گذری بر اعتراضات 401 | یادداشتی از صادق زیباکلام
صادق زیباکلام طی چندین یادداشت در کانال تلگرام خود نوشت:
دربخش نخست به ویژگیهای اعتراضات سال۱۴۰۱ پرداختیم. دراین بخش میخواهیم به بررسی واکنش [مسئولین] نسبت به آن اعتراضات بپردازیم. نظام حاکم بر ایران … ایدئولوژیک است. بنابراین عملکردش را درچارچوب ایدئولوژیش درست میپندارد. درنتیجه هر انتقاد و مخالفتی را علیه ایدئولوژیش دشمنی تلقی کرده و آنرا برنمی تابد. مخالفین را وابسته به بیگانگان ومخالفتها را هم توطئه دشمنان میخواند. بنابراین اعتراضات را سعی میکند همان ابتداء باصطلاح “جمع کند”.
این روایت شامل اعتراضات ۱۴۰۱ هم میشد. [مسئولین] معترضین را فریب خورده ،آلت دست بیگانگان و… همان تعابیرهمیشگی. اما برخلاف اعتراضات آبان۹۸ که… سعی [شد] خیلی سریع و با قاطعیت آنرا جمع کنند، اینباربنظرمیرسید اگرچه نظام همچنان مصمم به جمع کردن است اما حاضر نیست آبان ۹۸را تکرارکند. [آنان] اگرچه آبان ۹۸ با قاطعیت و ظرف دو سه روز جمع کرده بودند اما تبعات آن قاطعیت چه درعرصه داخلی و ایضاً بین المللی برایشان سنگین تمام شد. شاید برخی ازمسئولین همچنان بدنبال قاطعیت بودند، اما بخشهای دیگر تمایل به خویشتنداری داشتند.
نتیجه آن شد که ضمن آنکه درجهای ازخشونت بود، اما بهیچروی ابعاد آن قابل مقایسه با ۹۸نبود. … یقینا قادربودند همان هفته اول اعتراضات را جمع کنند اما اینکار را نکردند و درعوض با ترکیبی ازبازداشت، خشونت و ایجاد رعب و هراس سعی کرد با اعتراضات مواجهه نماید.
شاید یک دلیل آن خویشتنداری بازمیگشت به تعداد کم معترضین. اگرمناطق کوردنشین و زاهدان را استثناء نماییم که درآن مناطق اعتراضات بسیارگسترده و یکپارچه بودند، در سایر مناطق درصد معترضین بسیارپایین بود.بعنوان مثال درتهران، معترضین عمدتا درهفت حوض، نارمک، فلکه صادقیه، بلوار فردوس و خیابان ستارخان ظاهر میشدند. جمع معترضین در این منطق به سی هزارتن هم نمیرسید. درحالیکه تهران ۱۲میلیون جمعیت دارد ویک درصد آنهم اگربخیابانها میامدند به ۱۲۰هزارتن بالغ میشدند. صدالبته که نیامدن “قشرخاکستری” به هیچ روی بمعنای رضایت آنان از [سیاست های موجود] نیست.
نگرانی نظام نه از معترضین بلوارفردوس بودو نه ازساکنین اکباتان. آنان نگران ساکنین اسلامشهر، قلعه حسنخان، پاکدشت و قرچکورامین بودند. اگرآنها میامدند دیگرنمیشد با لباس شخصی ها، تفنگ ساچمهای و گازاشگ آور از میدان بدرشان کرد. ونظام بواسطه تهدید آنهاست که خیلی جدی درصدد گشایش اقتصادی برآمده.
هم آثاراعتراضات «زن –زندگی –آزادی»را بر روی جامعه ایران، هم بر روی [مسئولین]، هم بر روی ۷ میلیون ایرانیان خارج ازکشور که شاکله اپوزیسیون درخارج از کشور را تشکیل میدهند و هم بر وضعیت و جایگاه ایران درعرصه بین المللی را یک به یک مورد بررسی قراردهیم. حاجت به گفتن نیست که این قسمت را نمیتوان در یک بخش خلاصه نمود و بررسی همه اینها درچندین بخش صورت گرفته.
بگذارید با تاثیرات اعتراضات شروع نماییم. گفتیم که [این ساختار] یک [ساختار] “ایدئولوژی محور” است و مانند هرنظام ایدئولوژیک دیگر، تمامی سیاستها وعملکردش را برحق میداند. لذا در کلیت [این] ساختار و پارادایم پدیدهای بنام مخالفت، اعتراض و یا انتقاد… نه تعریف شده و نه بطریق اولی جایگاهی دارند. این حکم کلی شامل کسانیکه از درون [مسئولین] و حتی از بنیانگذاران آن بودهاند هم میشود.
کم نبودهاند شخصیتهایی که از [مسئولین مهم] بشمارمیرفتند اما بواسطه انتقاداتشان … طرد شدهاند. درست همانگونه که در اتحاد شوروی، چین یا کوبا بسیاری از انقلابیون بواسطه انتقاد از رهبری حزب کمونیست سر از اردوگاههای کار اجباری یا بازآموزی، زندان، تبعید و بعضاً باتهام خیانت به [حکومت] و کشور اعدام میشوند. در سطحی کم اهمیتتر، منتقدین با اتهاماتی همچون “تبلیغ علیه نظام”،”نشراکاذیب”،”تشویش اذهان عمومی”و درمواردی که اعتراضات و انتقادات جدیتر بوده، با اتهام “اقدام علیه امنیت کشور” روبرو شدهاند که بالطبع مجازاتهای سنگینتری برای منتقدین ومعترضین به عملکرد حکومت دربردارد.
ختم کلام آنکه فلسفه مخالفت، اعتراض و انتقاد [از] سیاستها وعملکردش اساسا … تعریف نشده و جایی ندارند. هرچه [مسئولین] انجام دهند، هر فکر و تصمیم دارند و بجز براندازی …. هیچ آلترناتیو دیگری ممکن نیست. فلذا هرسخن دیگری بجز “براندازی” چیزی بجزخیانت نیست. آنان اولا با نفس اینکه اعتراضات «زن-زندگی-آزادی» ممکن است تکانی درجهت اصلاح داده باشد موافق نیستند و بالفرض هم که شما تغییراتی به آنها نشان دهید، آنها را عوامفریبی وتلاش در جهت تحمیق مردم قلمداد میکنند.
من البته دراین سلسله یادداشتها به بولد یا محوری شدن گفتمان براندازی درنتیجه «اعتراضات سال ۱۴۰۱»خواهم پرداخت. اما این را داخل پرانتز بگویم که حکایت براندازان شده حکایت انقلابیون در سال ۵۷ که هراقدام محمدرضا شاه پهلوی درجهت رفورم و تغییر را تظاهر، فریب، ریا و عوامفریبی میدانستند. آیت الله خمینی بچیزی کمترازسرنگونی نظام پهلوی رضایت نمیداد و چندین بار به ملی مذهبیها و میانهروها که با مواضع تند و رادیکال ایشان موافق نبودند هشدارمیدهند که مبادا درسرنگونی محمدرضا شاه تردیدی بخود راه دهید و خدای ناکرده فریب اقدامات اصلاحی وی را بخورید.بگذریم..باز گردیم به تکانی که زن-زندگی-آزادی بر [مسئولین] وارد ساخت. جدای از غافلگیری، گفتیم [مسئولان] تصمیم به سرکوب قاطع نگرفتند. اما همان ادبیات همیشگی را بکاربرد: “جوانان فریب خورده، پیاده نظام دشمن و..”.
اعتراضات ناگهانی «زن-زندگی-آزادی [مسئولین] را کاملا غافلگیر کرد اما واکنشش همان ادبیات همیشگی بود:” مزدور، فریب خورده، شبکه سعودی ایران اینترنشنال، سلطنت طلبها، منافقین (مجاهدین)…اما بتدریج از اوائل دیماه آن ادبیات حتی از زبان تندروها هم دیگر شنیده نمیشد. درعوض “ضرورت گفتگو”، “جامعه شناسی اعتراضات”، “دهههشتادیها و نسل جهانی زی که پدیدهای بینالمللی محصول اینترنت و فضای مجازی هستند” و این دست ادبیات جای قبلیها را گرفتند. بنظر میرسید که چندین دلیل باعث این رویکرد شدند.
نخست تداوم اعتراضات علیرغم سرکوب و بازداشت. اعتراضات دانشجویی در بسیاری از دانشگاهها ازهمان هفته نخست سال تحصیلی و کشیدهشدن اعتراضات به برخی مدارس دخترانه و بالاخره جسارت زنان جوان ازجمله دختران دانش آموز در برداشتن حجاب شگفت انگیز بود. شهامت معترضین، این پرسش نگرانکننده را مطرح ساخته بود که آیا اعمال خشونت شدید، برخی ازمعترضین را متقابلا بسمت خشونت سوق نخواهد داد؟ از سویی دیگر همدردی مردم با خانوادههای داغدار را هیچ جور نمیشد پنهان ساخت. بنظر میرسید هر معترضی که کشته میشد اثرعکس بر روی برخی ازمعترضین دیگر میگذاشت. بجای هراس و ترک خیابان، خشمگینتر میشدند. اعدام “محسن شکاری” و “مجیدرضا رهنورد” با واکنش منفی گسترده افکارعمومی روبرو شد. حتی چهرههایی از درون نظام با اعدامها به مخالفت برخاسته و اتهام “محاربه” را به چالش کشیدند.
