک مطالباتی میشود که اگر این ایده و تصورات محقق نشود ما دچار سرخوردگی میشویم. ایران و عربستان به هر حال یک تمایلی را نشان دادهاند با میانجیگری چین برای عادیسازی روابط و هر کس از منظر منافع خود به این مساله نگاه میکند. لذا قطعا این نیست که اکنون ما با عربستان به عادیسازی روابط برسیم صرفا ایران به مطالباتش خواهد رسید. باید دید که چه امتیازاتی نصیب عربستان میشود و آیا از امتیازاتی که نصیب عربستان میشود برای افکار عمومی ایران قابل قبول است؟ برعکس این موضوع نیز صدق میکند و اینکه آیا برای عربستانیها و طرفهای عربی قابل قبول است یا خیر؟ منافعی که چین از عادیسازی روابط ایران و عربستان و تبعا ایران و منطقه بهرهمند میشود کجاست؟ و بعد در یک سیاست کلیتر روابط ایران با جامعه جهانی بعد از این اتفاق چگونه خواهد بود. بدیهی است تنشزدایی در روابط تهران و ریاض و رفتن به سمت عادیسازی یکی از فرصتهای موقعیتسازی است که میتواند به اصلاح روابط تنشآلود تهران با برخي همسایگان خودش در جنوب خلیج فارس باشد، اما باید نگاه کرد که آیا عوامل تنشزا و اختلافزا از بین رفته یا دو طرف چه فرمولی برای رفع این اختلافها ارائه کردهاند. ما شنیدهایم که تهران و ریاض توافق کردهاند به یک توافق عادیسازی روابط برسند، اما هنوز از محتوای این توافق اطلاعی نداریم و هنوز نمیبینیم دامنه انعطاف تهران و ریاض در قبال این مساله کجاست و اگر قرار باشد که باز هم میدان این روابط گستردهتر شود و حتی این روابط به بحرین و امارات کشیده شود که اکنون در حال انجام مذاکرات هستند باید دید که دامنه آن شامل چه مختصاتی است و قرار است چه چیزی داده و چه چیزی گرفته شود. بعد از آن نیز این مساله که چقدر این روابط الان منوط به متغیرهای بزرگتر مثل برجام ،سوئیفت و FATF خواهد بود. آیا در این قضیه که توافقات در حال صورت گرفتن است و قرار است که نتایج و منافع ملموسی هم برای ایران داشته باشد و حتی خود عربستانیها گفتهاند که در اولین قدم ما تا 20 میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری میکنیم با وجود این اختلافات که ایران در زمینه برجام، FATF و سوئیفت دارد ممکن است یا نیست. این مساله را نیز نباید فراموش کرد که ما در وضعیتی به سر می بریم که همه در انتظار مطالباتی که به نتايجی فوری بینجامد نیاز دارند و اگر این نتایج فوری رقم نخورد خب ایران سودی نخواهد برد بلکه شامل یکسری تعهداتی میشود که به طرف مقابل داده است. لذا اگر قرار است منافعی هم نصیب ایران شود حداقل در کوتاه مدت پیش چشم نیست.
تهران و ریاض 5 دور مذاکرات خود را در جهت احیای روابط با میزبانی عراق در بغداد پی گرفتند، اما نتیجه لازم در راستای رسیدن به توافق به دست نیامد؛ اساسا چه اتفاقی رخ داده که با وجود میانجیگری چین آن هم در یک جلسه این توافق میان ایران و عربستان حاصل شده است؟
خب بالاخره چین قدرتی است که نزد تهران و ریاض اعتبار به مراتب بیشتری دارد و از اين حیث سرمایهگذاری بیشتری در کشورها کرده و در عین حال این را باید در رقابتهای بین آمریکا و چین در نظر گرفت که به هر حال ریاض با توجه به اینکه از سیاستهای آمریکا در قبال خاورمیانه به ویژه عربستان سعودی ناراضی بوده و این نارضایتی به ویژه در دولت بایدن برجسته شده به نوعی مانور از طرف ریاض بوده است. ایران نیز طبیعی است که با انتخاب رویکرد نگاه به شرق در سیاست خارجی خود روی خوش به چین نشان دهد و بخواهد از این طریق یک مانور قدرتی هم در قبال آمریکا و اروپا داشته باشد و دلسردی خود را در این ارتباط نشان دهد. به همین دلیل این امتیاز را به چینیها دادند که بتوانند میانجیگری موفقی داشته باشند. چه کسی تصور میکرد کشوری مانند چین با مختصات ویژهاش و در بزنگاهی چنین، مبتکر بازگشت تهران و ریاض به روابط عادی شود! هیچ چیز در عالم سیاست، غریب و ناممکن نیست؛ تنها گذشت زمان و واقعیتهایی که خود را بر اراده تصمیمسازان تحمیل میکند، سبب تغییر در رفتار و حتی نگرشهایی میشود که پیش از این ناممکن مینمود. اما اینکه حال این میانجیگری به نتیجه رسیده است یا نه من پیشنهاد میکنم که اجازه دهیم زمان تعیین کننده این موضوع باشد. توافق تهران و ریاض برای عادیسازی روابط که با میانجیگری پکن و حمایت طرفهای آمریکایی- اروپایی و سازمان ملل متحد روبرو شده نیز تابع زمان است. هرچند که به نظر میرسد چینیها به دلیل توافق 25 ساله با ایران و قرارداد 81 ميلياردي دلاری با عربستان و دستیابی منافعی از روابط این دو کشور به سمت میانجیگری میان تهران و ریاض رفتهاند.
