«پسر عارف» به «ژن خوب» افتخار کرد، «دختر گلستان» انکار
به گزارش انصاف نیوز، «نادر فتوره چی» فعال فضای مجازی، در واکنش به فیلم سخنرانی «لیلی گلستان»، در یادداشتی در فیسبوک با عنوان «آنچه که «پسر عارف» به آن افتخار کرد و «دختر گلستان» انکار: «ژن خوب»!» نوشت:
ویدیویی از «دختر ابراهیم گلستان»، خانم «لیلی گلستان» منتشر شده که به جوانان توصیه میکند به جای «غر زدن» و «طلبکار بودن» از زندگی، «زحمت» بکشند و خود را «بدهکار» زندگی بدانند.
آنچه که ایشان در 18 دقیقه سخنرانی که توسط یک موسسه به نام «تد اکس» برگزار شده و قرار است برای جوانان «الگوسازی» کند، «مبارزات» مینامد را میتوان اینچنین جمعبندی کرد:
«پدر» بد و عصبانی و خودرای و دیکتاتوری داشته است.
اما این «پدر» بدِ خشنِ فلان و بهمان، بعد از طلاق، برای ایشان خانه ساخته و ایشان در پایان خانهدار شدن توسط «پدر خشنِ بیرحم سلطه جو»، با یک «حالت منگ» به ایشان نگاه کرده و «پدر خشنِ بیرحم سلطهجو» رفته و ایشان نشسته روی پلهها و در حالی که «پشت سر نگاه نکردن»ِ این پدر بیرحم را تماشا میکرده، زار زار گریه کرده است.
بعد ایشان به توصیهی همان «پدر خشنِ بیرحم سلطهجو» که به پشت سر نگاه نکرده (بلاخره چی؟) رفته است مجوز کتاب فروشی بگیرد برای خانهای که آنقدر جا داشته که در گاراژش میشده «کتابفروشی» دایر کرد.
در اینجا به یکی از فرازهای «مبارزاتی» حیات گوهربار ایشان میرسیم: ایشان ناچار شده برای گرفتن «جواز کسب» کتابفروشی به شهرداری منطقه برود و متصدی صدور جواز از ایشان پرسیده «همبرگر فروشی یا بوتیک؟» و ایشان با یک حالت عاقل اندر سفیه به او گفته «کتابفروشی» و بعد طرف تعجحب کرده و اسمش را پرسیده و بعد که فهمیده اسم ایشان «گلستان» است، مجوز را داده است.
کار کتابفروشی ایشان به لطف روابط گسترده «پدر خشنِ بیرحم سلطهجو» گرفته و «ادبا و شعرا و نویسندگان» آنجا را کردهاند پاتوقشان و ایشان 6 سال کتابفروشی داشته در منطقهی «دروس».
بعد چون همان «پدر» بیرحم ِ خشنِ سلطهجو «مجموعه دار بود و با همهی نقاشان آشنا هستیم»، ایشان تصمیم گرفته در خانهای که «پدر خشنِ بیرحم سلطهجو» ساخته و به جای تشکر با «نگاه منگ» مواجه شده، «گالری» بزند و «با نقاشیهای سهراب سپهری خانواده خودمون» (خانواده خودمون یعنی همان «پدر خشنِ بیرحم سلطهجو») آنجا را افتتاح کرده است.
از «تمام روزنامهها» هم خواهش کرده که بنویسند و با او مصاحبه کنند و روزنامهها هم حسابی برای «دختر ابراهیم گلستان» ترکاندهاند و «خیلی سر و صدا کردهاند».
بعد به فصل بسیار بسیار «مشعشع» مبارزاتی حیات گهربار ایشان میرسیم که رفتهاند «ارشاد» که برای گالریشان «مجوز» بگیرند و ظرف «یک هفته» مجوز را گرفتهاند. تنها اتفاقی که این وسط افتاده آن بوده که متصدی از ایشان پرسیده که چه میخواهد و ایشان هم گفته «مجوز گالری» و او گفته «اینجا که جای زن نیست و برو بگو مردت بیاد» و ایشان هم نه که بگوید «من خودم یک انسان کامل مثل یک مرد هستم»، بلکه گفته «من مرد ندارم» و رفته در اتاق طرف نشسته و زار زار گریه کرده و او هم به «مستخدم» گفته «برو برای خانم چای و نبات بیار و مجوز را مهر و امضاء کرده» و البته به جای آنکه بگذارد بر فرق سر و تقدیم این شخصیت برجستهی تاریخی کند، «پرت» کرده جلویش و ایشان هم بدون «هیچ خداحافظی و بدون هیچ تشکری» (اینجا دیگر مبارزه مدنی کمی هم سیاسی شده لابد) مجوزش را برداشته و سوار ماشین شده و «تا دروس زار زار بلند بلند در ماشین گریه کرده».
ایشان میفرمایند که «اکنون 28 سال است گالری دارم» و به گفتهی خودشان «برای موفقیت در گالریداری از هیچ مکر و حیلهای کم نگذاشتم».
…
به گمان بنده سخنان این خانم، اگر به مراتب توهینآمیزتر از لاطائلات «پسر عارف» [لینک] نباشد، دست کمی از آن ندارد.
تنها تفاوت آنجاست که ایشان «ژن خوب» (خانه، روابط، دارایی، مجموعه نقاشی، نفوذ «پدر بد») را انکار میکند و پسر عارف به آن افتخار.
اکنون سوال اینست:
چرا ما به درستی به سخنان متوهمانهی «پسر عارف» با آن شدت و حدت واکنش نشان میدهیم و او را «موقتا» سرجایش مینشانیم، اما در «بهبه چهچه» کردن برای «دختر گلستان» که هر چه خودش و پسرش (کارگردان 50 کیلو آلبالو و مترجم میشل فوکو) دارد از صدقه سر «ابراهیم گلستان» یعنی همان «پدرِ بی رحمِ خشنِ سلطهجو»ست، درنگ نمیکنیم و اجازه میدهیم که این خانم که تجسد و تجسم «رانت فرهنگی»ست، توی صورتمان خود را «نابغه»ی دهر معرفی کند و تازه بهمان تشر هم بزند که «غر» میزنیم و «طلبکار» هم هستیم؟
واقعا چرا؟
انتهای پیام
تفاوت سیاستمدار و هنرمند
اشتباه ميكنيد، پسر عارف سياسى كار است نه سياستمدار ! همچنان كه دختر گلستان كاسب است نه هنرمند !
این جناب فتوره چی ظاهرا عقده “بی رانتی” دارد و لاجرم می پیچد به پروپای استفاده کنندگان از انواع رانت ، بماند که لیلی گلستان هم تجسم و تجسد رانت فرهنگی نیست و استفاده کننده از رانت فرهنگی است .
اعتراض جناب فتوره چی متوجه چیست ، اینکه ابراهیم گلستان فرد شناخته شده ایست یا اینکه چرا بعضی افراد که به هر علت علاقه ای به گلستان دارند برای دخترش تسهیلاتی فراهم میکنند ؟!
اصولا استفاده از رانت از انجا مذموم است که افرادی با استفاده از آن از منابعی استفاده میکنند و ذیحق نیستند ، لیلی گلستان حق داشتن گالری و کتابفروشی ندارد که جناب فتوره چی را چنین برآشفته است ؟!
لیلی گلستان جزو زنان باعث افتخار ایرانه. اثار مهمی رو با قلم قشنگش ترجمه کرده. نشان شوالیه گرفته. اولین لذت کتابخونی خیلییها با ترجمه های اون بوده، اما چون زن هست می نویسن که به خاطر باباش معروف شده. کاش تمام فرزندان آدهای مهم هم مثل اون از موقعیت خانوادگیشون استفاده می کردن و فرهنگ ما یک شبه ره صد ساله می رفت. نویسنده این مقاله منو یاد آدمهايی می ندازه که اگه شغل مورد علاقشون رو ندارن تقصیر خانومهایی هست که شاغلن و جا رو کم کردن. موقع رانندگی عصبانین که این خانومها چرا پشت فرمونن. خلاصه دلیل همه ناکامیهاشون زنایی هستن که خونه ننشستن و جاها رو تنگ کردن. بهتره بشینن فکر کنن که پنجاه سال دیگه از خانوم گلستان چه اسمی می مونه از ایشون چه اسمی. مسخره کردن فلان زن هنرپیشه بخاطر چاقیش و این صحبتا در مورد خانوم گلستان شما رو بالا نمی بره خودتون باید یک مایه ای داشته باشید.
لیلی گلستان جزو زنان باعث افتخار ایرانه. اثار مهمی رو با قلم قشنگش ترجمه کرده. نشان شوالیه گرفته. اولین لذت کتابخونی خیلییها با ترجمه های اون بوده، اما چون زن هست می نویسن که به خاطر باباش معروف شده. کاش تمام فرزندان آدهای مهم هم مثل اون از موقعیت خانوادگیشون استفاده می کردن و فرهنگ ما یک شبه ره صد ساله می رفت. نویسنده این مقاله منو یاد آدمهايی می ندازه که اگه شغل مورد علاقشون رو ندارن تقصیر خانومهایی هست که شاغلن و جا رو کم کردن. موقع رانندگی عصبانین که این خانومها چرا پشت فرمونن. خلاصه دلیل همه ناکامیهاشون زنایی هستن که خونه ننشستن و جاها رو تنگ کردن. بهتره بشینن فکر کنن که پنجاه سال دیگه از خانوم گلستان چه اسمی می مونه از ایشون چه اسمی. مسخره کردن فلان زن هنرپیشه بخاطر چاقیش و این صحبتا در مورد خانوم گلستان شما رو بالا نمی بره خودتون باید یک مایه ای داشته باشید.