خرید تور تابستان

آیت الله موسوی بجنوردی: امام مخالف نظارت استصوابی بود

آیت‌ا… سیدمحمد موسوی بجنوردی از یاران حضرت امام(ره) در گفتگویی با آرمان تاکید کرد: «نظارت شورای نگهبان استطلاعی است و نه استصوابی. استطلاعی یعنی اینکه مطلع شوند نه اینکه استصوابی باشد که بگویند درست است یا نه». وی در پاسخ به این پرسش که «نظر امام در مورد نظارت استصوابی چه بود؟»، تصریح کرد: بنده 14 سال در درس امام در نجف بودم. به عقیده من امام مخالف بود.
به گزارش انصاف نیوز، متن کامل گفت‌وگوی آیت‌ا… موسوی بجنوردی در پی می آید:
برخی رای مردم را مقبولیت می‌دانند نه مشروعیت. نظر امام (ره) در این زمینه چه بود؟
من یک مطلبی را از درس امام (ره) می‌گویم. زمانی که حکومت اسلامی را شروع کردند، نظرشان این بود که فقیهی که جامع الشرایط باشد،باید فقه را کامل بداند و عادل باشد، جزو متمم ولایتش مقبولیت در نزد مردم است. پس بنابراین همانطور که در خلافت نگاه می‌کنیم، مردم بعد از کشته شدن عثمان آمدند نزد امیرالمومنین بیعت کردند، حضرت علی (ع) در خطبه‌اش می‌گوید وقتی مردم آمدند، من قدرت را در دست گرفتم و تصریح می‌کند وقتی مردم آمدند با من بیعت کردند، حجت بر من تمام شد و قدرت را به دست گرفتم. پس امیرالمومنین، امام بود اما خلیفه نبود. چه زمانی خلیفه شد؟ آن زمان که با او بیعت کردند. بیعت است که او را خلیفه مسلمین می‌کند. بعد از قتل عثمان، مردم برای بیعت ریختند که حضرت علی(ع) در خطبه‌ای می‌گوید چنان جمعیت زیادی به طرف من آمد. وقتی آستین‌هایم پاره شد، دستهایم خراش برداشت و حسن و حسین اذیت شدند و اینطور مردم برای بیعت ریختند، حجت برای من تمام شد و قدرت را به دست گرفتم. پس مساله خلافت امیرالمومنین به بعد از بیعت مردم بازمی‌گردد. ایشان امام بود و روز غدیر از طرف خدا تعیین شد. پیامبر خطبه مفصلی خواند و گفت منْ کُنْتُ موْلاهُ، فهذا علِىٌّ موْلاهُ (هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست) بعد چادر زدند و امیرالمومنین در چادر نشست و همه بدون استثنا با او بیعت کردند از جمله خلیفه دوم یعنی عمر که آمد و با او بیعت کرد؛ در کتاب‌های اهل تسنن هم به این موضوع اشاره شده است. مردم با علی(ع) بیعت کردند و ایشان رسما پس از پیامبر خلیفه مسلمین شد اما متاسفانه کودتا کردند. مساله سقیفه، کودتا بود؛ کودتایی در سقیفه انجام دادند که شرح آن به وقت زیادی نیاز دارد.
احتمال دارد این مشروعیت مشمول مرور زمان شود؟
بله!
چطور می‌شود تدوام نداشتن مقبولیت را نشان داد؟
جوامع می‌بینند دیگر. ما می‌بینیم مردم با خلیفه سوم یعنی عثمان که البته او را مردم انتخاب نکردند و عمر با شورایی که تشکیل داد او را انتخاب کرد، چه کردند؟ او را کشتند. پس مقبولیت باید همیشه برای ولی امر باشد و ما می‌بینیم که جز متمم ولایت ولی، مقبولیت عامه جامعه اسلامی است. این معنا را در امیرالمومنین دیدیم که در آمدنش تا زمان شهادت، این مساله بود و بعد از آن با امام حسن(ع) بیعت کردند. 6 ماه امام حسن(ع) خلیفه مسلمین بودند و بعد ماجرای معاویه و صلحی که کردند و قراردادی که بستند این بود که فعلا معاویه باشد و بعد از معاویه، امام حسن(ع) باشد و بعد از ایشان امام حسین(ع) است. معاویه از آن پیمان تخلف کرد و یکی از مواد پیمان این بود که معاویه حق ندارد یزید را تعیین کند. امام حسین(ع) وقتی مطلع شد که یزید، خلیفه شده است، دیگر نشستن را جایز ندید. یزید از نظر من مسلم نبود و مسیحی بود، فاسق، قمارباز، دائم‌الخمر و… بود و این فرد خلیفه مسلمین شده است. امام حسین دید اگر یزید بخواهد باقی باشد دیگر اسمی از اسلام نمی‌ماند. لذا به امام حسین(ع) هر چه می‌گفتند نرو چون می‌کشند و پرسیدند که چرا زن و بچه را می‌بری؟ این شد که همگان دیدند همین زن و بچه متمم انقلاب امام حسین(ع) شدند یعنی اگر حضرت زینب(س) نبود اسلام ابتر می‌ماند. آنکه انقلاب امام حسین(ع)را زنده کرد، حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بودند. چه کسی می‌توانست با ابن‌زیاد حرف بزند؟ می‌خواست دل حضرت زینب(س) را بسوزاند، پس گفت دیدی که دو تا از بچه‌ها و 7 برادرت کشته شدند؟ زینب پاسخ داد جز زیبایی چیزی ندیدم. شاخ ابن زیاد را در آنجا شکست و همین کار را در شام با یزید کرد. او در مقابل یزید ایستاد و گفت تمام مصیبت‌ها از اول تا الان به یک طرف اما مصیبت بزرگ‌تر این است که باید با تو صحبت کنم. کار من به اینجا بکشد که باید با تو صحبت کنم و آنجا شاخ یزید را شکست. ببینید حضرت زینب(س) متمم انقلاب امام حسین(ع) بود. یک زن چه کار کرد. او در جهان اسلام چه انقلاب بزرگی به راه انداخت. او مانند مادرش است که حیثیت آنها را برد. حضرت زینب(س) بزرگ‌ترین انقلاب را علیه مستبدین، دیکتاتورها و غاصبین خلافت کرد. آبروی آنها را برد.
پس برخی رای مردم را فقط مقبولیت می‌دانند؟
رای مردم تعیین‌کننده است و بدون رای مردم و پشتوانه مردمی نمی‌توان مشروعیتی کسب کرد.
پس چرا سعی در ترویج تفکر خود دارند؟
نمی دانم. بنده 42 سال پیش از 3 مرجع بزرگ نجف یعنی پدرم حضرت آیت‌ا… العظمی بجنوردی، حضرت امام(ره) و حضرت آیت‌ا… العظمی خویی به من اجازه اجتهاد دادند و آنها از اساتید من بودند. پس بنده فردی هستم که 42 سال پیش مجتهد بودم و اکنون عرض می‌کنم که برخی حکومت اسلامی را در عصر غیبت قبول ندارند و می‌گویند باید امام زمان (عج) بیاید که شامل تفکر حجتیه و آن دسته می‌شود که ما آنها را قبول نداریم؛ ما قائل هستیم در عصر غیبت باید تلاش کنیم و حکومت اسلامی به وجود بیاوریم که در راس نظام حکومت اسلامی باید یک مجتهد فقیه جامع‌الشرایط، عادل، شجاع، مدیر، مدبر و آگاه به امور زمان باشد، مردم باید با او بیعت کنند. برای نخستین‌بار در تاریخ تشیع در امام (ره) دیدیم که فردی با این ویژگی پدید آمد و همه ملت ایران با ایشان بیعت کردند؛ بیعت با چه بود؟ در دهات‌ها هم که می‌رفتید، می‌گفتند حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح‌الله. ایشان ولی فقیه شد، ولایت پیدا کرد و به حق، ولایت امر داشت. باید بدانیم مقبولیت نزد ملت همانطور که در حدوث ولایت تاثیر دارد در بقای آن هم موثر است یعنی این مقبولیت هم حدوثا شرط ولایت و هم بقائا شرط است.
یکی از مسائلی که در سال‌های اخیر مطرح شده نظارت استصوابی است. نظر شما چیست؟
من مقاله مفصلی نوشته و تاکید کردم نظارت شورای نگهبان استطلاعی است و نه استصوابی. استطلاعی یعنی اینکه مطلع شوند نه اینکه استصوابی باشد که بگویند درست است یا نه. استصوابی این است که در تمام کارهای متولی صحه بگذارد اما استطلاعی به معنای این است مطلع باشد که خدای ناکرده از نظر واقف منحرف نشود. اگر منحرف شد می‌تواند اعلام کند.
به کجا باید اعلام کند؟
این موضوع را زمانی راجع به مجلس و یک زمانی درباره رئیس‌جمهور می‌گوییم و… .درباره امام (ره) مجلس خبرگان نظری نداد و خود مردم انتخاب کردند. درباره حضرت آیت ا… خامنه‌ای، مجلس خبرگان ایشان را تعیین کردند که نماینده مردم بودند پس دقت کنید که باز هم رای مردم در اینجا دارای اهمیت است. مساله شورای نگهبان را مفصل نوشتم که نظارت استطلاعی دارد نه استصوابی است.
نظر امام در مورد نظارت استصوابی چه بود؟ امام مخالف نظارت استصوابی بود؟
بنده 14 سال در درس امام در نجف بودم. به عقیده من امام مخالف بود.
چرا برخی تمایل دارند نظر خود را نظر امام معرفی کنند؟
این جنایت است. ما باید در نقل قول امین باشیم.
اکنون افرادی هستند که در انقلاب نقشی نداشتند و بعضا مخالف اندیشه امام بودند، این روزها از قول امام صحبت می‌کنند و نظرات خود را جای نظرات امام می‌گذارند و کسی هم پاسخگو نیست. در برابر این افراد چه باید کرد؟
خوب دروغ می‌گویند دیگر. یک فردی گفت امام اعتقادی به جمهوریت نداشت. باید بگوییم آدم حسابی؛ من در پاریس نشسته بودم، مدیر مسئول روزنامه فیگارو آمد و از امام سوال کرد که سیستم حکومتی شما چیست و امام جواب داد جمهوری اسلامی. سوال کرد رئیس‌جمهور را مردم باید انتخاب کند یا پارلمان؟امام گفت که مثل خودتان در فرانسه است و مردم باید انتخاب بکنند. من آنجا نشسته بودم. چطور حرفی را گردن امام می‌گذارید و می‌گویید ایشان جمهوری را قبول نداشت. والله اینها حرام است. خداوند از این حرفها نمی‌گذرد. چطور نسبت می‌دهید به امام و می‌گویید نظر او این نبود؟ بنده آنجا در یک متری امام بودم که به مدیرمسئول فیگارو همین را گفت و عقیده امام این بود که قدرت باید در مجلس باشد چون منتخب ملت هستند. اگر بر اصول فقاهت هم بخواهیم بحث کنیم، همین است. امام سلیقه‌ای صحبت نمی‌کرد و فرمایشات امام براساس فقه و اسلام بود. اگر بخواهیم فقاهتی و بر اساس فقه شیعه صحبت کنیم، رای مردم جزو متمم ولایت ولی است. ممکن است کسی مثل ائمه ما امام بودند اما چون مردم با آنها بیعت نکردند خلیفه نبودند. ولایت این افراد تکوینی است. دو نوع ولایت داریم که ولایت تکوینی را خدا می‌دهد و یک ولایت دیگر تشریعی است که مربوط به مردم است یعنی مردم باید بنده را انتخاب کنند که ولایت تشریعی داشته باشم. امام معصوم ولایت تکوینی دارد اما وقتی انتخابش نکنند ولایت تشریعی دارد یعنی نمی‌تواند امر و نهی کند و…
امام در تمام دوره حیات بر این نظر پایبند بود؟
بله. نظر فقهی است. 14 سال پای درس امام در نجف بودم که ایشان ولایت فقیه را فارسی می‌گفت و من عربی ترجمه کردم. این متن را درسفرهایی به شهرهای مختلف می‌رفتیم، پخش می‌کردیم البته بعثی‌ها مخالفت زیادی داشتند و از این تفکر می‌ترسیدند؛ با این وجود حالت تحرک در جوانان عراقی پیدا شد که از این تحرک سیدمحمدباقر صدر استفاده کرد. امام بود که به جوان‌ها نیروی انقلابی داد و یک تحرک اسلامی داد و وقتی او به ایران بازگشت، سود آن راسید محمدباقر صدر برد و این مساله را به دست گرفت که شهیدش کردند. بیشترین کلمه که امام در سخنرانی‌ها و اطلاعیه‌هایش داشت دو کلمه بود، خدا و مردم. اینها واقعیت‌هایی است که ما نباید آنها را تحریف کنیم؛ تحریف معصیت بزرگی است. باید در آرای امام امین باشیم و این مرد بزرگ، خدمت بزرگی به جهان اسلام کرد. به اسلام تجدید حیات داد که نباید اینها را کوچک بگیریم. من 6 ماه در ونکوور بودم،به شهر لس‌آنجلس رفتم که امام جمعه آنجا از اهل تسنن بود. در خطبه جمعه گفت امام خمینی حیات تازه به اسلام داد. یعنی اهل تسنن هم همین عقیده را درباره امام داشتند که امام فردی مجدد برای جهان اسلامی است و بیداری اسلامی آورد. بعد از آن، این پس لرزه‌هایی که می‌بینید ایادی فاسد مثل القاعده درست کردند و آنها را منحرف کردند. آنکه تحرک اسلامی در جهان اسلام پدید آورد، امام و افکار امام بود. رژیم صهیونیستی در تمام مدتش یک حرف راست گفت؛ آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفتند که در منطقه زلزله شده است.
تصور می‌شود که برخی درصدد القای این هستند که فرمایشات امام دارای تاریخ مصرف است.
انسان باید زمانش را ببیند. برخی اوقات مصلحت اسلام این است و برخی اوقات مصلحت به نحو دیگری است. باید طبق مصالح عمل کنیم و نمی‌شود در تمام زمان‌ها یک شکل عمل شود. زمانی مصلحت این است که باید گفت مرگ بر انگلیس و اینها را می‌گفتیم؛ یک وقت هم نباید بگوییم مرگ. اساس حفظ کیان اسلام است و ما باید این کیان را حفظ کنیم. باید پاسدار اسلام باشیم و ببینیم مصلحت اسلام چیست. حالا چه کسی خوشش می‌آید چه کسی بدش می‌آید مهم نیست چون ما پاسدار اسلام هستیم و عظمت و علو اسلام را می‌خواهیم که اکنون الگویش جمهوری اسلامی است. من بدون تعارف بگویم که الگوی جهان اسلام، جمهوری اسلامی است و ما باید کاری کنیم که این جمهوریت را با چنگ و دندان حفظ کنیم. بر همه واجب است. البته این را هم بگویم که اساسا با مرگ مخالف هستم. باید منطق داشته باشیم و جواب بدهیم. فحش قبیح است. آدم وقتی سلاح ندارد فحش می‌دهد. باید بجای فحش با منطق پاسخ دهیم،ما منطق داریم. چرا باید به جامعه فحش دادن را یاد بدهیم؟جامعه را با منطق آشنا کنیم. فحش برای افراد بی‌منطق است که پاسخی ندارند. اسلام منطق دارد و ابزار منطقی داریم که می‌توانیم با آن به دنیا جواب دهیم.
دیدگاه امام (ره) نسبت به برخورد با مخالفان یعنی آنهایی که دیدگاه مخالف داشتند، چگونه بود و چطور با آنها برخورد می‌کرد؟
اصلا برخورد نمی‌کرد. مگر آنکه آنها توطئه علیه نظام می‌کردند. با این منافقان در اول انقلاب کسی کاری نداشت. آنها بودند، در خیابانها روزنامه می‌فروختند و جلسات خود را داشتند اما از 30 خرداد 60 اعلام جنگ مسلحانه کردند که در آن مقطع بنده عضو شورای قضایی بودم. آنها چند نفر را کشتند که یکی از شهدا آقای موسوی بود که او را با چاقو کشتند. وقتی این شرارت‌ها را کردند، طبیعی است که با آنها برخورد شد و الا ما با منافقین کاری نداشتیم، آزاد بودند و جلسات برگزار و روزنامه فروختند. خودشان اعلام جنگ مسلحانه کردند.
در برخی موارد از امام نقل می‌شود با برخی مراجع که در قم که خلاف نظر ایشان را داشتند امام دستوراتی داده برای محدودیت آنها از جمله درمان و…
اصلا این طور نبود. من جواب آن فردی که این حرف‌ها را زد دادم. من در شورای عالی قضایی بودم امام مرتب سفارش می‌کرد که کسی تعرضی به آیت ا… شریعتمداری نکند، از پزشک قم دکتر باهر سوال کنید که امام او را خواست و گفت مرتب به نزد آقای شریعتمداری برو و هر چه می‌خواهد برایش تهیه کنید. اصلا این شایعات صحیح نیست.
چرا اینطور از امام چهره دیگری نشان می‌دهند؟
چون با امام(ره) بد هستند. مساله با امام دارند، کسانی که به حاج سیدحسن آقا و بیت امام تهمت می‌زنند، با آنها بد نیستند بلکه با امام خوب نیستند.
اینها چه کسانی هستند؟
همان‌هایی هستند که خودتان می‌دانید.
درآستانه سالگرد رحلت حاج احمد آقا هستیم، ایشان نقش بزرگی در پیروزی انقلاب و بعد از آن داشتند. درخصوص شخصیت ایشان برایمان بگویید؟
حاج احمد آقا حق بزرگی در انقلاب، پیروزی و سرعت انقلاب دارد. حاج احمدآقا تئوریسین بودند اما تندرو نبود و خیلی با آرامش کار می‌کرد. حاج آقا مصطفی که رحلت کرد زمام بیت امام را حاج احمدآقا به دست گرفت. از وقتی که حاج احمد آقا آمد، سخنرانی‌های امام شروع شد. این را هم بگویم رحلت حاج آقا مصطفی که طلایه‌دار انقلاب بود، یعنی عطش انقلاب را او شروع کرد. همین آقای حسن روحانی که الان رئیس‌جمهور است در مسجدارک منبر رفت و نخستین کسی که گفت امام خمینی او بود و خودش تعریف می‌کرد که بعد از پایین آمدن از منبر عبا و عمامه را درآورده و آقای ناطق نوری ماشین پیکان داشت به او گفت من بیرون منتظر هستم و یک هفته در منزل آقای ناطق نوری مخفی شده بود. اینها دسته‌جمعی کار کردند. نمی‌توانیم بگوییم یک نفر یا یک گروه بودند بلکه هر کس در حد خودش برای انقلاب کار کرده است. کار حاج شیخ حسن روحانی در آن روز کم نبود و منبر خوبی رفت و گفت امام خمینی. حاج آقامصطفی به مرجعیت امام بیش از رهبری اهمیت می‌داد و نقطه مقابل او حاج احمدآقا بود که اهمیت را به رهبری انقلاب می‌داد. بعد از فوت حاج آقامصطفی تحرکی شد و امام سخنرانی اول را شروع شد و اینها به منزل بنده می‌آمدند و برای آقای دکتر بهشتی اطلاعیه‌های امام را می‌خواند و آقای بهشتی تکثیر می‌کرد. آقای اشراقی(داماد امام) برای چهلم، خود را به نجف رساند و دو ماه بود و با حاج احمد آقا خیلی فعالیت می‌کردند. حاج احمد آقا پایش را روی گاز گذشت و امام هم آمادگی داشت و وارد شد و سخنرانی مفصلی کرد و برای نخستین‌بار گفت رضا خان قلدر. از آنجا شروع شد و فتح باب شد تا اینکه صدام با شاه در الجزایر قرار بستند که صدام جلوی سخنرانی‌های امام را بگیرد و صحبت این شد برای اذیت کردن امام، حاج احمدآقا را بگیرند. امام مساله را کاملا درک کرد و گفت من هم سخنرانی می‌کنم، هم نوار پر می‌کنم و می‌فرستم و هم اطلاعیه می‌دهم. اینها گفتند نمی‌شود. امام یک هفته به دلیل اینکه محاصره بود از خانه بیرون نیامد. قرار شد امام را به کویت ببرند. وارد کویت هم شد. قرار بود چتربازها بیایند و امام را ببرند. ما ماندیم از جمله اینکه چه شد اینها موفق نشدند. حتما یک دست غیبی بودکه نتوانستند این کار را بکنند. شب به بغداد برگشتند و دکتر ابراهیم یزدی ایشان را به پاریس بردند و یک شب در پاریس بود و بعد رفتند نوفل لوشاتو. دکتر یزدی، دکتر حسن حبیبی و… خیلی زحمت کشیدند.
چراغ بیت امام را حاج سیدحسن آقا روشن نگه داشته است…
حاج سیدحسن آقا چراغ ایران است. ایشان آینده درخشانی دارد. او اصول تدریس می‌کند و 300 طلبه خارج در قم دارد. 41 سال سن دارد.
به هر حال احساس می‌شود که بزرگانی مانند شما باید در این مقطع همراه با حاج سیدحسن آقا باشند.
 هر کجا برود من هم می‌روم. همین جمعه رفتیم اسلامشهر و با خانواده شهید دیدار کردیم. همه جا با او هستیم. ما آیت‌ا… هستیم اما به دنبال او می‌رویم و با او نماز می‌خوانیم. او را ترویج می‌کنم چون می‌دانم ترویج او، ترویج امام است. خودش هم آدم بسیارقابلی است.
در جایی از شما نقل شده بود که سیاست را کنار می‌گذارید. ماجرا چه بود و آیا واقعا قصد کنار گذاشتن سیاست را دارید؟
من زمانی که افراد دیگر بر سر کار بودند عصبانی شدم واین جمله را گفتم. یعنی چه سیاست را کنار بگذاریم.
منظور از سیاستی که اشاره کردید چیست؟ یعنی بازیگر نیستید؟
بله. من اصلا بازیگر نیستم.
نگرش امام در برخورد با تندروها چطور بود؟
تندروهای امروز بعد ازامام سر درآوردند چون جرات نداشتند در مقابل او تندروی کنند.
مجمع روحانیون مبارز یک تشکل سیاسی است
بله. در وزارت کشور ثبت شده است.
