معین: روحانی در رابطه با وزارت علوم از دانشگاهیان نظرخواهی کند
شفقنا: دکتر مصطفی معین چهرهایست که با وزارت علوم و دانشگاه شناخته میشود و در این سالهای دور از وزارت نیز همچنان دلنگران وزارت علوم است و از اینکه با وجود نیروهای موثر در آموزش عالی، وزیر آن مشخص نشده، ابراز تاسف میکند.
او که در دوران اصلاحات خود عضوی از هیات دولت بود، امروز کابینه دولت روحانی را برآورنده انتظاراتش نمیداند و میگوید: انتظار این بود که دولت دوم با کیفیت و کارآیی بیشتری شکل بگیرد.
*دموکراسی آموختنی است
*ایفای مسوولیت اجتماعی از سوی نخبگان در کشور ما ضعیف است
*سفرهای استانی دولتها تشریفات و در مواردی تحقیر مردم است
*اگر پایبندی به وعدهها کم باشد اولین نتیجه آن ایجاد بیاعتمادی و بدآموزی است
*مردم مسوولیت خود را فقط در مقطع سرنوشت ساز انتخابات خلاصه نکنند
*در سال ۹۲ مانع استصواب، از حضور شخصیت برجستهای مثل آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری جلوگیری کرد
*نمیتوان گفت که قانون اساسی وحی منزل است و با بازنگری آن به مقدسات بر میخورد
* آقای روحانی در رابطه با وزارت علوم از دانشگاهیان کشور نظرخواهی کند
* حمایت از جوان تنها با شعار و سخنرانی امکانپذیر نیست
* جوانانی انتخاب شوند که از حداکثر آرای نمایندگان مردم در مجلس برخوردار باشند
*انتظاراتم از کابینه برآورده نشد
* انتظار این بود که دولت دوم با کیفیت و کارآیی بیشتری شکل بگیرد
***
* یکی از مباحث اساسی در هر جامعهای بحث مردمسالاری است که کشورها تجربههای متفاوت در این زمینه دارند و بعضی از کشورها در وضعیت میان مردمسالاری و استبداد قرار دارند. به نظر شما ملزومات دستیابی به دموکراسی چیست؟
معین: اول باید ببینیم دموکراسی جیست؟ تعاریف مختلفی از دموکراسی ارایه شده است و شکلهای مختلفی از دموکراسی هم وجود دارد. اما از نظر لغوی یعنی حکومت مردم بر مردم یا حکومت مردم توسط مردم. این امر در شرایطی میتواند تحقق پیدا کند که مردم خودشان نسبت به دموکراسی و حقوقشان آگاهی داشته باشند که یکی از مهمترین ابعاد آن حق تعیین سرنوشت خود، خانواده، جامعه و کشورشان است. اگر فرد و جامعهای نسبت به حقوق خود آگاهی نداشته باشد طبیعی است که آن را مطالبه نمیکنند. لازمه تحقق دموکراسی این است که زمینههای فرهنگی و اجتماعی آن در یک جامعه به وجود آید و تقویت شود و برسد به حدی که آن را مطالبه کنند. در واقع باید گفت دموکراسی موضوعی است که باید آموخته شود؛ البته یاد دادنی هم هست که با توسعه مدنی و سیاسی هم محقق میشود و اینکه دولتها هم کمک کنند. اما دولتها معمولا یا مخالف دموکراسی هستند چرا که خودشان در قدرت هستند و یا آنقدر دچار گرفتاری سیاسی و اجرایی هستند که توجهی به آن نمیکنند. برای همین دایه دلسوز تر از مادری برای مردم در امر دموکراسی وجود ندارد. در جامعه هم قاعدتا نخبگان هستند که باید پیشقدم شوند و نه فقط برای سرنوشت خودشان بلکه برای جامعه هم احساس مسوولیت کنند. در ارتباط با همه مسایل معیشتی، اقتصادِ مردم، آموزش و بهداشت و حاکم شدنشان بر سرنوشت خود باید احساس مسوولیت کنند. این مسوولیت از نگاه ما اخلاقی و اعتقادی است، اما ایفای مسوولیت اجتماعی از سوی نخبگان در کشور ما ضعیف است. به همین دلیل و به همان نسبت آگاهی مردم هم نتواسته است در سطح مطلوب قرار بگیرد. پس یکی از مهمترین ملزومات، زمینههای اجتماعی و فرهنگی و نقش نخبگان است و البته در ارتباط با همین موضوع وجود نهادهای مدنی بسیار اهمیت دارد، اعم از احزاب سیاسی یا نهادهای صنفی، زیست محیطی، اقتصادی و انواع نهادهای غیردولتی و خودجوش که زمینهای ایجاد میکند تا مردم تمرین دموکراسی کنند. یعنی احساس مسوولیت و نیاز کنند، همفکری داشته باشند و از خرد جمعی بهره ببرند، قدرت تفکر و گفت و گو و تحلیلشان بالا رود و نسبت به حقوق خود آگاهی بیشتری پیدا کنند و به تدریج آحاد جامعه به شهروند تبدیل شوند. شهروندی که از حقوق شهروندی برخوردار است، حقوق خود را مطالبه می کند و به حقوق دیگران احترام میگذارد. احترام به حقوق دیگران در همه شرایط باید خود را نشان دهد اعم از فضای خانواده، ترافیک، ادارات و مناسبات اجتماعی. اما این مساله در کشور ما بسیار ضعیف است نمونه آن وضعیت ترافیک و وضعیت ادارات و برخورد با مراجعین است. دلیل همین رابطهای که بین مراجعین و کارگزاران وجود دارد فقط افت اخلاقی نیست بلکه بخش بسیاری از آن به این علت است که نسبت به این نوع مسایل آموزش ندیدهایم، به حقوق اجتماعی خود و دیگران آگاهی نداریم و به آن احترام نمیگذاریم. در این زمینهها علاوه بر سازمانهای مردم نهاد یا سمنها، احزاب سیاسی نیز نقش دارند و باید فضای آزادی بر آنها حاکم باشد یعنی به عنوان حقوق اساسی جامعه، آزادی بیان، تفکر و اندیشه، آزادی اجتماعات، آزادی نهادهای مدنی و احزاب سیاسی و آزادی مطبوعات وجود داشته باشد. طبیعی است که در چنین جامعهای احزاب سیاسی هم بهتر شکل میگیرد و میتوانند نهادهای جدی و فراگیری باشند که در فضایی آزاد با یکدیگر رقابت میکنند و از این طریق هم در خدمت تقویت فرهنگ دموکراسی قرار بگیرند، چون از این طریق است که مردم میتوانند قدرت انتخاب بهتری پیدا کنند. وقتی کارها و مسایل در نهادهای مدنی صنفی یا سیاسی مورد بحث قرار بگیرد، کارشناسی شود و افراد هم مستقیما” در آن حضور داشته باشند طبیعی است که انتخاب بهتر و دقیقتری خواهند داشت و بهتر میتوانند در انتخاب نمایندگان خود یا رییس جمهور ایفای نقش کنند. همه اینها جزو ملزومات دموکراسی است. موضوع دیگری که اهمیت خاص و نسبت مستقیمی با دموکراسی دارد سرمایه اجتماعی در یک جامعه است. در جامعهای که از همبستگی برخوردار باشد یعنی شکافهای عمیق و گسلهای اجتماعی، نسلی، جنسیتی و طبقاتی در آن وجود نداشته باشد و احساس تعهد جمعی، احساس همبستگی و حتی ارزشهای بالای اخلاقی مثل از خود گذشتگی و ایثار در آن مشاهده میشود. اعتماد بالا میرود و تبدیل به جمع متحد و متفقی میشوند که به منافع جمعی خود فکر میکنند؛ یعنی منافع شخصی را به منافع جمعی ترجیح نمیدهند، چیزی که در کشور ما کمتر وجود دارد. در این زمینه مطالعاتی که در عرصه جهانی به کرات به عمل آمده، ثابت کرده است که نسبت مستقیمی بین سرمایه اجتماعی با دموکراسی وجود دارد. هر چه سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در بین خود مردم با هم و مردم با حاکمیت و با نخبگان بیشتر باشد، فرهنگ دموکراسی سریعتر شکل میگیرد. نقش آموزش را چه به صورت رسمی مثلا در آموزش و پرورش و آموزش عالی و چه از طریق صدا و سیمای نباید نادیده گرفت. متاسفانه صدا و سیما به جای اینکه در این زمینه آموزش داشته باشد معمولا بدآموزی دارد و به جای اینکه نقش سازنده ای در تقویت فرهنگ عمومی، فرهنگ دموکراسی و توسعه سیاسی داشته باشد بیشتر مخرب بوده است. دلیل آن هم بیصداقتیها و بدآموزیهایی است که از نظر اخلاقی در اخبار یا سریالها وجود دارد که گرچه ممکن است مردم را سرگرم کند ولی به هیچ وجه قابل دفاع نیست. باید برنامههایش را طوری تنظیم کند که به عنوان یک دانشگاه عمومی هم بتواند ایفای نقش کند. بنابراین اینها هم ملزوماتی است که با دستور و بخشنامه از بالا به پایین و حتی با انقلاب، شورش یا تجاوز بیگانه و تحمیل دموکراسی نمیتوان آن را به دست آورد. اگر هم چیزی به عنوان دموکراسی به وجود آید ظاهری، مقطعی و کوتاه مدت است و سریع به جای خود باز میگردد و شاهد دیکتاتوری و جامعهای عقب افتاده، منفعل و تماشاگر خواهیم بود.
* فاکتورهای زیادی را مطرح کردید؛ از سرمایه اجتماعی گرفته تا نقش نخبگان که در مسوولیتپذیری ضعیف عمل کردند. ما در تمام اینها ضعف داشتیم که نتوانستیم آن طور که باید به شاخص های مردم سالاری دست پیدا کنیم؟
معین: کم و بیش بله، ولی نمیتوان گفت که هیچ پیشرفتی هم در این زمینه نداشتهایم.
* اما نسبت به زمانی که آغاز کردیم یعنی از ۱۰۰ سال پیش و دوران مشروطه آیا در پیش یا عقب هستیم…
معین: بله؛ جامعه ایرانی در طول تاریخ فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است. عوامل مختلف درونی و بیرونی هم در این حوادث موثر بوده است. عوامل درونی تاثیرگذار از نظر وجود خلق و خوی استبدادی در فرهنگ عمومی ما، حاکمیت مستبدان در طول تاریخ که هنوز رسوبات آن در میان مردم، نخبگان و حاکمیت وجود دارد، وابستگی به نفت و بینیازی دولتها از اینکه بتوانند بر اساس تعامل با مردم جامعه را اداره کنند؛ یعنی بر اساس مالیات و اعتماد مردم به حاکمیت و نه به کمک دلارهای بادآوردهای که فقط متعلق به این نسل نیست بلکه به نسلهای بعدی هم تعلق دارد اما تاراج میشود، همگی نقش داشته است. فرهنگ جامعه ما از دیرباز تحت تاثیر معتقدات دینی مردم بوده است ولی سوءبرداشت از دین یا بدتر از آن استفادههای ابزاری از دین و دین فروشی باعث شده که در خیلی از موارد دچار آفات یک نظام یا جامعه مذهبی شویم. آفات فرهنگ دینی مانند ریاکاری و دوروِیی یا توجیه شرعی برای هرکار نادرست و همچنین سلطه تاریخی دیکتاتورها و ظلم پذیری خود ملت هم باعث طولانی شدن روند گذار به دموکراسی شده است. عوامل بیرونی هم موثر بوده است مثلا” موقعیت استراتژیک کشور، نفت خیز بودن آن که چشم طمع بیگانگان را به سمت ما روا داشته است نیز باعث شده که نتوانیم از فرصتها استفاده بهتری داشته باشیم، همانطور که کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشورهای پیرامون ما مثل ترکیه و یا کشورهایی مانند هندوستان و یا مالزی بهره بیشتری بردند. بالاخره این مسایل باعث شده فراز و نشیبهایی داشته باشیم اما اینطور هم نیست که هیچ پیشرفتی خصوصا بعد از انقلاب نداشته ایم. کشور ایران از شر حکومت دیکتاتوری وابسته، با حضور و خواست مردم آزاد شد که قدم رو به جلویی بود. قانون اساسی جدیدی تصویب کردیم که من نمیگویم هیچ اشکال ساختاری ندارد اما چیزی بود که با توجه به همین شرایطی که گفتم مورد بحث قرار گرفت و به تصویب رسید. در این قانون اساسی که میثاق ملی ماست بسیاری از ارکان نظام بر اساس انتخابات شکل گرفته است؛ اعم از مجلس، رؤسای جمهور و اعضای خبرگان رهبری. این یک قدم رو به جلو است. اینکه در قانون اساسی به شوراها تأکید بسیاری شده است و در دولت اصلاحات بعد از مدتی تاخیر به دلیل شرایط اول انقلاب و جنگ بالاخره به اجرا درآمده است، صدها هزار نفر برگزیده میشوند و میلیون ها نفر رای میدهند، قدم مهمی به پیش است اما کافی نیست. در واقع ما از یک دموکراسی حداقلی و انتخاباتی برخوردار هستیم و نمیتوان آنرا نادیده گرفت که تا رسیدن به سطح مطلوب فاصله داریم و هنوز راه طولانی در پیش داریم. البته من به آینده امیدوار هستم؛ به دلیل اینکه از سال ۷۶ به بعد فرایندی شروع شده و استمرار پیدا کرده است. در سال ۷۶ یک جنبش اجتماعی جدی داشتیم که منجر به انتخاب آقای خاتمی و شکل گیری دولت اصلاحات شد. همین فرآیند بعد از آن به نوعی خود را در انتخابات مجلس ششم نشان داد ولی در دوره بعدی انتخابات مجلس با مانع بزرگی به نام استصواب برخورد کرد که مجلس ششم نتوانست تکرار شود. در انتخابات سال ۸۰ مردم علی رغم سرخوردگی که به آنها تحمیل شده بود باز هم به آقای خاتمی رأی دادند. در سال ۸۴ بین اصلاح طلبها تفرق وجود داشت و به آن رشد سیاسی نرسیده بودیم که خود کاندیداها بپذیرند که از مردم نظرسنجی و بر پایه نتایج آن ائتلاف شود. هر چند من دو بار پیشنهاد دادم ولی پذیرفته نشد و بنابراین آراء تقسیم شد. از سوی دیگر یک سری سرخوردگیها به خاطر بحرانهای تحمیل شده به دولت اصلاحات به وجود آمده بود که دست به دست هم داد و دانشجویان با یک تحلیل اشتباه و غیرواقع بینانه انتخابات را تحریم کردند و پوپولیستی هم پیدا شد و با رأی مردم چنان کرد و در این بین نوعی مهندسی انتخابات هم جای خود را داشت. منظورم این است که در سال ۸۴ آن پروسه ادامه داشت اما ناکام ماند. در سال ۸۸ باز هم مردم آمدند ولی به خاطر تنگ نظری و سوءتدبیر و تن ندادن به خواسته مردم آن فاجعه اتفاق افتاد و به این روند ضربه زد ولی باز استمرار پیدا کرد چون در سال ۹۲ تکرار شد. در سال ۹۲ مانع استصواب از حضور شخصیت برجستهای مثل آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری جلوگیری کرد اما مردم کوتاه نیامدند و رییس جمهور منتخب خود را انتخاب کردند و اصلاح طلبها هم در این فرایند مشارکت موثری داشتند. باز هم در سال ۹۴ انتخابات مجلس را داشتیم که جهت گیری مردم بسیار جدی خود را نشان داد و نتایج در تهران بسیار عالی بود. در سال ۹۶ نقطه اوج آن فرآیند بود که در انتخابات شوراها و رای مجدد به رییس جمهور خود را نشان داد. این فرایندی است که استمرار دارد و خیلی هم پر اهمیت است. اینطور هم نیست که بگوییم مشارکت و رای مردم فقط به دلیل احساس خطر بوده است، هر چند که احساس خطر مبتنی بر فیزیولوژی دفاعی انسان امری طبیعی و بلکه ضروری است که در برهههای حساس خود را نشان میدهد. در زمانی که منطقه گرفتار آتش و دنیا در حال تحول است، احساس خطر باید باشد اما تنها عامل حضور مردم پای صندوق رآی نبود بلکه به سطح آگاهی سیاسی جامعه هم به تدریج افزوده شده است. در این فرایند خیلی از چهرهها خودشان را نشان دادند و رسوا شدند. پوپولیستی بودن، شعاری بودن و فریب بودن خیلی از گفتهها خود را نشان داد و قدرت درک و تحلیل را بالا برده است. دوم عملکرد سوء و یا نادرست دولت گذشته نیز باعث شد سطح آگاهیها افزایش یابد و علاوه بر آن فعالیت نخبگان سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دانشگاهها و دانشجویان هم موثر بود. اما این اعتراف را باید داشته باشیم که مشارکت مردم به نسبت سطح آگاهی آنها جلوتر از روشنفکران و نخبگان کشور است. آنطور که آنها به صحنه میآیند، دقیق انتخاب میکنند و به دنبال آن هستند که سرنوشت بهتری برای خود، فرزندانشان و کشور رقم بزنند، نخبگان جدی و فعال نیستند، نسبت به تاسیس و گسترش ان جی او ها اقدام نمیکنند، عضویت فعالی در ان جی او ها ندارند و در احزاب سیاسی هم همینگونه است، آنها در فضای مجازی میتوانند حضور بیشتری داشته باشند، عصر ارتباطات و فضای مجازی معجزه قرن است، شما با کمترین هزینه میتوانید به رشد اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی مردم و توانمندی جامعه کمک کنید و حقوق شهروندی را به آنها معرفی کنید. پس چرا اینکار را نمیکنید؟ در طول ۲۴ ساعت شبانه روز فرصت دارید بر اساس نوع اندیشه و تخصصتان با زبانی که قابل فهم باشد این مسایل را با مردم درمیان بگذارید. اما این کار را نمیکنند در صورتی که اگر این اتفاق رخ دهد یک انقلاب فرهنگی و اجتماعی به مفهوم واقعی کلمه و نه فرمایشی و دستوری شکل میگیرد. خیلی سریع قبل از اینکه ۵۰ سال دیگر منتظر باشیم، سطح آگاهیها را بالا میبرد حتی میتواند بی اعتمادی و گسلهایی را که از آن اسم بردیم را ترمیم کند. پس به نظر من مردم به نسبت از نخبگان جلوتر هستند. حتی وقتی در مقام مقایسه وارد شوید و آن فضای خفقان و اختناقی را که در زمان شاه بود با زمان حال مقایسه کنید، به نظر من روشنفکران آن زمان فعال تر بودند و هزینه بیشتری نسبت به این زمان پرداخت میکردند. آن موقع توجیهات شرعی برای اینکه با تقیه یا ریاکاری و یا… مسایل را کتمان کنند وجود نداشت و واقعا از باب مسوولیت یک روشنفکر نسبت به جامعه خود بود که هزینه می پرداختند و هزینه آن زندان، تبعید و سرکوب بود. پس این عذر در زمان حال پذیرفته نیست چراکه تعداد نخبگان و تحصیل کرده های ما بیش از انقلاب است. تقریبا میتوان گفت بین یک سوم تا یک چهارم جمعیت ما دانش آموخته دانشگاهی هستند. ۵ میلیون دانشجو داریم و چند برابر این تعداد هم دانش آموخته دانشگاهی در داخل و خارج داریم، اما اینها کجا هستند؟ ما مشکلاتی مثل بیکاری و تنگنای معیشت و آسیب های اجتماعی داریم اما این کافی نیست که باعث شود افراد نسبت به جامعه خودشان احساس مسوولیت نکنند.
* همانطور که گفتید احساس خطر مردم یا مطالبهگری آنها باعث شد پای صندوقهای رأی بیایند و رییس جمهور و نماینده مورد نظر خود را انتخاب کنند. مردم چطور میتوانند مطالبات خود را پیگیر باشند درواقع به مبحث قبل یعنی تفاوت مردم سالاری حقیقی و مردم سالاری انتخاباتی برمیگردم. مردم چطور میتوانند خواستههای خود را از دولتی که به او رأی دادند، بگیرند؟
معین: مردم نسبت به تحصیل کردهها و نخبگان بی پناهتر هستند، بی پناه بودن به دلیل دسترسی کمتر آنها به منابع آگاهی بخش، آموزش کمتری دیدهاند و از سوی دیگر مشکلات معیشتی بیشتری دارند و بیشتر هم دچار آسیبهای مختلف اجتماعی میشوند. این مساله ایجاب میکند آنهایی که خود را نخبه میدانند نه تنها با ادعا بلکه با عمل اجتماعی خود به مردم کمک کنند. در این گذرگاه طولانی دموکراسی یا دموکراتیزه شدن جامعه چارهای نیست جز اینکه مردم در همین ساختاری که وجود دارد و انتخاباتی که برگزار میشود بیشتر استفاده کنند. یعنی مسوولیت خود را فقط در مقطع سرنوشت ساز انتخابات خلاصه نکنند. بعد از انتخابات هم از هر طریقی که میتوانند اهداف خود را با نظارت بر کار نمایندگان خود یا رییس جمهور منتخب دنبال کنند. از نامه نوشتن تا درج آن در روزنامهها یا عضویت در ان جی او ها و بالا بردن سطح آگاهی و مطالبات و حتی در ارایه راه حل به دولتها وارد عمل شوند. مطالبات خود را از طریق فضای مجازی دنبال کنند چون ممکن است روزنامهها از چاپ مطالبات آنها خودداری کنند. این مطالبات دیده میشود چه بخواهیم چه نخواهیم، خود مسوولان هم مجبور هستند آنها را ببینند چون اگر نبینند و یا خود را به ندیدن بزنند، بالاخره واقعیتها چه در این مرحله چه در مراحل بعدی به آنها تحمیل خواهد شد. پس مردم در عرصه حضور دایمی داشته باشند و نسبت به مطالبات بحق خود حساس باشند و در کار تک تک سازمانها اعم از دولت، نمایندگان مجلس و تک تک دستگاهها نظارت کنند و نقد داشته باشند، البته نقد مشفقانه نه تخریبی. از باب اینکه هم وضع خود و جامعه بهتر شود و هم اینکه فرد مسوول اگر اشکالی در کارش است برطرف شود. همچنین خود را آماده کنند تا بعد از اتمام مقطع چهار ساله دولت و مجلس برای انتخاب بعدی اقدام کنند و بر اساس ارزیابی دقیق نقاط قوت و ضعف عملکردها تصمیم بگیرند، یعنی اگر خوب بود رأی دهند و اگر نبود گزینه جایگزین را انتخاب کنند. بیشترین تاکید من روی متشکل شدن و استفاده بیشتر از خرد جمعی است که از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی شروع می شود و به فضای حقیقی گسترش پیدا می کند و حضور در صحنه است. در اینجا کسانی که از آگاهی بیشتر برخوردار هستند باید کمک کنند تا این پروسه بهتر و سریعتر طی شود.
*فرمودید نخبگان نسبت به قبل از انقلاب مسوولیتپذیری کمتری دارند. چرا؟ این مساله به دلیل بالا رفتن سطح آگاهی عموم مردم است یا شرایط حاکم در جامعه تغییر کرده است؟
معین: در درجه اول به نظر من انسان فراموش کار است و فراموش میکند که در چه دوران خفقان و دیکتاتوری قرار گرفته بود که انقلابی انجام شد و مردم توانستند بر سرنوشت خود حاکم شوند. چون این نعمت فراموش میشود، بتدریج از دست میرود و این سنت الهی و قانون خلقت است. دوم اینکه چون نظام ما مذهبی است در نظام مذهبی اگر با هوشیاری برخورد نکنیم از حکومت گرفته تا نخبگان، همگی دچار آفت میشوند. یکی از آفتهای نظام دینی و جامعه مذهبی این است که مقولاتی مثل ریاکاری، تملق و چاپلوسی، کتمان حقیقتها به خاطر منافع شخصی یا به عنوان تقیه دم فرو بستن و سکوت و انتقاد نکردن و ذوب در دنیا شدن با توجیهات شرعی، دامن گیر شده و باعث میشود روشنفکران و نخبگان آنطور که باید فعال نباشند و حداقل نسبت به تعدادشان که بیشتر از گذشته است عمل نکنند. البته هزینههای سیاسی هم مطرح است اما من فکر نمیکنم هزینههای سیاسی بیشتر از قبل انقلاب شده باشد، هر چند همه اینها هزینهبر نیست. وقتی صحبت از جامعه مدنی و شهروند توانمند میکنیم که بتواند سرنوشت خود را انتخاب کند؛ شاید فقط ۱۰تا۲۰ درصد مسایل جامعه سیاسی باشد و ۸۰ درصد بقیه مسایل جنبه آموزشی، پژوهشی، آسیبهای اجتماعی، بهداشت و تغذیه، کیفیت زندگی، حقوق شهروندی و محیط زیستی است. پس در این زمینهها که هزینه بر نیست چرا وقت نمیگذارند؟ چرا در تبیین مسایل و مشکلات اجتماعی دامنگیر جامعه یا اجرای حقوق بنیادین که در قانون اساسی ما تعیین شده اعم از حق آزادی بیان، اجتماعات، قلم، اندیشه، تفکر و حق داشتن زندگی سالم و حق آموزش تا بالاترین سطوح عالی فعالیت نمیکنند! چارچوب و استخوانبندی یک نظام قانون اساسی آن است، پس همین را میتوانند مورد بحث و روشنگری قرار دهند، اینها که هزینه بر نیست. هزینهاش این است که وقت بگذاری، فکرت را به کار بیندازی، احساس مسوولیت کنی و در نهایت آموختههای خود را با جامعه ات درمیان بگذاری! البته قبل از آن باید به این سطح از علم و تعهد اخلاقی رسیده باشیم که این کار را انجام دهیم. پس هزینه این خواستهها این نیست که به زندان بیفتند، اگر همه احساس مسولیت کنند هزینهها نیز سرشکن میشود و به عده معدودی تحمیل نخواهند شد. پس هیچ عذری در دادگاه وجدان پذیرفته نیست. انسان یک موجود اجتماعی است، نمیتواند نسبت به جامعهای که در آن زندگی میکند، بیتفاوت باشد. این فرمایش پیامبر (ص) است که «کلکم راع و کلکم مسوول». اساس سرمایه اجتماعی همین است باید نسبت به همنوع احساس مسوولیت داشت و در آن سوی دنیا هم اگر ظلمی باشد هر فردی که ادعای مسلمانی دارد باید در برابر ظلم واکنش داشته باشد.
*در رابطه با مطالبات مردم، پاسخگویی دولت مهمتر است؟ ملاک فقط خواسته مردم نیست بلکه پاسخگویی دولت هم مطرح است. مردم خواستههایی دارند مثل حل مشکل بیکاری و… صرف گفتن این مباحث هم شاید دردی را دوا نکند. دولت چطور میتواند پاسخگوی این مشکلات باشد؟
معین: دولت هم خواه ناخواه برخاسته از رأی و انتخاب همین مردم است و همان نقاط قوت و ضعف را که برشمردم، دولتها هم به نوعی دارند و ممکن است بعضی از آنها کمتر و حتی بیشتر باشد. بنابراین خیلی نباید انتظارات بیش از حد از دولتها و حکومتی که در جامعهای حاکم است داشته باشیم. امام علی(ع) می فرماید «هر ملتی شایسته همان مدیریتی است که بر آنها حکومت میکند». اما چون منتخب مردم هستند احتمالا از سطح آگاهی بالاتری برخوردار هستند و با توجه به اینکه آنها وکلای موکلین خود هستند و به آنها تعهد دادهاند که خواسته آنها را برآورده کنند پس باید به تعهد خود عمل کنند. در دوره انتخابات و در مرحله تبلیغات و شعارهای انتخاباتی قولها و وعدههایی میدهند و این یک اصل اخلاقی است که وفای به عهد بکنند. موضوع آنقدر اهمیت دارد که خدای ما در قرآن خود را به وفای به عهد توصیف میکند: «و من اوفی بعهده من الله» «چه کسی است که از خدا به عهد خود پایبندتر باشد»! مسوولان هم به نسبت مردم به طور مضاعف باید پایبند به وعدههای خود باشند. تا آخرین لحظهای که در مسوولیت و قید حیات هستند باید این دغدغه را داشته باشند که به قولی که به ملت دادهاند وفادار بودهاند یا نه! اگر پایبندی کم باشد اولین نتیجه آن ایجاد بی اعتمادی و بدآموزی است. از سوی دیگر هم دولتها اینگونه نیست که در شرایط کاملا آزاد و اختیارات بالای قانونی بتوانند به مسوولیت خود عمل کنند. البته شاید این انتقاد وجود داشته باشد که شما اگر میدانستید اختیارات قانونی را ندارید پس چرا قول آن را دادید؟ پس در زمان انتخابات قولها و وعدهها باید واقع بینانه باشد و بعد از انتخابات هم باید سخت به وعدهای که دادند پایبند باشند. حال اگر با موانعی برخورد کردند سعی کنند آن موانع را با خرد و تدبیر از سر راه بردارند، اگر تلاش کردند که در چارچوب وظایف قانونی موانع را از پیش پا بردارند ولی موفق نشدند سعی کنند به نحوی که ایجاد یأس و سرخوردگی نکند مسایل را با مردم صادقانه و صمیمانه درمیان بگذارند. باید مردم را محرم بدانیم، به جای خواصی که حلقه بستهای دور مسوول تشکیل میدهند؛ حلقهای که چه بسا بیتفاوت یا ناآگاه از درد مردم باشند و سدی بین ارتباط مستقیم با مردم میشوند! بهترین نوع ارتباط مستقیم با مردم سفرهای استانی آقای رییسجمهور به هیچ وجه نیست. این سفرها بیشتر تشریفات و در مواردی تحقیر مردم است. اینکه چند صد نفر در میان گرد و غبار به دنبال ماشینی بدوند در شان کشور ما نیست و نباید در ایران و در هر دوره ای تکرار شود. رییس جمهور باید به صورت منظم به صدا و سیما بیاید و به طور زنده با مردم صحبت کنند اگر هم نشد از فضای مجازی استفاده کند. به نظر من اگر این تعامل با مردم شکل بگیرد او پاسخگوی درد و رنج مردم خواهد بود. این کار نیاز به برنامه ریزی دارد و صدا و سیما باید کاملا همراهی کند. از سوی دولت نظارت شود، صدا و سیما هم همکاری کند که سانسور نکنند نه مردم را و نه رییس جمهور را. خواستن توانستن است! البته به شرطی که اعتقاد به این نوع رویکرد داشته باشیم. این رویکرد در سوئیس به جایی میرسد که برای هر موضوع مهمی رفراندوم برگزار میکنند و از چیزی هم وحشت ندارند نه توطئهای در کار است نه نفوذ بیگانه ای در کار است. مردم به طور مستقیم یا همان دموکراسی مستقیم پای صندوق میآیند. البته شاید گفته شود سوئیس کشور کوچکی است و سطح آموزش و فرهنگ هم بالاتر است؛ قبول! اما بالاخره در ایران هم این روشها را میتوان تمرین کرد تا مقدمات این نوع رفراندوم ها به تدریج به وجود آید. البته وقتی بازنگری و اصلاح خود قانون اساسی یک تابوست چه انتظاری است که در مورد مسایل دیگر همهپرسی شود. اما این امکان وجود دارد که زمینه ساز حضور مستقیم مردم و دموکراسی مستقیم و مشارکتی است که از آن اسم بردید. بنابراین اگر مسوولان به طور صادقانه، صمیمانه و با زبان مردم با آنها گفت و گو کنند هم پشتوانه مردمی خواهند داشت و هم مردم را در برابر مشکلات و تنگناهایی که در کشور است واقعگراتر خواهد کرد که این مشکلات یک شبه قابل حل نیست و چه بسا راهکارهایی از این نوع تعامل به دولت پیشنهاد شود. همین رابطه را مسوولان باید با ان جی او ها، انجمنهای علمی و تخصصی کشور و سندیکاهای مختلف داشته باشند. دولت اگر به این نوع رویکرد اعتقاد داشته باشد باید زمینههای تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی را هم فراهم کند. ما یک خانه به نام ایران داریم که میتوانیم در آن با هم گفت و گو کنیم، تعاملات را بالا ببریم و اعتماد را افزایش دهیم تا در درد و رنج و شادیها با هم حرکت کنیم.
* این انتقاد به قوانین مطرح است که برای سی و چند سال پیش است و جوابگوی تغییر و تحولات در جامعه نیست.
معین: بله اما همان قانون هم اگر در شرایط کاملا سنجیده مورد بحث و نقد قرار گیرد قابل اصلاح است.
* یعنی به روز رسانی شود؟
معین: بله به نظر من مشکلی ندارد اما باید دقیق و سنجیده انجام شود که دچار ضعف ساختاری بیشتری نشود.
* اما به گفته خودتان اصلاح قانون اساسی هنوز یک تابوست و تا زمانی که این حس وجود دارد عملا کاری نمیتوان کرد…
معین: آگاهیها که بالا رود و به یک خواست و مطالبه عمومی تبدیل شود دیگر هیچ سدی نمیتواند جلوی آن را بگیرد اما قبل از اینکه در لحظه آخر و به ناچار تن داده شود، بهتر است سیستم شرایط آن را انتخاب کند که در یک فضایی عقلانی و منطقی و در شرایطی که وحدت ملی مخدوش نشود، این کار انجام شود.
*چه کسی باید انجام دهد؟ با دکتر کدخدایی صحبتی داشتیم و ایشان هم معتقد بودند که مثلا در قانون انتخابات ضعفهایی وجود دارد. همه از ضعفها خبر دارند اما آیا تغییر یا اصلاحی صورت می گیرد؟
معین: هر کسی در سطح خود باید آن را مطالبه کند. من به عنوان معلم دانشگاه میتوانم آن را بیان کنم، کسی که نماینده مجلس است و به قرآن قسم خورده که به این قانون عمل کند باید نقد خود را نسبت به این قانون هم بگوید. رییس جمهور هم که مجری قانون اساسی است صمیمانه و صادقانه باید نقد کند که این قانون ضعفهایی دارد. نمیتوان گفت که قانون اساسی وحی منزل است و با بازنگری آن به مقدسات بر میخورد.
*در دوران انتخابات اختلافاتی بین نهادهای مختلف و برخی مسوولان به وجود آمد که به تریبونهای عمومی هم کشیده شد. مباحثی که شاید باید در جلسات حل و فصل میشد، در مجامع عمومی مطرح شد. این مسایل چقدر می تواند آثار و تبعات منفی داشته باشد؟
معین: نفس اختلاف گریزناپذیر است. البته بد هم نیست. اگر اختلافی مبنایی باشد، با روش اخلاقی مطرح شود و به دنبال راه حل باشند نه تنها اشکالی ندارد بلکه میتواند مفید هم واقع شده و باعث مشکل گشایی از جامعه و رشد شود. اما اگر مبنای آن قدرت طلبی و انحصار طلبی، رانت خواهی، سوء استفاده مالی باشد و یا با روش و آداب اجتماعی و اخلاقی بیان نشود نتیجه عکس خواهد داشت. اما شاید هر مسالهای هم لزومی نداشته باشد که به سطح عمومی کشیده شود، خصوصا مسایلی که جنبه سیاسی بالاتری دارد که ممکن است مشکلات امنیتی به وجود آورد. اگر موضوعی در سطوح بالا مطرح باشد مثلا در یک طرف رییس جمهور و در سطح دیگر یک مقاوم عالی دیگر کشور باشد و به سطح جامعه کشانده شود، اولین اتفاقی که میافتد این است که دل مردم خالی میشود و حس میکنند امنیت و وحدت ملی کشور در معرض خطر قرار میگیرد، خصوصا با شرایطی که در منطقه حاکم است. اینگونه اختلافها میتواند به الگویی برای مردم هم تبدیل شود «الناس علی دین ملوکهم» و به طور مستقیم به اختلافات دامن زند. نوع بیان، رفتار، تحلیل و استدلال رییس جمهور در مقطع زمانی۸۴ تا ۹۲ باعث افت فرهنگ عمومی و اخلاقیات اجتماعی شد و هنوز ما این نوع لمپنیسم را در رفتار بخشی از جامعه متاسفانه شاهد هستیم که به صورت عرف درآمده است. این آسیبها جبران ناپذیر است و زمان زیادی میبرد که درست شود و تصادفی هم درست نمیشود. باید سیاستگذاری شود اما مورد تایید نیست. نخبگان و افرادی که مورد تایید جامعه هستند باید برای حل آن کمک کنند. این نوع رفتارها ضد امنیت ملی کشور است که باید از آن پرهیز شود اما نه به این معنا که بر اختلافات سرپوش گذاشته شود و آنها را به حال خود رها کرد، چراکه با رها کردن مسایل و مشکلات، ریشه آنها عمیقتر میشود. باید در یک فضای سالمی مورد بحث قرار بگیرد و با اصل قرار دادن قانون و اخلاق راه حلی برای آن جست و جو کرد. مثلا در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، انتخاب بین دو رویکرد بود نه اشخاص. ما به جای اینکه مصداق را فرد بگیریم مصداق باید نوع تفکر و عملکرد افراد باشد. به گفته امام علی(ع) «مرد را به حق میشناسند نه حق را با مرد». باید دید حق چیست، رویکرد درست از نظر علمی، اخلاقی و اجتماعی قابل قبول کدام است و افراد را باید با آن سنجید و آن کسی که با معیار حق مطابقت بیشتری داشته باشد او را انتخاب کنید.
*این نوع اختلافات که بارها و بارها مردم از طریق تریبونها متوجه آن شدهاند از کجا منشأ گرفته و چرا باید ذهن مردم درگیر چنین اختلافاتی شود؟
معین: مسایل سیاسی- اجتماعی پیچیده و مشکل است و دلیل ساده و یک بعدی هم ندارد بلکه تلفیقی است از عوامل عدیده و گوناگون؛ مثلا اینکه الگوی توسعه ما چه چیزی باشد و اینکه میتوان با زور مردم را وارد بهشت کرد یا باید آگاهیها را بالا برد که خودشان بین بهشت و جهنم انتخاب کنند. نوع نگاه به دین و نسبت آن به مردم چیست، آیا مردم عبد و عبید هر آموزه دینی هستند یا خود باید انتخاب کنند. این آیه قرآن چه می گوید؟ «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی». آیا وظیفه حکومت این است که با زور قانون همه را به بهشت ببرد؟ نوع نگاه به دین و الگوی توسعه مهم است و هیچ کس هم معصوم نیست و ممکن است گرایشات نفسانی، قدرت طلبی، انحصار طلبی و باند بازی هم در آن دخیل باشد. با کج سلیقگی میتوانید بجای چهره رحمانی و جذاب از دین، چهره خشن و کریهی را ارایه دهید که همه را فراری دهد حتی اگر نیت شما خیر باشد! بی تجربگی هم هست ما در مسیر رشد و توسعه و دموکراسی هستیم و باید تجارب زیادی را پشت سر بگذاریم چون راه طولانی و سنگلاخ است. توسعه نیافتگی به لحاظ فرهنگی و اخلاقی هم یک عامل خطر است.
* کابینه دولت دوازدهم مشخص و آغاز به کار کرد؛ به غیر از وزیر نیرو که نتوانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد و بحثهایی مطرح شد مبنی بر اینکه ایشان طالب وزارت نبود و در کنار آن هم وزارت علوم فعلا با سرپرست اداره می شود. ارزیابی شما از این کابینه چیست؟
معین: در خصوص این مسایل که گفتید اطلاعاتم دقیق نیست اما چون مهندس بیطرف را میشناسم و همکار من در دوره آقای خاتمی بود، ایشان را یک شخصیت ارزشمند میدانم که کارشناس این مسایل هم هست و چندین سال در وزارت نیرو حضور داشت. بنابراین اظهار تاسف میکنم از اینکه انتخاب نشد. اما یک وجه انتخاب نشدنش را این میدانم که نمایندگان خوزستان و دامنه زاگرس انتقاد داشتند که سیاستهایی که آن زمان اتخاذ شده باعث شوری آب کارون شده است و یا اینکه سرچشمه های کارون را که زاینده رود هم یکی از آنهاست به سمت استانهای مختلف بردهاند و باعث شده آن مناطق دچار کم آبی و شوری آب شوند که اگر پاسخ خیلی قانع کنندهای به این مسأله داده نشده باشد میتواند دلیل عدم رای اعتماد باشد. علاوه بر آن در بعضی از سایتها و روزنامهها خواندم که جناح پایداری و اصولگرا با یکدیگر قرار گذاشته بودند که به آقای بیطرف رأی ندهند که اگر اینگونه باشد به نظر من یک برخورد سیاسی است که قابل قبول هم نیست. اینکه فراکسیون امید در این زمینه چقدر تلاش داشته و راهکار درستی را انتخاب کرده یه نه قضاوت نمیکنم چون اطلاعاتم کافی نیست. اما در مورد وزارت علوم شدیدا احساس تاسف میکنم چون سالها در این وزارت بودم و میدانم که نیروهای بسیار فراوانی در آموزش عالی هستند که میتوانند کل ایران را مدیریت کنند.
* بله مطلبی هم در کانال تلگرامیتان فرستادید و اسامی مثل آقایان فرجی دانا، میلی منفرد، جعفر توفیقی و دانش آشتیانی را پیشنهاد دادید.
معین: آموزش عالی ایران میتواند همه بخشهای کشور را از نظر نیروی متخصص تغذیه کند. نیروهای کارآمد، صادق و علمی که هم مقبولیت دارند و هم عملکردشان در گذشته قابل دفاع بوده اما با دلایل واهی که بیشتر هم سر از مسایل سیاسی و اتهام فتنه در میآورد، وزارتخانهای را با حدود ۵ میلیون دانشجو از این نیروها محروم میکنند. باعث تاسف است دستگاهی که باید اولین الویت دولتها، نظام و مجلس باشد دچار این نوع بی ثباتی در طول چند سال گذشته بوده در حالی که دنیا به سرعت به لحاظ علم و تکنولوژی در حال پیشرفت است و تحولات علم و تکنولوژی تعیین کننده سرنوشت جوامع است. تحولات علم و تکنولوژی است که اقتصاد، فرهنگ و سیاست را جهت میدهد و یک لحظه غفلت به جای پیشرفت ما را دچار یک پسرفت تاریخی خواهد کرد چون مسایل نسبی است. نه تنها دولت بلکه مجلس اگر میخواهد آیندهای در پیش باشد و چشم انداز ۱۴۰۰ تحقق پیدا کند باید به این مساله توجه کافی داشته باشند. اگر ما پیشرفتهایی در آموزش عالی ایران داشتیم به خاطر تلاشهای بدون ادعا و بدون چشم داشتی بوده است که استادان و پژوهشگران دانشگاهها، دانشجویان ما خصوصا در تحصیلات تکمیلی در طول سالهای گذشته داشتند که باعث شد در شتاب تولید علم در سطح جهانی شاخص باشیم. ولی وقتی آن تولید علم و پژوهشهای ارزشمند میتواند برای جامعه ثمربخش و برای نان شب مردم مفید باشد که آن دستگاه اولین اولویت را از هر نظر داشته باشد و ثمرات آن در سیاستها و برنامههای توسعهای کشور و پروژههای کلان ملی خود را نشان دهد. این شکاف اگر بخواهد به خاطر بیتوجهی و فقدان اولویت ادامه پیدا کند به نظر من آینده کشور در معرض سوال خواهد بود.
*درست اما افرادی که برای وزارت علوم پیشنهاد دادید، در دوره پیش برای وزارت رأی نیاوردند…
معین: این افراد در زمانی معرفی شدند که فضا، فضای غیرمنطقی و پوپولیستی و به هیچ وجه کارشناسی نبود اما به نظر من از این مجلس میتوانستند رأی بگیرند. در مجلس پیش سیاسیکاری زیادی حاکم بود و به خاطر اینکه این افراد به گفته آنها از “حلقه معین” بودند با آنها برخورد حذفی داشتند. این افراد از معاونان من بودند یا رییس دانشگاهی بودند که از من حکم گرفته بودند، پس به نظر آنها خطرناک بودند. من هم در جواب با شعر سعدی جوابی به آنها دادم، «سلسله موی دوست حلقه دام بلاست/ هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست» یعنی هر کسی که درون این حلقه است، من به وجود آنها افتخار میکنم چون این حلقه یک حلقه مدیریتی، کارشناسی، علمی، اخلاقی و معنوی بوده است. کل کشور باید مانند یک حلقه به هم پیوسته باشد، اما چون ما از نظر اخلاقی یا سیاسی رشد نکردیم هر نوع ارتباط مفید را که ایجاد هم افزایی میکند، خطر و تهدید می ببینیم، پس باید به خودمان برگردیم و خود را اصلاح کنیم.
*امکان همراهی نهادهای مختلف با این کابینه و دولت جدید برای پاسخگویی به مطالبات مردم چقدر است؟
معین: اصلا راهبرد دولت را راهبرد تعامل باید قرار داد، چون تعامل یک ضرورت حیاتی برای کشور ماست. توصیه پیامبر(ص) این است که همه آحاد جامعه با هم در تعامل و احساس مسوولیت متقابل باشند، پس منتخبین مردم یعنی ریاست جمهوری و کابینه منتخب و نمایندگان مردم باید بیشترین تعامل را در بین خودشان داشته باشند تا بتوانند بر مشکلات و تنگناهای جدی و اقتصاد بحرانی تا مسایل و آسیب های اجتماعی مانند طلاق، کودک آزاری، اعتیاد، ایدز، خشونت، آلودگی هوا، خشکسالی و… فایق آیند. اینها مسایل بسیار مهمی است که احتیاج به تعامل دولت و مجلس و قوه قضاییه دارد البته ابن تعامل که میگویم باید دو طرفه باشد نه یک طرفه. تعامل و ارتباط این مجموعه با نهادهای مدنی، نخبگان، مراکز پژوهشی و دانشگاهها نیز ضروری است. ما احتیاج به سیستمی داریم که همه با هم در حال تعامل و همکاری باشند و بتوانند با هم افزایی برای حل مشکلات ملی و فراملی کشور اقدام کنند. ما در این خصوص ضعفهای اساسی داریم که ریشه آن تربیتی و اجتماعی و هم ضعف اخلاقی و فرهنگی و توسعه نیافتگی سیاسی است.
*در کابینه دولت دوازدهم بحث حضور زنان و جوانان مطرح بود که آقای روحانی در خصوص زنان گفتند میخواستیم اما نشد! از میان جوانان هم آقای آذری جهرمی بودند که البته با کمترین رأی به عنوان وزارت ارتباطات انتخاب شدند. چقدر حضور زنان و جوانان در حوزههای مدیریتی و هیات دولت میتواند موثر باشد؟
معین: در ارزیابی دولت و شرایط جامعه سعی میکنم همیشه نصفه پر لیوان را ببینم نه نصفه خالی آن را. با این رویکرد دولت آقای روحانی با توجه به واقعیتهای کشور ما، نقاط قوتی هم دارد اما بنظرم تفاوت چندانی با دولت اولش پیدا نکرده است. اگر دولت اول را به طور نسبی موفق ببینیم یا در حد متوسط ببینیم کارآیی این دولت را هم من در همان حد ارزیابی میکنم نه ضعیفتر. ولی انتظار این بود که دولت دوم با کیفیت و کارآیی بیشتری شکل بگیرد چون مشکلات ما کمتر نشده است. غلبه بر مشکلات خارجی و مساله برجام یا مسایل داخلی که برشمردم نیازمند دولتی منسجم و کارآمد دارد. همینطور عمل نکردن به وعدههایی که در خصوص حضور زنان در کابینه به عنوان وزیر یا افرادی از اقوام و مذاهب مثل اهل سنت و عدم تحقق آنها خواه ناخواه باعث خسارت هم برای شخص روحانی و دولت و هم برای جامعه میشود. اما اینکه چه دلایلی مانع شد، ایشان باید با زبانی که قابل گفتن و شفاف باشد توضیح دهد. این جزو اختیارات قانونی رییس جمهور است که کابینه اش را خودش انتخاب کند اما اینکه چه موانعی بوده باید به نحوی که وحدت ملی را تحت تاثیر قرار ندهد اما از سوی دیگر به میزان آگاهی مردم افزوده شود بیان شود زیرا اینها یک نوع آموزش مدنی و اجتماعی است، نباید خودسانسوری و کتمان شود. من از نظر خودم فکر میکنم انتظاراتم برآورده نشد؛ جامعه هم به طریق اولی همینطور است. تکلیف کردن بر اینکه نوع پوشش معاون رییس جمهور را به عنوان یک پروتکل تعیین کنند قابل قبول نیست، دولتی که آنقدر روی حقوق شهروندی تاکید میکند و عملکرد خانم مولاوردی هم در دوره قبلی در این زمینه خوب بود، این اعمال محدودیت قابل قبول نیست. ما در گذشته داشتیم خانمهایی که در مجلس انتخاب شده بودند و با اینکه آنجا هم ارادهای برای اینگونه دخالتها وجود داشت، اما گفتند این حق من است که لباسم را خودم انتخاب کنم و این در چارچوب ضوابط اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی در اختیار خود ما است و استقلال خودمان را داریم. به نظر من جوانان هم در کابینه میتوانستند بیشتر از این حضور داشته باشند و جوانانی انتخاب شوند که از حداکثر آرای نمایندگان مردم در مجلس برخوردار باشند و به گونهای نباشد که رأی حداقلی داشته باشند. جوان منبع انرژی، نشاط، آرمانگرایی، وفای به عهد و خوش فکری است که میتواند بهترین عملکرد را در دولت داشته باشد.
*چرا در حال حاضر کمتر به جوانان اعتماد میشود؟
معین: یکی از ویژگیهای انسان که خدا در قرآن بارها اشاره کرده فراموشی و غفلت است. اول انقلاب خود ما جوان بودیم و مسوولیت داشتیم. از وزرا گرفته تا مدیران ارشد کشور جوان بودیم خود من در سن ۳۰ سالگی رییس دانشگاه و در سن ۳۸ سالگی وزیر بودم و همکارانم هم کم و بیش همینطور بودند. آن موقع میگفتیم فضا فضای انقلابی است آنچنان دانشگاههای ما توسعه پیدا نکرده و تعداد نیروهای تخصصی و متعهد به نظام کم است، و این توجیهات به نظر من غیر واقعی هم نبود، اما سی و چند سال از آن سالها گذشته است و الان که نوبت جوانها شده میگوییم تجربه جوانها کم است! اگر این درست باشد باید به خودمان بازگردیم که این چه نوع تربیتی بوده که جامعه ما آمادگی پذیرش مسوولیت ندارد. اما من فکر میکنم جوانان ما ممکن است گمنام باشند ولی بسیار کارآمد، خوش فکر و خلاق و رو به آینده هستند؛ باید به آنها فرصت بدهیم. حمایت از جوان تنها با شعار و سخنرانی نیست بلکه با دادن مسوولیت و کادر سازی است. اینکه در وزارت علوم میگویم نیروهای زیادی هستند به خاطر این است که در دولت های سازندگی و اصلاحات کادر سازی شد. در آن زمان افرادی جذب و تربیت شدند که تک تک آنها میتوانند یک وزارت را به خوبی اداره کنند و حتی کارآمدتر از وزرای کنونی هم هستند.
*آینده مردمسالاری در ایران را چطور میبینید؟ چه پیشنهادی هم درخصوص وزارت علوم دارید؟
معین: در مورد ادامه فرایند گذار به دموکراسی، دید من خوشبینانه است. این فرایند از سال ۷۶ شتاب بیشتری گرفته و استمرار پیدا کرده است و دلیل ندارد که تداوم پیدا نکند، مگر اینکه خدای نکرده اتفاق غیر منتظرهای مثل جنگ یا تجاوز خارجی رخ دهد که بعید است. کشور ما هنوز جزو کشورهای جوان دنیا تلقی میشود، جوان هم رو به آینده و سرمایهای ارزشمند است. پیشنهادم در رابطه با وزارت علوم این است که آقای روحانی از دانشگاهیان کشور نظرخواهی کند که میتوان راهکار آن را پیدا کرد. در دوران ما انتخاب رییس دانشگاه بر عهده داشگاهیان گذاشته شد. نظرخواهی از گروه و دانشکده و شورای دانشگاه در یک شرایط سالم، با رأی مخفی و با نظارت انجام میشد و از بین ۴ نفری که استادان دانشگاه پیشنهاد میدادند من با تک تک آنها صحبت و یکی را انتخاب میکردم و حکم وزارت را میگرفت و خیلی هم موفق بود. این کار در آن زمان در ۱۵ دانشگاه اجرا شد و قدم موثری در جهت استقلال دانشگاه و کارآمدی بیشتر دانشگاهها بود. به نظر من برای انتخاب وزیر علومی مقبول بین دانشگاهیان، کارآمد و اینکه وزیری باشد که این وزارت خانه را بتواند با ۵- ۴ میلیون دانشجو در خدمت توسعه و پیشرفت کشور قرار دهد، بهترین کار این است که از دانشگاهیان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم نظرخواهی شود و از افرادی که پیشنهاد شدند مقبول ترین و کارآمدترین را انتخاب کنند تا انتخاب بر اساس شایسته سالاری و خرد جمعی دانشگاهیان کشور باشد و نه از بیرون تحمیل شود!
انتهای پیام