تحلیلی بر انتخاب آذر منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاجات
جهان صنعت نوشت: تحولات سیاسی و اجتماعی پیشبینیناپذیرند و نمیتوان با قطعیت از وقوع یا عدم وقوعشان سخن گفت، بهویژه اگر قرار باشد کمیت زمان را هم در این بحث دخیل کنیم و احیاناً بخواهیم پیشبینی دقیقی از زمان وقوع آن بهدست دهیم. با این همه اما با دقت در تحولات و مناسبات سیاسی و اجتماعی، گمانهزنی درباره سیر وقوع این حوادث و تحولات شدنی است. چنانکه بهعنوان مثال در حالی که هنوز ۷، ۸ ماهی تا فرارسیدن فصل انتخابات باقی است، بسیاری از ناظران بر این باورند که انتخابات پیشرو، بهلحاظ میزان مشارکت و نوع مواجهه شهروندان با آن و حتی احتمالا بهلحاظ چگونگی برگزاری و نوع نگاه نهادهای مسوول به آن، مشابه دو انتخاباتی خواهد بود که در این چند سال برگزار شده است؛ انتخابات مجلس یازدهم در نخستین روزهای اسفندماه ۹۸ و انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم که در آخرین روزهای خردادماه ۱۴۰۰ برگزار شد. انتخاباتی که با کمترین میزان مشارکت نسبتبه ادوار پیشین انتخابات مجلس و ریاستجمهوری برگزار شد و در هردو انتخابات، رقابت سیاسی به دلیل ردصلاحیت گسترده کاندیداها، حداقلی بود.
واقعیت این است که وقتی درباره آن دو انتخابات صحبت میکنیم، مهمترین موضوعی که مطرح میشود، «حاکمیت یکدست» است؛ رویکردی که باعث شد ابتدا مجلس و در ادامه دولت، در اختیار محافظهکاران قرار گیرد و تا چند سالی نیز اینچنین بماند، اما در شرایطی که اساساً انتخابات فرصتی است تا قدرت دست به دست شود و همزمان با فراهم شدن شرایط برای نیروهای سیاسی تا کرسیهای مختلف دولت و مجلس را تصاحب کنند و در مدیریت بخشهای مختلف مملکت، به ایفای نقش بپردازند، این فرصت در اختیار شهروندان نیز قرار گیرد تا با شرکت در انتخابات، نظر و خواستشان را حاکم کنند. برخی معتقدند که این فرصت در انتخابات پیشرو نیز بهطور تام و تمام فراهم نخواهد بود. ناظرانی که با استناد به آنچه در دو انتخابات پیشین شاهد بودیم و نیز آنچه در این سالهای پس از برگزاری انتخابات مجلس و ریاستجمهوری در کشور جاری و ساری است، میگویند که نشانهای از تغییر نمیبینند و درنتیجه، در انتخابات پیشرو نیز نهتنها همه نیروهای سیاسی و سلایق گوناگون فرصت حضور نخواهند یافت، بلکه بهدلیل همین نگاه و رویکرد در برگزاری انتخابات، احتمالا مشارکت شهروندان نیز چندان پرشور نباشد.
با وجود این، اما یکی از چهرههای شاخص رسانهای در جریان اصولگرا مدعی است که دولت و برخی جریانهای خاص سیاسی از هماکنون، اقداماتی را برای حضور و نقشآفرینی در انتخابات پیشرو آغاز کردهاند. محمد مهاجری که بهعنوان یکی از نیروهای رسانهای نزدیک به جریان اعتدال و راستمیانه، در چند سال گذشته و بهخصوص درپی یکدست شدن حاکمیت، همواره در قامت یکی از منتقدان جدی این رویکرد فعال بوده، بهتازگی از جلساتی سخن گفته که در آن برخی دولتمردان و اصولگرایان تندرو حضور دارند. او که از طریق حساب کاربریاش در توییتر در این رابطه اطلاعرسانی کرده، نوشته است: «خبرهای رسیده از درون دولت رییسی، حاکی است جلسات منظم و مشترک برخی وزیران و معاونان رییسجمهوری با اعضای جبهه پایداری برای سازماندهی و مهندسی انتخابات مجلس برنامهریزی شده است.» این چهره سیاسی و رسانهای اصولگرا در حالی از تلاش دولت و همکاری وزرای دولت انقلابی و معاونان ابراهیم رییسی با نیروهای تندروی جبهه پایداری سخن گفته و مدعی است که این تلاشها در راستای «سازماندهی» انتخابات مجلس بوده که در ادعایی بهمراتب مهمتر، همچنین از «مهندسی انتخابات مجلس» میگوید.