از دیدگاه شما چه میزان میتوان این برداشت را تقویت کرد که سایر کشورهای عربی حاضر در منطقه که بر مبنای دنبالهروی از سعودیها روابط خود با تهران را کاهش داده بودند پس از توافق ایران و عربستان به دنبال افزایش مناسبات و روابط باشند؟
بله همانطور که گفتم این مساله خیلی محتمل است. چنانکه قرار است یک هیأت پارلمانی از ایران به بحرین سفر کند و همین اکنون یک هیأت پارلمانی به امارات رفته است. لذا تهران علاقهمند به این است که این تنشزدایی را داشته باشد و روابط منطقهای خود را با همسایگان عرب خود گسترش دهد، اما همه اینها بستگی به نتیجه عملکرد تهران و ریاض در نزدیکی به عادیسازی روابط دارد. همچنین به مساله برجام و همینطور موانعی مثل FATF و سوئیفت که سبب میشود که ایران نتواند در اقتصاد جهانی حضور پررنگي داشته باشد. ولی در مجموع اکنون این تمایل به وجود آمده است و باید دید که طرفین میتوانند از این فرصت، موقعیت سازی کنند یا خیر، اما از هم اکنون نمیتوان پیشبینی قاطعی داشت.
در خصوص روابط ایران و مصر نیز چنین نظری مانند سایر کشورهای عربی منطقه دارید یا فکر میکنید روابط تهران و قاهره شرایط متفاوتی از دیگر کشورها دارد؟
من معتقدم ایران و مصر نیز اکنون یکسری گفتوگوها را شروع کردهاند و به هر حال مصر بعد از اتفاقاتی که منجر به رفتن محمد مرسی از قدرت و روی کار آمدن عبدالفتاح السیسی شد دوباره رفته رفته دارد جایگاه گذشته خود را پیدا میکند. از طرفی طبیعی است که ایران نمیخواهد به خاورمیانه نگاه کند بدون اینکه مصر را در نظر نگیرد. مصریها هم نمیتوانند روابط با ایران را در نظر نگیرند. هر دو کشور باید به یک توافقاتی برسند، اما این همه به الزاماتی نیاز دارد که باز هم باید دید که چقدر آمادگی لازم در این خصوص وجود دارد که این اقدام بهوجود آید.
برخی مسائل منطقهای همچون بحران یمن، مساله سوریه و… جزء مسائلی بوده که همواره محل چالش در منطقه بوده است؛ حال با توافق تهران و ریاض چه میزان میتوان به حل و فصل این مسائل و ایجاد ثبات و آرامش در منطقه امیدوار بود؟
به نظر من یمن، سوریه ، لبنان و… زیر سایه اختلافات قدرتهای اصلی منطقهای قرار داشتند. لذا طبیعی است که اگر قرار باشد که روابط به سمت عادی شدن برود تاثیرات مثبت خود را روی تحولات منطقه خواهد گذاشت. در نتیجه من معتقدم که همه این مسائل بستگی به موفقیت عادیسازی روند روابط ایران و عربستان دارد که همینها زمینههای رقابت و حتی تنش در روابط دو طرف بوده طبیعی است که عادیسازی روابط میتواند به این تنشزدایی بینجامد.
در ماجرای توافق ایران و عربستان و حضور آقای شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در نقش مذاکره کننده برخي معتقدند که گویا پروندههای کلان به شورای عالی امنیت ملی ارجاع شده؛ تحلیل شما از این جایگزینی در مذاکرات چگونه است؟
من جایگزینی نمیبینم و به نظرم این مساله یک حرکت نمادین برای ایجاد اعتماد و اعتمادزایی نزد طرف مقابل است. شما نگاه کنید آقای رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی که به تهران میآید طرف اصلی گفتوگو هایش آقای رئیسی و آقای امیر عبداللهیان است. یعنی در مذاکرات خود میگوید که من تعهدات مطمئن میخواهم. در قضیه عربستان ، بحرین و … که نگاه میکنید میبینید شورای عالی امنیت ملی به عنوان نماینده نظام وارد گفتو گوها میشود نه بخشی از یک دولت که ممکن است با تغییر دولتها سیاستها هم تغییر کند. این مساله را باید از جنبه نمادین دید و اینکه علاقهمندی تهران را به تعمیق و پایبندی به توافقاتی که در حال انجام است نشان میدهد.
آيا میتوان در حوزه مذاکرات برجام نیز شاهد تکرار همین روند باشیم؟
به نظر من در حوزه برجام نیز روند امور به همین سمت خواهد رفت. صحبتهای آقای گروسی نشان دهنده همین مساله است. البته نه اینکه مشخصا آقای شمخانی برای مذاکرات برود بلکه وزیر خارجه و تیم مذاکره وی خواهند رفت اما نکته اینجاست که وقتی رئیس جمهور گفتوگو میکند و تعهداتی بین آقای گروسی و آقای رئیس جمهور مطرح شده و آقای گروسی هم همان تعهدات را به عنوان گزارش به شورای حکام ارائه میدهد نشان میدهد که دیگر وضعیت از آن حالت گذشته خارج شده و تهران تلاش دارد که به شکل نمادین و بنیادیتری به طرفهای گفتوگوی خودش نمایشی از تعهدات توافقی را نشان دهد.
بر این مبنا میتوان گفت که تغییراتی را در تیم مذاکره ایران خواهیم داشت؟
این مساله بعید نیست و من وقوع آن را بعید نمیدانم.
انتهای پیام