رضوی فقیه: دربارهی دانشجویان دههی هشتادی کلیگویی نکنید!

انصافنیوز در گفتوگویی با سعید رضوی فقیه تلاش کرده است به فهم عمیقتری از وضعیت سیاسی دانشجویان امروز ایران برسد؛ نسلی که بهگفتهی او نه یک گروه یکدست، بلکه مجموعهای متکثر از تجربهها، هویتها و شیوههای بیان است.
رضوی فقیه در این گفتوگو تأکید میکند که بدون مطالعات میدانی گسترده نمیتوان دربارهٔ میزان سیاسیبودن دانشجویان حکم قطعی داد، و هشدار میدهد که برداشتهای سادهانگارانه یا مبتنی بر مشاهدات محدود میتواند به خطاهای جدی بینجامد.
انصاف: دانشجوی امروز چقدر سیاسی است و چرا؟
رضوی فقیه: برای اینکه پاسخ دقیقی به این پرسش بدهیم پیش از هر چیز باید پرسش و اجزای تشکیل دهندۀ آن را تحلیل کرده و معنای دقیق آن را بر اساس دلالتهای صریح و ضمنی عرضه کنیم.
اینجا با دو پرسش مواجهیم: اول در مورد میزان سیاسی بودن دانشجوی امروز و دوم در مورد چرایی آن میزان مشخص. پاسخ پرسش اول هر چه که باشد در هر صورت با پرسش دوم هم روبروییم.
فرض من این است که مراد شما از «دانشجوی امروز»دانشجویان دهۀ هشتاد و اواخر دهۀ هفتادند. یعنی کسانی که در مقطع کارشناسی و حداکثر کارشناسی ارشد دانشگاههای آزاد و دولتی مشغول تحصیلند. قاعدتابعضی از موسسات آموزش عالی از دایرۀ مورد نظر در پرسش شما خارجند و بهتر آن است که این تفکیک و تمایز برای دقت بیشتر صورت بگیرد. علاوه بر آن ما با یک هویت یکدست و یکپارچه به عنوان هویت دانشجویی مواجه نیستیم. ما با تعداد کثیر و متکثر و متنوعی از افراد دانشجو مواجهیم که البته از منظر گرایشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با هم تفاوتهای کم و زیادی دارند. همچنین از جهت پایگاه طبقاتی و خاستگاه قومی و جغرافیایی نیز با هم تفاوت دارند. در نتیجه اگر بخواهیم هر گونه ارزیابی و قضاوتی در مورد دانشجویان امروز داشته باشیم باید این تفاوتها را لحاظ کنیم وگرنه دچار کلیگویی بدون اتکا به مطالعات علمی و میدانی خواهیم شد.
نکتۀ دیگر این است که باید سیاسی بودن را تعریف، و حد و مرز و اقسامش را نیز مشخص کنیم. سیاسی بودن در هر جا و هر زمان تعریف و مشخصههای خاص خودش را دارد. بدون دست دادن تعریف و شاخص نمیتوانیم به شناخت علمی و دقیق دست پیدا کنیم. سیاسی بودن هم مثل دیندار بودن ممکن است در زمانها و مکانهای مختلف تعاریف و شاخصهای متفاوتی داشته باشد.
شیوههای سیاستورزی مثل شیوههای دینورزی همیشه و همهجا یکسان نیست. امروزه شاید آرایش ظاهر دانشجو به هنگام حضور در محوطۀ دانشگاه هم نوعی سیاستورزی به شمار بیاید. در حالی که در دهۀ پنجاه و شصت اینگونه رفتارها نشانگر غیر سیاسی بودن دانشجو تلقی میشد.
پس اگر میخواهیم بدانیم دانشجوی امروز چقدر سیاسی است باید یک مطالعۀ میدانی دقیق در دانشگاههای مختلف کشور (آزاد، دولتی، پیام نور) و در مناطق مختلف جغرافیایی ترتیب بدهیم و دانشجویان را از حیث جنسیت، باور دینی، گرایش فرهنگی، پایگاه طبقاتی، خاستگاه اجتماعی و تعلقات قومی و … دسته بندی کنیم و آنها را با پرسشنامههای دقیق طراحی و تنظیمشده مورد پرسش قرار دهیم و ببینیم آیا انگیزهای برای کنشگری سیاسی دارند یا نه؟ آیا اصطکاک آنها با نهادهای حکومتی صرفا به جهت عدم تحمل محدودیتهای اجتماعی است؟ چه حوزههایی را سیاسی میانگارند؟ آیا اگر محدودیتهای اجتماعی برطرف شود وضعیت سیاست در کشور برای آنان علی السویه است؟ اگر شرایط سیاسی کشور تغییر کند و فضا از این جهت بازتر و امنتر شود آیا علاقه و انگیزۀ بیشتری برای کنشگری سیاسی خواهند داشت؟ و پرسشهایی از این دست.
تحلیل و تفسیر دقیق پاسخها در چارچوبهای نظری معتبر میتواند نشان دهد دانشجویان امروز ایران چقدر و البته به چه معنا و با چه شیوه و شکلی سیاسیاند.
اگر چنین مطالعۀ دقیقی صورت نگیرد هر گونه اظهار نظر در این مورد یا کلیگویی و ادعای نامستند است و یا سر دادن شعارهای دور از واقعیت. مگر آنکه مدعی الهامات غیبی برای کشف حقیقت باشیم. وگرنه حتی اگر مشاهدهگر خوبی هم باشیم فقط در دامنۀ مشاهدات خود میتوانیم ارزیابی و قضاوت کنیم و نه بیشتر.
بنابرین واقعا نمیتوانم بگویم دانشجوی امروز چقدر سیاسی است بخصوص از آن رو که ذهن و زبان و رفتار جوانان امروز، از جمله دانشجویان، نظام نشانهشناسانۀ خاص خود را دارد و برای نسلهای قبل چندان ساده نیست که به مدلول واقعی گفتار و رفتار آنها پی ببرند.
وقتی نمیتوانم در مورد میزان سیاسی بودن دانشجویان امروز اظهار نظر کنم به طور منطقی در مورد چرایی آن هم حرفی برای گفتن نخواهم داشت.
انصاف نیوز: جامعۀ فعلی ایران چقدر بستر سیاستورزی را برای آنان فراهم کرده است؟
رضوی فقیه: پاسخ به این پرسش هم بنا بر آنچه قبلا عرض شد دشوار است. اما نهایتا برای پاسخ دادن چاره ندارم جز آن که با کلیگویی برداشتهای شخصیام را از مشاهداتم بگویم. اگر مراد از جامعۀ فعلی عبارت باشد از حکومت و نسلهای قبلی که در قالب نهادهای سیاسی، اداری، آموزشی، مدنی، فرهنگی و صنفی فعال بوده یا حضور داشتهاند،میتوانم بگویم این «جامعۀ فعلی» به قول شما یا «نسلهای قبلی» به تعبیر بنده، به طور کلی از نسلی که دانشجویان امروز را تشکیل میدهد غافل بوده. در دهههای هفتاد و هشتاد آنقدر بازار رقابت و منازعه بین جریانهای مختلف داغ بود که از متولدان آن سالها غفلت شد. البته آنچه از غفلت مورد نظرم است غفلت از حیث سیاسی است. دهۀ هفتادیها به بعد از خیلی جهات مورد توجه بودند اما از حیث تعلیم و تربیت سیاسی مورد توجه قرار نگرفتند. تعدادی لپتاپ، گوشی، تبلت و وسایل دیگر همراه با یک کارت بانکی به آنها دادیم و از ایشان خواستیم کاری به کار ما نداشته باشند تا ما به کارهای مهم خودمان برسیم.
این البته یک روایت تمثیلی و مبالغهآمیز است و به علاوه بخشهایی از جامعه را که فاقد توانمندی مالی در حد مشخصیاند در بر نمیگیرد. ولی به هر حال شاید وجهی از واقعیت را بازگو کند. لذا شاید بتوان گفت «جامعۀ فعلی ایران» به قول شما یا «نسلهای قبلی» به تعبیر بنده، امروز دارد تاوان بیتوجهی خواسته یا ناخواستۀ خودش را میدهد و بنابرین اگر جوانان و نوجوانان امروز نه تنها از اقتدار حکومت بلکه از هر نوع اقتدار دیگری در حال عبورند نباید تعجب کرد، تاسف خورد یا حتی در صدد اعتراض بر آمد.
ما امروز حاصل کشت و کار دیروزمان را میخوریم. اگر هم دیروز از سر غفلت چیزی نکشته و کاری نکردهایم امروز باید حسرت فرصتهای از دست رفته را بخوریم. همین و بس.