سکوت بسیاری از مسئولین … آنقدر تابلو شده بود که باعث گلایه رهبری شد. مع ذالک همچنان به سکوتشان ادامه دادند. حوزویان و مراجع هم سکوت اختیار کرده و حاضر نبودند اعتراضات را محکوم نمایند. یکی دوبار نظام بصورت نصفه نیمه تصمیم به جمع آوری طرفدارانش گرفت. اما راهپیمایان بعد ازنمازجمعه تعدادشان آنقدرکم بودکه فاصله دانشگاه تا میدان انقلاب را هم پرنکردند. البته [مسئولین] عزم جدی نداشتند که طرفدارانش را درآن وضعیت حتما به خیابان آوردند. تفکیک معترضین ازطرفداران کارسادهای نبود بعلاوه احتمال برخورد با معترضین میرفت و ای بسا کنترل اوضاع از دست پلیس به درمیرفت. برای نخستین باربعد ازانقلاب، [مسئولین] احساس میکردkn که حامیانش حاضر نیستند بصورت خودجوش بمیدان بیایند و صرفا میتوانند بر روی نیروهای نظامیاش حساب نمایند. وضعیتی که درهیچ یک از اعتراضات دیگر بوجود نیامده بود.
گفتیم که چندین عامل باعث شدند تا شدت اعتراضات ۱۴۰۱ برای نخستین بار از ابتدای انقلاب باعث تکان خوردن [مسئولین] بشود. اعتراضات قبلی علیه کلیت نظام نبودند. معترضین سال ۸۸ علیرغم گستردگی و حضور چند میلیونیشان، به هیچ روی خواهان براندازی نظام نبودند. رهبری اعتراضات را اصلاحطلبان دردست داشتند که درانتخابات ۸۸ درمقابل کاندید نظام آقای محمود احمدی نژاد از آقای میرحسین موسوی حمایت کرده بودند. کسرقابل توجه ای ازجوانان، نسلهای بعد از انقلاب، دانشجویان، نویسندگان، فارغالتحصیلان دانشگاهها و بسیاری از وفاداران به انقلاب با اصلاحطلبان همراهی میکردند. شعارشان “رای من کو”بود و همچنان به اصلاح و صندوق رای امید داشتند.معترضین ۹۶ و ۹۸ اگرچه با شعار “اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا” ناامیدیشان را از اصلاح طلبان بنمایش گذاردند اما هنوزبه براندازی نرسیده بودند. تیرخلاص برپیکر هرگونه امیدی به اصلاحِ نظام در دور دوم ریاست جمهوری آقای حسن روحانی شلیک شد.۶۰درصد از پنجاه وچند میلیون نفری که میتوانستند درانتخابات اردیبهشت ۹۶ شرکت کنند بپای صندوقهای رای رفته ونیمی ازآنان به آقای روحانی رای دادند. .
اما این همه داستان آن انتخابات نبود. برخی از ۲۴ میلیون نفری که به آقای روحانی رای دادند، خیلی امیدی به تغییر از مسیر صندوق رای نداشتند. با اکراه و هُل دادن افرادی همچون بنده و دیگران که همچنان از “صندوق رای شیکسته پیکسته وزارت کشور” قطع امید نکرده بودند بپای صندوق رفتند. آقای روحانی با پشت کردن حیرت انگیزی به مطالبات رای دهندگان یک سطل آب سرد برروی همه امیدها و انتظارات اصلاح ازدرون پاشید. بگونه ای که امثال من حتی نمیتوانستیم درچشم آن ۲۴ میلیون نفردیگرنگاه کنیم. مهم نبود که روحانی یا [اصولگرایان و انقلابیون] یا هر دویِ آنان، آب سرد را بروی آن ۲۴ میلیون رای پاشیدند. حاصل آن شد که طیف گسترده ای از آن ۲۴ میلیون احساس کردند که هیچ روزنه امیدی بمنظور اصلاح و تغییر از درون نظام وجود ندارد و هیچ آبی از تغییررئیس جمهور یا مجلس گرم نخواهد شد.
این پرسش برای نخستین بار برای بسیاری از کسانیکه همچنان به [اصلاح وضع موجود] باورداشتند بوجود آمد که آیا براستی این نظام قابل اصلاح است؟ [برخورد سخت] ۹۸ این پرسش را جدیترنمود. ایده “بنبست اصلاح ازدرون” نه ازجانب سلطنت طلبان و ایران اینترنشنال در خارج که از داخل خود کشور شکل گرفت.
… پس در ایران اسلامی مخالفت و اعتراض ….فی نفسه اقدامی مجرمانه تلقی میشود.این حکم کلی بالطبع شامل اعتراضات «زن-زندگی-آزادی» هم میشد و ازهمان ابتدا براه افتادنشان با ممانعت، سرکوب و “جمع کردن”…روبرو گردید.
… گفتیم اساسا جایی…. برای اعتراض و مخالفت وجود ندارد. بالطبع برای تحمل اعتراضات «زن-زندگی-آزادی» هم جایی وجود نداشت و از همان ابتدا … در صدد جمع کردنش برآمند. نکته دوم آنکه همانند همه اعتراضات دیگر،«زن-زندگی-آزادی» هم [کارگزاران] را غافلگیر کرد. مسئولین امنیتی نه آنرا پیش بینی کرده بودند ونه بطریق اولی دستورالعمل و”چه باید کرد” ازقبل برنامه ریزیشدهای برای آن داشتند.تنها واکنششان، وبازهمانند واکنش به اعتراضات قبلی، “جمع کردن” آن بود.
سرانجام هم با ملقمه ای ازخویشتن داری، اعمال خشونت، شناسایی وبازداشت محرکین، پس ازنزدیک به چهارماه موفق به جمع کردن شدند. ضمن آنکه اعتراضات بعد ازنمازجمعههای مولوی عبدالحمید همچنان جریان دارد. حسب ظاهرش، اعتراضات ۱۴۰۱ هم همانند اعتراضات قبلی آمدند و رفتند.اما با یک تفاوت بنیادی. تفاوتی که باعث میشود تا “زن-زندگی-آزادی” و “سال ۱۴۰۱” نقطه عطفی در. ج.ا شود.
هیچیک ازاعتراضات قبلی، حتی اعتراضات چند میلیونی ۸۸ نتوانستند تکانی به نظام بدهند. همه سیاستهایی که تاقبل ازاعتراضات ۸۸ یا آبان ۹۸ جریان داشتند بعد ازآنها هم ادامه یافتند. شاید هنوزبرای نتیجه گیری زود باشد،اماسخنی به اغراق نرفته اگرگفته شود که برخلاف اعتراضات قبلی، «زن-زندگی-آزادی» یک تکان درخور توجهی …. داد. اعتراضات قبلی میامدند و میرفتند بدون آنکه تاثیرچندانی برروی جزمیت نگاه [مسئولین] نسبت به باورهایشان بگذارند. اما بجرئت میتوان گفت که« زن-زندگی-آزادی» دست کم بخش هایی … را وادار به این پرسش بنیادی نمود که ما داریم بکدام سمت میرویم؟
مرادم به هیچ روی این نیست که نظام ازابتدای ۱۴۰۲ ،پیرامون حجاب اجباری عقب نشینی خواهد کرد، زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد،دادگاههای انقلاب تعطیل و قوه قضاییه دیگر مطیع دستگاههای امنیتی نخواهد بود وانتخابات آزاد برگزار خواهد شد. مرادمان بیشترآنست که شاید برای نخستین بار،این پرسش درون نظام مطرح شد که تا به کی وتا به کجا …فقط به اتکاء زورمیتواند اعمال حاکمیت نماید؟.
نقش پررنگ جوانان دراعتراضات،عقلا و منطقا برخی ازمسئولین را میبایستی با این پرسش مواجه کرده باشد که چراهرقدرکه جلو تر میرویم نسلهای بعد از انقلاب بیشتر و بیشتر علیه ارزشها و باورهای نظام میشوند؟.
…. اعتراضات قبلی میآمدند و میرفتند بدون آنکه خللی برعزم و اراده [مسئولین] بتوانند وارد نمایند. [آنها] همواره برخودشان میبالیدند که یکبار دیگر موفق میشوند تا “توطئه”(لقبی که … همواره به اعتراضات میدادند) دیگری را خنثی ساخته و دشمن نتوانسته بود خللی برعزم و اراده اشان وارد سازند.اما اینباراینگونه نشد و «اعتراضات ۱۴۰۱» تکان جدی بر [مسئولین] وارد ساختند.
…. بگوییم که براندازان به هیچروی با این نتیجه گیری موافقت نخواهند کرد و هر سخنی که از آن برداشتی مبنی برامکان تغییری در رویکرد نظام بدهد را متهم به “وسط باز”، “بازی درزمین نظام”، “خیانت به خون آزادیخواهان”، “عوام فریبی اصلاح طلبان ورشکسته و دو دوزه بازخائن”، “مزدوری …” و امثالهم خواهند کرد. آنان معتقدند که امکان هیچ تغییری درنظام وجود ندارد.
انتهای پیام