خرید تور تابستان

گردن گرویی چند؟

فرشاد محسن‌زاده، روزنامه‌نگار، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

در زمان‌های نه چندان دور و دراز، قدیمی‌ها تار سبیلی را بابت ضمانت حرف و قول و قرارشان گرو می گذاشتند و تا پای جان پایبند بودند و ذره ای از آن خلف وعده نمی کردند.
اما در عصر فضای مجازی و رسانه ای امروز، قدیمی‌های بازمانده از نسل سنتی سبیل گرو گذاران، ظاهرا “سبیل و سنت و گردن” هر سه را در فضای مجازی و رسانه ای به مسلخ نسیان بردند و گردن را دیگر نزد آنان اعتباری نشاید.

قرار گردن گرو گذاران با ملت، معامله و عهدی دراین باب که اگر “سرم برود حرفم نمی رود” بود اما گویا زمانه دگرگونه گشت و فضای مجازی برمسند صفای باطنی و حقیقی گردن گروگذاران آنهم به ضرورت مصلحت بر مدار حفظ کرسی قدرت نشست.

تو گویی مصلحت امروز بر خلوص نیّت دیروز چیره گشت و آن هوای نفس لوامه و مطمئنه را دیگر تاب و توانی برابر هوای نفس اماره و زخارف دنیوی نیست و قدرت از کف داده و در پای مصلحت چهار زانو نشسته است.

ظریف الطبعی قول و قرار سیاست پیشگان بی کرسی قدرت را بی شباهت با قول و قرارهای عاشق پیشگان بی بضاعت پای عشرت و وعده‌های عشقی بی فکرت نمی داند و بهای وعده‌ها را که مثل مهریه‌های بانوان می پندارد و می گوید “کی داده و کی گرفته!” و این سبک و سیاق بی مرامی لحظه ای عاشق و لحظه ای دیگر فارغ نیز درعالم سیاست صد چندان باشد.

در روزگاری که ظاهرا گردن به نیم سبیل گرو گذارده پیشینیان نمی ارزد، کوچه علی چپ و نسیان راهگشا است و چون دوران عاشقی و نذر و نیاز را فراغ آمد سخن از وفاق به میان می آید که وقت گله گذاری و یادآوری وعده‌های سر رسید شده، نیست دلخوش کنید که بنزین بی نظر شما مردمان گران نمی‌کنیم و برق را در سرمای شتا و گرمای صیف به بهای حفظ جان و صافی نفس شما سهمیه بندی می‌کنیم.

رفاه از این نغزتر و دلچسب تر که بی سوخت مازوت، کرسی‌های ذغالی بر پا می کنید هم یاد ایام پیشینیان و خیر اموات ذغال سازان و ذغال فروشان می شود و هم هوای پاکیزه بی مزد و منت استنشاق می فرمایید.

بنزین نیز که بفرموده گردن گذار، منطقی نیست به قیمت ثمن بخس از منابع ملی ملت توسط زحمت کشان دولت در باک مرکب و لگن سواران رعیت، بی مکنت ریخته شود و دولت مفخمه هم فقط به همت خودروسازان مفخره به ساخت ابوطیاره‌های رفاه ساز ملت مکرمه دل ریش باشد، پس چاره کار سر سوزنی مسوولیت، همدردی، وفاق و مرافقت شما مردمان معزّز و معظمه با اغماضی کریمانه از وعده های بی باکانه دوران ملتمسانه نامزدی گردن گرو گذاران است.

علی القاعده همه آنانی که دوران شیرین نامزدی را تجربه کردند واقف اند “دو صد گفته را چو نیم کردار” نیست حال چه گرو گردن باشد یا سوگند قانون اساسی، قسم جلاله باشد یا قرائت نهج البلاِغه، من بمیرم تو بمیری کاربرد راز و نیازی عاشق و معشوق تا گذر خر از پل مراد است، چون مراد با خرش از پل گذشت نه نیازی به پل است نه به خر.
لابد شما ملت هماره بیدار در پاسخ می فرمایید بالاخره “گذر پوست باز به دباغ خانه می افتد” اما غافل از این پاسخ ما مسئولان گردن گذار که “چو فردا آید فکر فردا کنیم” هم نشوید، جادویی که هیچ باطل السحری تاکنون قفل آن را نگشود.