پس چرا این تشکل برای مسائل مختلف جامعه موضع نمی‌گیرد. مثلا موضع مجمع روحانیون در قبال سوریه چیست؟
ببنید ما نمی‌توانیم نظر بدهیم. ما در ماجرای سوریه گیر کرده‌ایم. القاعده و… این طرف هستند و رسما با شیعه بد هستند. الان عربستان و قطر پول بی‌حساب می‌دهند. برادر عبدالله آدم کثیفی است، خود عبدالله با ما به ویژه با آقای هاشمی و خاتمی خیلی خوب است.
مجمع روحانیون چرا کنگره برگزار نمی‌کند؟
شرایط برایمان فراهم نبود و مشکلاتی هم بود.
شاید دلیلش حضور آقای خاتمی در این تشکل باشد.
در راهپیمایی 22 بهمن بنر زشتی که درباره آقای خاتمی بود را ندیدید؟ خاتمی محبوب است و باید از سرمایه های نظام خوب استفاده کنیم. تندروها به فکر خودشان هستند. اگر دنبال نظام بودند چرا با ما بد هستند. بچه‌های حقیقی انقلاب ما هستیم. بنده از 48 سال پیش که امام به نجف آمد تا زمان رحلتش با او بودم.
اینها چه هدفی را از هجمه به یاران انقلاب دنبال می‌کنند؟
اینها از جای دیگر هم تحت تاثیر قرارمی گیرند. برخی می‌خواهند همه قدرت در دست خودشان باشدوتندروی می‌کنند ویاران امام را مورد هجمه قرار می‌دهند.
یعنی برای رسیدن به قدرت مخالف یاران انقلاب هستند؟
بله همینطور است.
دولت یازدهم امید را به جامعه بازگردانده است و می‌خواهد مشکلات داخلی و خارجی را حل کند و در بخش خارجی کارهایی کرده است. مخالفان توافق ژنو هم خود را از یاران انقلاب می‌دانند. چه کسی باید آنها را جمع کند؟
برخی از تحریم‌ها استفاده می‌کردند، نفت می‌فروختند و کارها می‌کردند و الان دلشان دارد، می‌گیرد.
انتخابات خبرگان را در پیش داریم. مجمع روحانیون برای این انتخابات برنامه‌ای دارد؟
کاندیداهای مجلس خبرگان را باید شورای نگهبان تایید کند.
شما فکر می‌کنید که دور بعدی اصلاح‌طلبان از روحانی حمایت کنند؟
اگر ایشان بر وعده های خود پایبند بماند وآنها را عملیاتی کند اصلاح‌طلبان در کنار ایشان خواهندماند. باید دولت دلسوزان را حفظ کند.. نباید آدم‌ها مغروردردولت نفوذ کنند. به نظر من احمدی‌نژاد رفتار مثبتی که داشت این بودکه با تیم نزدیکش هماهنگ بودوتا آخر به آنها ارادت داشت البته به درست یا نادرستی آن کاری ندارم.
نقش آیت ا… هاشمی در عرصه سیاسی ایران چیست؟
آقای هاشمی یک سیاستمدار برجسته است و اهل عجله نیست. او صبور است. انقلابی واقعی هاشمی است و پوست و استخوان هاشمی، امام است و امام هم او را دوست داشت و او را می‌خواست.
خاطره‌ای از زمانی که قرار شد سید حسن آقا داماد شما شود، بگوئید.
سید حسن آقا بعداز فوت مرحوم حاج احمد آقا به درس من می‌آمد دراین بین فاطمه خانم مادر حسن آقا به همراه آقا صادق (برادرش) به نزد من آمدند. 6 ماه قبل ازفوت حاج احمدآقا زنگ خانه ما را در ساعت 12 شب زدند، دیدم حاج احمدآقا با پیکان و تنها آمده است. گفتم چرا تنها آمده اید؟ گفت می‌خواهم تنها بنشینم و با شما گعده کنم. سه ربع نشست و رفت. فاطمه خانم روزی آمد برای خواستگاری دختر من برای حسن آقا و گفت که من خیلی مایلم دختر شما را برای حسن آقا بگیرم لذا هنوز سال حاج احمد آقا نشده بود که فاطمه خانم با آقا صادق آمد خواستگاری دختر من. گفتم حسن آقا را من مثل تخم چشمم دوست دارم اما من فرد آزاد اندیشی هستم و نظرم را به فرزندم تحمیل نمی‌کنم لذا دخترم باید قبول کند. اگر قبول کرد من حرفی ندارم چون حسن آقا را خیلی دوست دارم. فردا شب سیدحسن آقا را بردم نزد دخترم با هم صحبت کنند. 45 دقیقه بعد آمد پایین،گفتم چی شد و گفت ما با هم کنار آمدیم. دو روز بعد از سالگرد فوت حاج احمد آقا در حرم امام(ره) عقد کردند. افراد زیادی آن شب گریه کردند چون حاج احمد آقا نبود از جمله آقای خاتمی و محسن رضایی که گریه‌های بلندی کرد. من و آقای سلطانی عقد را خواندیم
یک سری صحبت‌هایی که درباره علت فوت حاج آقا مصطفی هست، . چقدر صحت دارد؟
پزشک آقا مصطفی به من گفته بود ایشان مسموم شده بود و گفت حاضر است ایشان را کالبد شکافی کنند. آقا مصطفی مردمی بود. ممکن بود در غذایش یا در چای او چیزی بریزند. در فلسفه و عرفان و… آدم فوق‌العاده‌ای بود. شجاعت مثال زدنی داشت.
اگر روحانی توافقات هسته‌ای را به سرانجام برساند و در اقتصاد هم سر و سامانی به وجود بیاورد، همچنان می‌تواند به رای مردم امیدوار باشد؟
باید منتظر ماند و دید که آیا می‌تواند این برنامه‌ها را به سرانجام برساند.البته این تصمیمات در راس نظام گرفته می‌شود.
اصلاح‌طلبان برای تقویت خود چه باید بکنند؟
خاتمی را رها نکنند. انسجام و تشکیلات خود را حفظ کنند.
در پایان خاطره‌ای از همراهی با حاج آقا مصطفی و حاج احمد آقا دارید ؟
با حاج‌آقا مصطفی آمدیم سوریه که از آنجا برای حج عمره برویم. حاج احمد آقا هم با آقای سلطانی طباطبایی پدر خانمش آمده بود بیروت و پیش امام موسی صدر اقامت داشتند. امام موسی صدر ما را دعوت کرد. اول رفتیم بلبعک. سه نفری نشسته بودیم کنار قهوه‌خانه. در این بین یک مردی حدود 48 ساله آمد و نشست و از حاج آقا مصطفی پرسید اسم مادرت چیست؟ بعد پشت گردن حاج‌آقا مصطفی را نگاه کرد. بعد به ایشان گفت شما آن آرزویی را که دارید نمی‌بینید و همین امسال فوت می‌کنید. بعد رفت سراغ حاج احمد آقا، به او گفت شما آرزویی که این آقا داشت را خواهید دید و به مقامات بالایی هم خواهید رسید. بعد آمد سمت من. خیلی ترسیدم. فکر کردم می‌خواهد بگوید همین امشب فوت می‌کنی! خیلی می‌ترسیدم. به قدری حالم گرفته بود. دیدم به من گفت «دریا پایان دارد، علم تو پایان ندارد. » ترسم گرفته بود که بگوید یک ماه دیگر می‌میرید. آن زمان پول پیش من بود. من مادر خرج بودم. گفتیم یک پولی به این بدهیم اما هر چه گشتیم ایشان را ندیدیم. تا اینکه حاج‌آقا مصطفی بعد از دو ماه فوت کرد. آن شبی که حاج احمد آقا به منزل ما آمده بود به من نگفت. اما آن آقا رفته بود پیش حاج احمد آقا و گفته بود تو امسال عید نیستی. این را همسرحاج سیداحمدآقا به من گفته بود.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا