«نان بریدن» هارونی؛ فقر کاظمی (ع) و دوشیزگی حضرت معصومه (ع)
حجت الاسلام «احمد حیدری» در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت: همانطور که شاید مستحضر باشید، چند روز پیش در مطلبی با عنوان «بررسی چرایی ازدواج نکردن حضرت معصومه (ع)» و در گفتگو با حجةالاسلام واعظ موسوی [لینک]؛ ازدواج نکردن ایشان مسلم شمرده شده، توجیه شده و اقتدا به ایشان در این مسأله جایز (اگر نگوییم ممدوح) شمرده شده بود.
اینجانب در نقد آن نوشتم [لینک] وجهی معقول برای ازدواج نکردن ایشان ثبت نشده و قرائنی بر ازدواجشان وجود دارد و با توجه به کفو بودن عموم مسلمانان نسبت به هم، نمیتوان نیافتن کفو را وجه ازدواج نکردنشان شمرد و به بهانه نبود کفو به ازدواج نکردن سوق داد.
در ادامه حجه الاسلام واعظ موسوی (ایده الله) به توجیه ازدواج نکردن دختران موسی بن جعفر (ع) پرداخت [۸ مرداد ۱۳۹۶؛ کد خبر:71843، لینک] و سه وجه برای آن برشمرد: 1. وصیت امام کاظم؛ 2. نیافتن کفو و همسان؛ 3. اختناق هارونی.
ضمن پوزش از خوانندگان بابت اشتباه خود و ضمن تشکر از حجةالاسلام موسوی که بنده را به اشتباهم متنبه ساخت، ابراز میدارم حضرت معصومه و خواهرانش به احتمال قوی ازدواج نکردهاند چون پدر بزرگوارشان در اثر “نان بریدن هارونی” امکان مادی لازم برای شوهردادنشان نداشته و جوانان مؤمن هم به جهت اختناق شدید حکومت، جرأت خواستگاری از آنها نداشتهاند و اگر هم افرادی خواستگار میشدند، یا شایستگی نداشتند یا اغراض فاسد داشتند از این رو ظاهراً امام کاظم به نقل یعقوبی بر ازدواج نکردنشان با چنین کسانی وصیت کرده بود (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 315).
سیاست ستمگرانه «نان بریدن» و «ایزوله کردن»
از سیاستهای ستمگرانه هارونی برای به زانو در آوردن مخالفان و معارضان فکری و سیاسی [نه معارضان مسلح یا ناقض قانون؛ که با معارضان مسلح باید جنگید و آنان را به تسلیم واداشت یا ریشه کن کرد و معارضان ناقض قانون را باید به محکمه کشاند و به کیفر رساند]، «قطع ارتباطهای اجتماعی» و «نان بریدن» است.
تأثیر سیاست «نان بریدن» به گونهای بود که امام کاظم امکان مادی برای تزویج دخترانش به فامیل خودش هم نداشت. روایت زیر به خوبی این حقیقت را به تصویر کشیده است. مأمون عباسی در باره علاقهاش به تشیّع گوید:
پدرم که به خون بنی هاشم تشنه بود، در یکی از سفرهایش به مدینه، روزی دستور داد هر کس خواست به دیدار بیاید، ابتدا خود را به نسب کامل معرفی کند تا معلوم شود از چه طایفهای است و بعد به تناسب جایگاهش از پنح هزار دینار تا دویست دینار به دیدار کنندگان صله داد. در کنار پدر ایستاده و شاهد بودم که اعلام شد: مردی که خود را موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب مینامد، بر در است. من، برادرانم و فرماندهان به جمع و جور کردن خود مأمور شدیم و او به اذن پدر، سواره وارد شد. ناگاه پیرمردی تکیده که اثر عبادت بر پیشانی و بینیاش آشکار بود، دیدم که با دیدن پدر خواست از چارپایش پیاده شود. پدر او را قسم داد که تا بساط با چارپایش بیاید و بعد او در میان اعظام و اجلال مردان کاخ، از چارپا پیاده شد و پدر به احترامش ایستاد و پیشانی و دیدگانش را بوسید و با کمال احترام کنار خود نشاند و پرسید که تعداد عیالاتتان چند است؟
– از 500 فراترند، سی و چند فرزند دختر و پسر و خدمتکاران و بندگان آزاد شده.
– چرا دختران را به عموزادههای همشأنشان شوهر نمیدهی؟
– دستم خالی است!
– مزرعهای داشتی؟
– آن مزرعه گاهی محصولی مختصر دارد و گاهی ندارد.
– بدهی هم داری؟
– حدود ده هزار دینار!
– به شما کمک میکنم تا فرزندان را همسر دهی و قرضت را بپردازی و مزرعهات را سامان بخشی.
پیرمرد بعد از تشکر برخاست که مرخص شود. پدر، من و برادرانم را امر کرد که زمام مرکبش را بگیریم و تا خارج از کاخ مشایعتش کنیم. وقتی برگشتیم، من که از همه برادرانم جسورتر بودم، پرسیدم: این مرد که بود که او را به این گونه گرامی داشتی؟
– او امام حق و حجت خدا بر بندگان بود! مقام خلافت سزاوار اوست و من به زور از او گرفتهام و تو هم بخواهی در این مقام نزاع کنی، چشمانت را از حدقه درخواهم آورد!!!
بعد پدر 200 دینار برای او فرستاد و پیام داد که فعلاً در مضیقهایم و در آینده جبران خواهیم کرد. به اعتراض گفتم: به او با این مقام و جلالت مثل کسانی که پایینترین جایگاه را دارند، 200 دینارمیدهی؟
– ای بی مادر ساکت؛ اگر به وعدهای که به او دادهام وفا کنم، قطعاً فردا با آن صدهزار شمشیر زن در قبالم خواهد آراست! محتاج بودن این جماعت به نان شب برای من و شما بهتر است. (عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 88-93)
انتهای پیام
قبول کردن این موضوع که حضرت امام پیش هارون الرشید رفتند سخته
«نان بریدن»؟ مگر هارون هم گزینش داشته؟
از همه پرمعنی دار برای اینزمان ما اینست این جماعت را باید به نان شب محتاج ساخت چقدر عالی گفت اوبه فرزندش مامون گفت یا بنی الملک عقیم …….مصادیق این گفته ها بسیارند
تمام تشیع ما زیر سوال رفته..امام کحا و بدهی و حق الناس ده هزار دینار..به دیدار هارون رفتن؟؟؟…این روایت محل اشکال است یا دید ما از امامان…خیلی ترسیدم از این روایت..امام آزاده کجا و امام فقیر و بی چیز…
پذیرفتن اینکه امام به نزدهارون رفتهویا عیالاتش ان تعداد بوده ومزرعه اش محصولی نداشته و و و مهم نیست نان بریدن غیرخودی ها ………تداعی ای را ایجاد نمیکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