مشهد و موسیقی، تهدیدها و فرصتها
«سالار مرتضوی» در یادداشتی ارسالی برای انصاف نیوز درباره موسیقی در شهر مشهد نوشت:
ابوعلی سینا میگوید: موسیقی علمی است ریاضی که در آن از چگونگی نغمهها، ازنظر ملایمت و تنافر و چگونگی زمانهای بین نغمهها بحث میشود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تألیف کرد.
ابونصر فارابی در احصاءالعلوم موسیقی را علم شناسایی الحان میداند که شامل دو علم است: یکی علم موسیقی عملی و دیگری علم موسیقی نظری.
افلاطون در تعریف موسیقی میگوید: موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان و بال به تفکر و جهش به تصور و ربایش به غم و شادی و حیات به همه میبخشد.
ارسطو میگوید موسیقی حکمتی است که نفوس بشر از اظهار آن در قالب الفاظ عاجز است بنابراین آن را در قالب اصوات ظاهر میسازد.
تعریف فلاسفه و اندیشمندان شرق و غرب از موسیقی فراتر و گستردهتر از آن است که در این مختصر گنجد.
پس درنهایت به نظر مقام معظم رهبری درباره موسیقی که در دیدار ایشان با هنرمندان سازمان صداوسیما بیان شد اشاره و مابقی مبحث را پی میگیریم. ایشان میفرمایند:
هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است؛ که مظهر فطرت خدادادی، در درجه اول، حنجره انسانها و در درجه دوم، سازهایی است که به دست انسانها ساختهشده است. پس میبینید که پایه، پایه الهی است.
بهراستی موسیقی چیست؟
بهراستی موسیقی چیست و چگونه تعریف میشود؟
موسیقی فراتر از تعریف در الفاظ است و شگفتی آن نیز در همین است. موسیقی جبران ناکامیهای زبان است و شیوهای برای بیان احساسات ناملموس احساساتی که نمیدانیم چه هستند… آنجا که زبان از گفتن بازمیماند، موسیقی مأمنی میشود برای روح و زبانی میشود برای بیان احساسات و ناگفتههای ناشناخته.
از موسیقی و تأثیرات آن سخن گفتن نیاز به مجالی بسیار فراتر ازآنچه در این مختصر مهیاست میطلبد.
قبل از شروع مبحث یک سؤال کلیدی روشن گر میکنند.
آیا در نهاد موسیقی بهعنوان یک هنر و ودیعه الهی و به قول مقام معظم رهبری برآمده از فطرت الهی و خدادادی ابتذال وجود دارد؟
بیشک ماهیت وجودی تمامی هنرها نور است و معنویت؛ و این بشر است که گاهی با بیسلیقگیهای خویش زیباترین جلوه حیات یعنی هنر را چنان با زنگارهای درونی خویش میآلاید که خروجی این تلفیق نامبارک پدیدهای شده که گاه اطلاق لفظ هنر را بسیار مشکل مینمایاند و این رخداد نامیمون را در تمامی اشکال هنر میتوان یافت.
رنگ و بوم و قلم مویی که در دستان ملکوتی استاد فرشچیان ظهر عاشورا را خلق میکند میتواند در دست یک نقاش دیگر تبدیل به تصویری ناخوشایند شود و ملودیها و نغماتی که در اندیشه حسین علیزاده نینوا را میسازند میتواند در اندیشهای ناسالم به موسیقی لهوی و آزاردهنده تبدیل شود؛ اما بهراستی میتوان به بهانه وجود اینچنین مصداقهایی هنر و ذات ملکوتی آن را کتمان کرد؟
تأثیر شگرف موسیقی بر روان آدمی امری غیرقابل کتمان است. موسیقی میتواند آرامشبخش باشد. میتواند هیجانآور باشد. میتواند حماسی باشد و روح سلحشوری را در مخاطب در بالاترین شکل خویش به وجود آورد (قطعات و تصنیفهای فاخر اوایل انقلاب و دفاع مقدس مصداق بارز این نوع موسیقی هستند).
موسیقی میتواند روحیه کار و تلاش را در مخاطب خود به وجود آورد. (کار آواها یا موسیقیهای کار از دیرباز در بسیاری از مناطق ایران وجود داشته و بخشی از موسیقی فرهنگ مردم ایران محسوب میشود) موسیقی میتواند بخنداند و بگریاند و…این تأثیر شگفتآور موسیقی است که این هنر را به ابزاری در جهت درمان بسیاری از بیماریهای روحی و روانی و حتی جسمی مبدل کرده است تا جایی که علم موسیقیدرمانی امروز بهعنوان شاخهای از دانش پزشکی در دانشگاههای معتبر پزشکی در سراسر جهان تدریس میشود
موسیقی غنی ایرانی یکی از مهمترین ابزارهای درمانی در این علم محسوب میشود. موسیقی ایران با پشتوانه حکمایی چون ابونصر فارابی. ابنسینا، عبدالقادر مراغهای، صفیالدین ارموی و حتی شیخ بهایی از غنیترین و علمیترین انواع موسیقی محسوب میشود؛ و موسیقی مقامی خراسان بهعنوان گنجینهای ارزشمند در این میان تأیید و ستایش بسیاری از محققان و موسیقی شناسان را در سراسر گیتی همراه داشته است.
در میان انواع سبکهای موسیقی بیتردید سبکهایی نیز وجود دارند که تاثیری منفی بر روحیه مخاطب خویش میگذارند. ملودیهای خشن و فواصل نامطبوع موسیقیایی سبکهایی را در موسیقی به وجود آورده که مصداق همان بیسلیقگیهای بشر است در مورد هنر که پیشتر به آن اشاره شد.
سبکهای راک، هارد راک، متال و رپ سبکهایی نوظهور هستند که در غرب شکلگرفته و فضایی به وجود آوردهاند در جهت ارائه موسیقیهایی که موجب افزایش روحیه تهاجم و پرخاش گری و بعضا بیبندوباری در مخاطب خویش میشوند.) هرچند میتوان آثاری متمایز با آنچه بیان شد را نیز در میان آثار شکلگرفته در این سبکها یافت. امروزه رونق یافتن این سبکها در میان جوانان غرب موجب نگرانی روان شناسان در غرب گشته.
جای تأسف است که اینگونه سبکهای موسیقیایی در کشور عزیزمان و بهطور خاص در مشهد مقدس گسترشی هولناک یافته است. در جشنواره موسیقی متال در کشور ارمنستان در میان انواع گروههای فعال در این سبک از موسیقی و از کشورهایی همچون انگلستان، فرانسه و دیگر نقاط جهان دو گروه اول و دوم از مشهد انتخاب شدهاند!
این اتفاق گرچه بیانگر و جود استعداد در جوانان مشهدی است این سؤال را در ذهن به وجود میآورد اشکال کار در کجاست که باوجود موسیقی غنی ایرانی جوانان این شهر بهسوی سبکهایی از موسیقی گرایش یافتهاند که گسترش آنها حتی در غرب با چهارچوبهای اجتماعی خاص خود نیز پدیدهای نگرانکننده است.
سالها پیش مقام معظم رهبری خطر شبیخون فرهنگی را مطرح کردهاند و امروزه ما چه کردهایم که شهر ولایت، مشهد مقدس به یکی از مهمترین پایگاههای تولید موسیقی زیرزمینی بالأخص موسیقی رپ بدل گشته و جوانان مستعد آن در جشنواره متال رتبههای برتر را به خود اختصاص میدهند! جوانانی معصوم و بهشدت مستعد که کوچکترین تلاشی در جهت شناسایی و معرفی هنر ارزشمند بومی به آنها صورت نگرفته است.
در روزگار کنونی بسیاری از بزرگان و نوابغ موسیقی در خراسان که هریک از آنان گنجینهای ارزشمند برای فرهنگ این مرزوبوم هستند یکی پس از دیگری بار سفر از جهان فانی بستهاند و ما را از شنیدن نغمات ملکوتی خویش محروم کردهاند. افسوس و هزار افسوس که امروز دیگر برای شنیدن صدای ساز و نوای عاشقانه استاد حاج قربان سلیمانی، استاد حسین سمندری، استاد عبدالله سرور احمدی، استاد غلامعلی پور عطایی، استاد غلامعلی نی نواز، استاد ذوالفقار عسکریان و استاد حاج نور محمد در پور و بسیاری دیگر، مجالی نیست.
مطلب و خاطره زیر را به نقل از مرحوم نورالدین رضوی سروستانی از بزرگان آواز و موسیقی اصیل ایرانی بیهیچ کموکاستی نقل میکنم:
«موسیقی ایرانی درخت تناوری است که ریشهای کهن در خاک سرزمین ما دارد. قرنها میگذرد و متأسفانه در ارتباط با شناخت این موسیقی نجیب و پرمایه که بستر مناسبی برای پرورش نهال معرفت و کمال انسانی است چنانکه بایدوشاید، حق مطلب ادانشده است.
در سال 1354 هنگام اجرای کنسرتی در دانشگاه درهام انگلستان متوجّه پیرمردی در میان تماشاچیان شدم که در حین اجرای کنسرت چشمهایش را بر هم گذاشته بود. بعد از پایان کنسرت نزد او رفتم و با کمک یکی از همراهان که زبان خارجی میدانست با وی گفتوگو کردم و فهمیدم که از موسیقیدانان شرقشناس است. استنباط او را از موسیقی ایرانی پرسیدم و دلیل اینکه چرا چشمهایش را هنگام شنیدن موسیقی بسته بود.
پاسخ داد: «ابتدا سازها را دیدم که با عشق و محبت در آغوش نوازندهها قرار گرفتند و بعد صدای آنها را شنیدم که چه خوش نواخته میشدند و هنگامیکه تو شروع به خواندن شعر حافظ کردی احساس کردم جذبهای مرا به درون خود میکشد. امّا در این میان چیزی مانع این حالت و مخل ارتباط بود و آن چشمهایم بود. وقتیکه آنها را بستم حالی عجیب و دلنشین به من دست داد و هر چه عمیقتر گوش فرا میدادم خود را سبکتر احساس میکردم تا آنجا که بهقدر «زیتونی» شدم در برابر کوهی سر به آسمان کشیده.
این تعبیر و استنباط مردی بافرهنگ از دیاری دیگر درباره موسیقی ما بود. در سال 1353 نیز ضمن اجرای چندین کنسرت در فرانسه، یکی از شنوندگان که پیرمردی بود میگفت: «از ما که دیگر گذشته است، مگر این موسیقی و فرهنگ شما به داد جوانان ما برسد»
مرور این خاطره هنگامیکه با آنچه امروز در حوزه موسیقی در مشهد میگذرد پیوند میخورد ناخواسته انسان را به یاد این بیت از لسانالغیب میاندازد:
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است؟
در انتها با مطرح کردن چند پرسش از مسئولین به این بحث خاتمه میدهم و البته در انتظار پاسخ این دوستان خواهم ماند:
- آیا بهراستی عدم برگزاری کنسرتهای موسیقی اصیل و فاخر در مشهد خود آب ریختن به آسیاب دشمنان فرهنگ و هنر این آبوخاک و دوری بیشتر جوانان این شهر از فرهنگ و هنر ناب سرزمینمان نیست؟
- اگر تهاجم فرهنگی را حقیقتی کتمان ناپذیر و دفاع در برابر آن را یک ضرورت بدانیم. عدم اجازه فعالیت به هنرمندان مؤمن و متعهد این مرزوبوم خود به معنی خلع سلاح سربازان فرهنگ و هنر سرزمینمان در این نبرد نیست؟
- فرض بر وجود برخی از حواشی در تعداد معدودی از کنسرتهای موسیقی و آنها در برخی از سبکهای موسیقی، کنترل و مدیریت این حواشی توسط ارگانهای ذیصلاح و نهایتاً برخورد با خاطیان اقدامی عاقلانهتر و خردمندانهتر از پاک کردن صورتمسئله و جلوگیری و ممانعت از برگزاری تمامی کنسرتهای موسیقی و در تمامی سبکها نیست؟
- آیا در شرایطی که میزان بروز و ظهور انواع جرم در مشهد مقدس به گواه آمارها بهشدت نگرانکننده مینماید نمیتوان از ظرفیت والای هنر و منجمله هنر موسیقی که نقشی انکارناپذیر در کاهش خشونت و پرخاشگری و تلطیف فضای جامعه دارد بهدرستی استفاده کرد؟
- بهراستی اگر در اتفاقات روزهای اخیر جناحبندیها و دعواهای سیاسی و استفاده از کنسرتهای موسیقی بهعنوان مستمسکی جهت تخریب جناح مقابل مطرح نیست این موضوع بهقدری پیچیده است که با برگزاری نشستی میان طرفین و یافتن راهحلی مبتنی بر قانون کلی مملکت که قطعاً مبتنی بر شریعت است قابلحل نخواهد بود؟
ورود به تقسیمات فقهی موسیقی از تخصص حقیر خارج است و ورود به آن نیز مجالی دیگر میطلبد.
اما بیشک هنرمندان متعهد این شهر هیچگاه موسیقیهایی را که مصداق موسیقی لهوی و گناهآلود میباشند را شایسته اجرا در این شهر ملکوتی نمیدانند؛ و تنها بر این باورند که با توجه به علاقهمندی فطری جوانان این شهر به هنر و بالأخص هنر موسیقی عدم ارائه موسیقی فاخر و غنی در فضایی سالم و خانوادگی موجب گرایش بهسوی انواع موسیقی میشود که نمونههای آن را در سالهای اخیر مشاهده کردیم و در صدر بدان اشاره شد.
امید است که با نگاه مدبرانه و البته دلسوزانه مسئولین، شاهد شکوفایی فرهنگ و هنر ناب ایرانی دریکی از مهمترین خاستگاههای خویش یعنی خراسان بزرگ و بالأخص مشهد مقدس باشیم.
انتهای پیام