همزمان با این تحرکات در اردوگاه اصولگرایان اما اصلاحطلبان نیز چندان بیکار نبودهاند. چنانکه در خبری مهم که شامگاه یکشنبه منتشر شد، نیروهای شاخص این جریان سیاسی در نشست جبهه اصلاحات ایران حاضر شده و در ارتباط با موضوعی مهم تصمیمگیری کردهاند؛ تصمیمی که خروجی آن، انتخاب یک زن سیاستمدار بهعنوان بالاترین مقام این جبهه سیاسی است. آنطور که ایلنا در خبری به نقل از کانال تلگرامی جبهه اصلاحات ایران آورده، «دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، به عنوان رییس جدید جبهه اصلاحات معرفی شد.» بنابر این گزارش، دومین نشست مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران با دستور انتخاب هیات رییسه تشکیل شده و اعضای حاضر با اکثریت آرا به انتخاب آذر منصوری بهعنوان رییس جبهه اصلاحات ایران رای دادهاند. این در حالی است که انتخاب نوابرییس، دبیر و سخنگوی جبهه به نشست فوقالعاده این جبهه سیاسی موکول شده است. نکته حائز اهمیت اینکه پیش از این، بهزاد نبوی برای دوره دو ساله رییس جبهه اصلاحات بود؛ چهرهای که بهویژه در سالهای گذشته بهعنوان یکی از چهرههای میانهرو جریان اصلاحات شناخته میشد و در حالی در همان واپسین روزهای سال گذشته، از این سمت کنارهگیری کرد که همان زمان برخی منابع نزدیک به اصلاحطلبان تاکید داشتند که علت کنارهگیری بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات، اختلافنظر او با اغلب اعضای این جبهه است؛ اختلافنظری که بهخصوص در آستانه انتخابات میتوانست تاثیرگذار شود، چه آنکه بهزاد نبوی برخلاف آذر منصوری و بسیاری از اعضای جبهه اصلاحات، معتقد بود که حتی درصورت ردصلاحیت گزینههای اصلی اصلاحطلب، باز میتوان بهنحوی در انتخابات حاضر شد. حال آنکه آذر منصوری بهعنوان دبیرکل حزب اتحاد ملت، از آن دسته اصلاحطلبانی است که با حداقل محافظهکاری در این رابطه موضعگیری کرده و صراحتا از عدم حضور در انتخابات در صورت ردصلاحیت کاندیداهای شاخص اصلاحطلب سخن گفته است.
بدین ترتیب به نظر میرسد در روزهایی که اصلاحطلبان چندان برای مشارکت در انتخابات، خود را به آب و آتش نمیزنند و بهنحوی عمل میکنند که به نظر میرسد حاضر نیستند به هر قیمت در انتخابات فعال باشند، اصولگرایان بهجد خود را برای این رقابت انتخاباتی و سیاسی آماده میکنند. رقابتی که طبیعتا درصورتی که اصلاحطلبان و حتی نیروهای اعتدالی در آن حاضر نباشند، رقابتی خواهد بود میان اصولگرایان و اصولگرایان؛ رقابتی که در آن، اصولگرایان تندرو یک سوی میدان ایستاده و باقی اصولگرایان، سوی دیگر میدان.
انتهای پیام
چقدر خوب است که در سپهر سیاسی ایران بالاخره یک زن در راس یک جریان اصلی قرار گرفته است. این اتفاق درواقع بیست سال دیر افتاده است!
موضوع مهم این است که این اتفاق باید مقدمه ورود زنان بیشتری در این رده ها باشد واز سوی دیگر نقش آفرینی بهتر و بالاتر آنان برای افزایش سطح و عمق جنبش اصلاحی. آیا خانم منصوری و زنان دیگر این جسارت را خواهند یافت که علاوه بر مواضع رادیکالتر سازمانهای درون حزبی جریانات اصلاح طلب را فعالتر سازند؟ آیا اینان میتوانند گامی برای حمایت احزاب اصلاحطلب از مبارزات تشکلهای صنفی بردارند؟ آیا زنان این جبهه میتوانند راهی برای جذب هرچه بیشتر زنان آزاده به احزاب و تشکلهای سیاسی، صنفی و مدنی بردارند؟ و آیا زنان جنبش اصلاحی میتوانند پتانسیل بینظیر کل زنان کشور را برای ارتقای مبارزه جامعه مدنی فعال سازند؟