هم میهنان همواره منتظر، سه پنج ماهی است که از لحظه تصمیم گذشته و موعد انتخاب به سر آمد زمان کوتاه کردن تبعیض و از بین بردن تحقیر وعده داده شده فرا رسید و برق را نوبت بندی قطع می کنیم و بنزین را قانونی افزایش می دهیم و دلار و ارز هم مبادله ای بالا می بریم و ماالاجاره مسکن را اتحادیه ای رونق می دهیم و بقیه ملزومات حیات نیز به همین منوال ولی مهم اینکه رفاه شما هیچ‌گاه از خاطرمان نرود.

هیچ صدایی را نشنیده نمی گیریم حال صدای فرهنگیان باشد یا ترک تحصیل دانش آموزان، اندوه استادان باشد یا تنگدستی دانشجویان، فریاد بازنشستگان باشد یا اقساط کارکنان، ناله معدن کاران باشد یا شیره جان کارگران، گِله کشاورزان باشد یا زیانکاری دامداران، تحصن و تضرع پرستاران باشد یا دردمندی مددکاران، ضجه یارانه بگیران باشد یا کدیه ته جدولی های دهک نشینان، اعتراض بیکاران باشد یا بدهکاری شاغلان، داغ مادران باشد یا سوگ پدران، سوز بیماران خاص باشد یا آه مریضان عادی، ندای جانسوز جانبازان باشد یا افسوس کهنه سربازان ، ندامت رای دهندگان باشد یا غفلت امیدواران و … صدای همه را می شنویم. منتهی مشکل گشا خداست نه ما. ما گردن گذاران تنها نیازمند رای و یاری سبزتان بودیم تا سر پل مراد.

آی مردم؛ ما گردن گذاران قول دادیم با دختران و پسران شما همانند فرزندان خودمان رفتاری پدرانه خواهیم داشت، دختری از مدرسه اخراج نخواهد شد و خودکشی نخواهد کرد، دانشجویی بخاطر تحقیر و فشار روحی وارده پاسبانان اداره نگهبانی دانشگاه، عریان و قبل از ویزیت روانپزشک در بیمارستان روانپزشکی بستری نخواهد شد، آمده بودیم تا صدای شما باشیم. وجه الضمان هم گردن مان بوده وهست! نمی دانیم گردنِ گرو گذاران تاب و توان ندارد یا مدت وثیقه پس از نتیجه انتخابات منقضی شد، هرچه که باشد به ضمانت تار سبیل گذشتگان نمی ارزد.

مردم بدانید و آگاه باشید که ما برعهد خویش هستیم اما عهد دیگر با ما نیست چرا که عهد قبل از نامزدی با پس از نامزدی در دوره ریاست جمهوری یکی نیست، شرایط قبل بیع و پس از بیع یکی نیست، ما اعتماد شما را در بازار مکاره انتخابات خریدیم شما شعار ما را ستاندید، ما آن نقد گرفتیم و شما صدای دهل شنیدید.

ما وعده کردیم و راست گفتیم که به شما دروغ نمی گوییم ولی راست گفتن را که وعده نکردیم و نگفتیم به شما راست را می گوییم فقط گفتیم آهای ملت به شما دروغ نخواهیم گفت پس خاموشی و سکوت از کنار بسیاری وعده ها و مسایل و حوادث پیدا و پنهان نظیرعدم توقف گشت ارشاد ولایحه حجاب، عدم تظلم خواهی یکی دو ماه اخیر برخی دانش آموزان دختر و دانشجوی علوم تحقیقات، استمرار گرانی روزافزون، اعلام نشدن مقصران حادثه معدن طبس و حتی نام شرکت پیمانکار و… حمل بر بی‌صداقتی با ملت نیست ، دروغ گویی هم نیست فقط اندکی راست گویی هم نیست!

ما گفتیم راه مولامان علی (ع) را می پیماییم و طریقت آن حضرت را بر می گزینیم اما نگفتیم مثل آن حضرت که فرموده بود آدمی اگر ازغصه بمیرد سزوارتر است تا ظلمی که در حق زن یهودی با به یغما بردن خلخالی از پایش شد را نشنیده باشد، ما که نشنیدیم برسر زن این سرزمین یا دختر دانش آموز و خانم دانشجو در زمان ریاست ما اجحافی شده باشد! پس ما همچنان برطریقیت مولایمان استواریم!

ما گردن گرو گذاشتیم تا با شما ملت قول و قرار راست نگاه داریم چه کنیم که قول و قرار بسیارند ولی گردن فقط یکی است. حالا بفرمایید«گردن گرویی، چند». به تار سبیلی می ارزد؟

آهای ملت؛ دروغ نگفته رییس دولت اول و آخر همین است، بضاعت.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا