خرید تور تابستان ایران بوم گردی

مولانا و زندگی

حسین جمالی پور، دانش‌آموخته فلسفه و روانشناسی وجودی، در کانال تلگرامی خود نوشت: «ایماژ تراژدی برعکس است. فردی که زندگی را یک تراژدی می‎بیند غم و اندوه بیشتری را تجربه می‎کند و به جنبه‎های تاریک زندگی بیشتر توجه دارد. به همین دلیل روانرنجوری بیشتری را تجربه می‎کند و اغلب اوقات در افسردگی و پریشانی زندگی را سپری می‎کند. از این جهت می‏توان گفت ایماژهای ما بسیار در احوالات روانی و تجربه‏های ما اثرگذار است و باید ببینیم که کدام ایماژ را برای زندگی انتخاب کنیم که بیشترین لذت را ببریم، کمترین رنج را تجربه کنیم و البته حضور ما بیشترین لذت را به دیگران بدهد و باعث کمترین رنج برای دیگران باشیم.

مولانا در همان آغاز مثنوی ایماژ خودش را آشکار می‎کند. بیت اول در دفتر اول مثنوی که می‎گوید «بشنو از نی چون شکایت می‎کند… از جدایی‎ها حکایت می‏کند» نشان دهندة این است که مولانا زندگی و جهان را یک قفس می‎بیند که در آن گرفتار شده است و تلاش می‎کند که به اصلِ خود برگردد؛ «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش… باز جوید روزگار وصل خویش».

مولانا در پی رسیدن به حقیقت یا جانِ جهان است و وصل با آن جان است که او را آرام می‎کند. چنین ایماژی در خود، اصول، درس‎ها و راه‎هایی برای زندگی دارد که با هم در تناسب هستند. برخی از اصول فکری مولانا را در ادامه توضیح می‎دهم.
این جهان همچون درخت است ای کرام
ما بر او چون میوه‎های نیم خام

سخت گیرد خام ها مر شاخ را
زانکه در خامی نشاید کاخ را

چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
سهل گیرد شاخه‎ها را بعد از آن

سخت گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است

چنانکه مشخص است مولانا جهان را درختی می‎بیند و ما را میوه‎های ناپخته‎ای که بر شاخه‎های آن هستیم و به دلیل نارس بودن، شاخه‎ها را محکم گرفته‎ایم. به زعم مولانا انسان وقتی پخته می‎شود مثل میوة رسیده شاخه را رها می‎کند. پختگی به معنی رسیدن به کمال است و می‎توان به معنای عام گرفت؛ پختگی در شناخت، اخلاق، هنر، سلامت روان و هر آنچه در زندگی ما را به بهزیستی می‎رساند.

چسبیدن به شاخه‎ها و نارس بودن می‎تواند در هر زمینه‎ای رخ بدهد. کسی که باورهای دینی والدین خود را پذیرفته و حاضر نیست در آن شک کند، کسی که لذت در زندگی را محدود به لذت‎های حسی می‏داند و حاضر نیست لذت‎های عمیق‎تر و پایدار را تجربه کند، کسی که به آرزوهایش نرسیده است و فرزند خود را محکوم به دنبال کردن آرزوهای ناکام خودش می‎کند و استعدادهای فرزند خود را می‎کُشد، کسی که خودش را برتر از بقیه می‎داند و خودشیفته است و حاضر نیست از مسیر اشتباهش برگردد، کسی که باور خود را برحق و دیگران را گمراه می‎داند و دگر اندیشان را از بین می‎برد، کسی که متعصب است و از باورهایش که رنج را بیشتر می‎کند دست برنمی‏دارد، همانند یک جنین در رحم خون آشامی می‎کند.

جنین خون آشام همان میوة ناپخته است. چه بسیار انسان‎هایی که همچنان در مرحلة جنین مانده‎اند و هنوز مستقل نشده‎اند و هویت‌شان در گرو دیگران است. چنین افرادی از باورهای کهنه، لذت‎های زودگذر، دارایی‎ها و نقاب‎هایی که بر صورت می‌زنند هویت می‎گیرند. همچنان که پدری فرزند خودش را مانند اشیاء، دارایی خودش تصور می‎کند و او را مجبور می‎کند آن فردی بشود که خودش نتوانسته است بشود. چنین انسانی از شیئ سازی فرزندش هویت می‎گیرد و خودش هویت مستقل ندارد؛ این خودش نوعی چسبندگی و نارس بودن را نشان می‎دهد.

چسبیدن به دیگران و از بیرون از خود هویت گرفتن، هیچ تفاوتی با جنین که از مادرش تغذیه می‏کند ندارد. البته که با چسبیدن به دیگران و دیگران را در زنجیر خواسته‎های خود گرفتار کردن، عین بردگیِ خودمان است. در چنین شرایطی شما توهم خواجگی و قدرت دارید، اما حقیقت این است که بردة جهل و بی‏هویتی هستید و نمی‏خواهید این حقیقت تلخ را بپذیرید. در نتیجه آزادی، اراده، هویت و زندگی دیگران را مصرف می‎کنید. گاهی انسان‎ها به واسطة مصرف کردن دیگران به خودشان هویت می‎دهند و چنان با آن انس گرفته‎اند که رها کردن آن برای آنها همانند مرگ است. فرد در این شرایط باید هویت کاذب خودش را به مرگ بسپارد و دوباره متولد بشود.

از دیدگاه مولانا انسان وقتی به پختگی برسد همه چیز را رها می‎کند و از عشق و جانِ جهان تغذیه می‎کند. به همین دلیل است که از وصل و رسیدن به جان جهان سخن می‎گوید و از جدا افتادن از اصلِ خویش شکایت دارد. برای مولانا این جهان زندان است و به زعم او زندگی را طوری باید پیش بُرد که به جانِ جهان شباهت پیدا کنیم تا درونمان آرام شود. وقتی چنین نگرشی داشته باشیم و دنیا را زندان ببینیم، یکی از فوایدش این است که از تنها شدن نمی‎ترسیم؛ چرا که وقتی انسان خودش را در این جهان غریب و تنها می‎یابد، طرد شدن توسط دیگران او را خیلی آزار نمی‏دهد.»

از کتاب :معمای معنا (درجستجوی معنای زندگی)
نویسنده: حسین جمالی پور

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا