خرید تور تابستان

ضیافت پایتونی!

علی دستمالی در خبرآنلاین نوشت: قرار است در پاستور تهران و در ساختمان نهاد ریاست جمهوری، یک ضیافت درست و درمان برگزار شود. چه ضیافتی شود عزیز! چه کلاسی! چه پرستیژی! 

چنان ضیافت سطح بالا و درست درمانی شود که حتی اشیا و در و دیوار به سخن آیند و ندا دهند: بله. فرق می کند چه کسی رئیس قوه مجریه باشد. باید حرف و سخن دانشمندان را شنید.

هوشیار باشید! این یک حاشیه نگاری دقیق از یک ضیافت علمی است که بر اساس تکنیک “فلاش فوروارد” یا “سخن گفتن از اتفاقات آینده” شکل گرفته است.

این سور و سات عظیم، علی القاعده باید افطار باشد یا شام. هرچند که برخی مهمانان مسلم نیستند و کارشان با دوغ و نوشابه راه نمی افتد! ولی هدف و نیت نهایی، نوشانوش نیست و نسخه پیچی است و البته برای حفظ اعتبار کشور، سفره را صدرنگ باید چید.

از حق نگذریم لیست اسامی، برق سه فاز از سر بنی آدم می پراند. در این ضیافت سورئالیستی و فوق لاکچری مد نظر ما، تعدادی از دانشمندان برتر تاریخ بشریت، به دعوت رییس قوه مجریه جمهوری اسلامی، به تهران تشریف فرما شده اند و قرار است کارآمدترین راهکارهای علمی را برای حل مشکلات کشور، بر زبان آورند و رئیسی، تند تند یادداشت کند و دستور و فرمان دهد و همه جا گل و گلستان شود.

نگاهی به لیست بالا بلند مهمانان، نشان می دهد که تقریبا هیچ دانشمند درست حسابی و نامداری در تاریخ بشر نمانده که با لیموزین از فرودگاه به پاستور منتقل نشده باشد. حتی ترتیبی اتخاذ شده که موقتا، برخی از دانشمندان متوفی نیز برای ساعاتی به جهان فانی بازآیند و راهکارهای خود را ارائه دهند تا مشکلات کشور، سه چهار روزه جمع شود برود پی کارش.

از این وری ها، حضرات خواجه نظام الملک، بیرونی، فارابی، ابن عربی، نائینی، شیخ بهایی، دکتر ابوالفضل بیهقی و حتی ناصرخسرو قبادیانی (به پیشنهاد ضرغامی وزیر گردشگری). البته بنا به دلایلی، امکان دعوت از قوام السلطنه، تیمورتاش، دکتر مصدق و چند فرد دیگر فراهم نشد و قرار شد اسامی برخی مهمانان حاشیه دار تاریخی نیز رسانه ای نشود!

از آن وری ها افلاطون، ارسطو، توماس هابز، ماکیاولی، آگوستین قدیس، سرکار خانم هانا آرنت و چند عزیز دیگر.

از زندگان نیز مجموعا پانصد تن از دانشمندان زبده دانشگاه های آمریکایی، اروپایی و خاورمیانه ای به علاوه چندین دانشمند راستین ایرانی. … قبول کنید لیست تر تمیزی است. در این هم اندیشی زیبا، مشکل مترجم هم نداریم و خود رئیس، لسان تمام مهمانان را می فهمد و سرتان را درد نیاورم، مجموعا یکصد راهکار درست و حسابی برای حل مشکلات کشور، ارائه می شود.
ثم ماذا؟ بعدش چی؟! هیچی… نخود نخود…

به همین سادگی؟ بله. دقیقا به همین سادگی. حتی اگر نشست آقای رئیسی با «دانشمندان یک درصد برتر جهان» نیز دچار حواشی کُمدی “پایتون” و ادعاهای تخیلی و هالیوودی نمی شد، به نتیجه تازه ای نمی رسیدیم. چرا که اصولا ما در این کشور -و تقریبا در همه کشورهای دیگر این کُره خاکی- چیزی به نام ابهام در تشخیص راهکار علمی و درست نداریم و با اندکی فراز و فرود، علم و تخصص و مهارت، چنان عالم گستر شده که خیلی زود می توان راه برون رفت از یک بحران را پیدا کرد. آن چه که اهمیت دارد، فهم راهکار نیست، بلکه اراده و خواست اجرای آن است.

آیا اگر در نشست رئیسی با بزرگ دلاوران و نام آوران مقاله ساز و مقاله پرداز، جمعی از دانشمندان راستین و نامدار کشور حاضر می شدند، نتیجه متفاوت می بود؟ اگر بی مهری آشکار جمهوری اسلامی با علوم انسانی خاتمه یابد و جمعی از دانشمندان مستقل و طراز روانشناسی، سیاست، جامعه شناسی و حقوق حضور پیدا کنند، اتفاق متفاوتی می افتد؟ خیر. قطعا اتفاقی روی نمی دهد. چرا که اولا در شرایط عادی، بدیهی ترین فرض ممکن بر این است که تیم و حلقه نخست مردان پیرامون رئیسی، از مشورت دانشمندان برخوردار باشند. دوم؛ همچنان که گفته شد، اهمیت اجرای راهکار، بسیار بیشتر از فهم راهکار است! حتی یک شهروند عادی دارای سواد خواندن و نوشتن و بدون مطالعه و تحقیق، می تواند بفهمد که مافیای خوردو مثلا وطنی، چه سرطان بدخیمی است و راه درمان آن کدام است. هر جوانک ترم اولی رشته اقتصاد، می تواند بفهمد که این سبک بودجه ریزی و خاصه خرجی ها و تزریق پول به ده ها نهاد بیکار و بی بار حاکمیتی، چه بلایی بر اعتبارات کشور آورده است. هر کاسب عادی و عوامی، توان تشخیص این را دارد که سر از مشکلات عظیم نظام مالیاتی ایران درآورد. هر شهروندی می تواند تشخیص دهد که نظام آموزشی ما تا چه اندازه دور از عدالت و کارآمدی است و راه رفع تبعیض، از کدام کوچه می کند عبور. هر پیر و جوانی تشخیص آن را دارد که فساد مالی ریشه دار، رانت خواری، معضلات مسکن، بحران بخش درمان و دیگر معضلات کشور را تشخیص دهد و راهکار روشن بگذارد کف دست آدم.

هر ایرانی واقع بین و منصفی، می فهمد که مجلس این کشور چقدر مجلس است، رسانه مثلا ملی چقدر ملی است، عدلیه چرا چنین است و نظمیه و بلدیه چرا چنان. پس مشکل نسخه نیست! سوم این که در ساختاری که برآوردن یک کارگزار، ارتباطی با دانش، کفایت و تجربه ندارد و به عنوان مثال، فردی می تواند بنا به ذوق و اشتهای خود، طیف گسترده ای از رده های فرماندهی نظامی تا بالاترین پست های سیاسی و اجرایی و اقتصادی و دانشگاهی را تجربه کند و حالش را ببرد، دانشمند جماعت، کاره ای نیستند و نخواهند بود. قرار نیست کسی بیاید بنشیند توی کابین خلبان، سپس هدفون را در گوش مبارک بگذارد و از برج مراقبت سوال کند: الو. الو. الان کدام دکمه را بزنم؟ اون دسته نارنجی رو بکشم بالا یا پایین بمونه؟

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا