یغما گلرویی: در روزگار پلیس و گشت نامحسوس، صاحب سانسورچی نامحسوس هم شدهایم
گلرویی میگوید: ارشاد مثل رییس دولت اصلا قصد برداشتن ممنوعیتها را ندارد. اتفاقا سعی میکند با بازگذاشتن آبباریکهای کاری کند صدای ممنوعان و مغضوبان درنیاید. من اما صدایم همچنان بلند است و آب باریکهشان را هم نمیخواهم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گویا ماجراهای «قاتل اهلی» حتی در روزهای اکران تمامی ندارد. حذف صدای «پولاد کیمیایی» از این فیلم که به عنوان خواننده در آن حضور داشت، جایگزینی بیسر و صدای «امیرعباس گلاب» بهعنوان خواننده در فیلم بدون هماهنگی با کارگردان و دیگر عوامل، اختلاف تهیهکننده اثر با مسعود و پولاد کیمیایی و از همه مهمتر فضاسازیهای عجیب و غریبی که در فضای مجازی علیه مسعود و پولاد کیمیایی بوجود آمد؛ در رسانهها بازتاب داده شدند. اما به این حواشی برخی فضاسازیها علیه یغما گلرویی را نیز باید افزود.
در گفتگوی پیش رو برخی سر و صداهای فضای مجازی را با یغما گلرویی در میان گذاشتیم. ترانهسرایی که نامش به عنوان بازیگر در پوستر و تیتراژ فیلم قاتل اهلی درج شد ولی به عنوان ترانهسرا همچنان ممنوعالکار است.
فیلم «قاتل اهلی» پنجمین همکاری شما و مسعود کیمیاییست. فیلمی که از همان هفتههای فیلمبرداری حواشیاش آغاز شد و با یادداشتی از پرویز پرستویی و پاسخی از کسعود کیمیایی و یادداشتهایی از شما و جواد طوسی و دیگران ادامه پیدا کرد و نیز با جدل تهیهکننده و کارگردان در نشست مطبوعاتی اوج گرفت و بالاخره بعد از انتشار اخبار مختلف و خبر عوض شدن صدای خواننده و چند تدوین بالاخره مدتیست اکران آن آغاز شده. اگر امکان دارد کمی درباره این حواشی و نحوه همکاریتان صحبت کنید.
پرداختن به حواشی کار کسانیست که از آن ارتزاق میکنند یا در آن پی منفعتی میگردند اما من نرجیح میدهم درباره آنها صحبت نکنم. همانطور که در تمام این ماهها سکوت کردم و تنها در رابطه با یادداشت آقای پرستوی مطلبی نوشتم چون به نظرم گلایه ایشان به این حس برمیگشت که شخصیت سروش در فیلم بعد از تدوین دچار تغییر شد و در فیلم قابل اصلاح بود اما متاسفانه در جوی که تهیهکننده به راه انداخته بود، گم شد و کار به پاسخ آقای کیمیایی کشید و من در آن مقطع فقط با یادداشتم خواستم از پینگ پونگی شدن این یادداشتها جلوگیری کنم که خوشبختانه موثر بود.
اما در مورد نحوه همکاری، من از میانهی فیلمبرداری به فیلم پیوستم. در شب جشن حافظ زندهیاد علی معلم با پولاد عزیز درباره فیلم گپ زدیم و آقای کیمیایی در همان اوایل مراسم بعد از پایین آمدن از روی سن به من گفتند با هم سر فیلمبرداری برویم و اتفاقن آقای محمود دولتآبادی هم با ما همراه بودند و من نخستین بار آقای قوچانی (تهیهکننده) را همانجا دیدم. آقای کیمیایی شرح کوتاهی از داستان فیلم را برایم تعریف کردند بعد فیلمنامه را هم به من دادند با توضیح اینکه پولاد قرار است نقش یک خوانندهی اجتماعی و معترض را در فیلم بازی کند و باید تا سه هفته بعد سه آهنگ آماده داشته باشد که آنها راروی صحنه با ارکستر اجرا کند. خب این کار، یعنی نوشتن و ساخت و ضبط سه آهنگ و تولید نسخه تصویری از آن با ارکستر در نگاه اول کمی سخت به نظر میآمد.
گویا پولاد کیمیایی پیش از آن تجربهای در زمینه خوانندگی نداشته؟
بله اما خوشبختانه پولاد با موسیقی بیگانه نیست و نوازندهی پیانوست و مادری موزیسین داشته و در خانوادهای بالیده که موسیقی بخشی جدی از آن بوده همیشه. تمام اینها باعث میشد که کار راحتتر پیش برود اما بازهم پیشنهاد اول من این بود که به دلیل کمبود وقت، آهنگها با صدای آوازخوانی ضبط شوند و بعد پولاد رویشان لب بزند اما بعد به این نتیجه رسیدیم که این نوع کار از کیفیت و حقیقی بودن شخصیت خواننده کم میکند چون قرار بر این بود که پولاد معرف صدایی جدید و معترض در فیلم باشد. چند روزه متن ترانههای فیلم را آماده کردم و اشکان دباغ و امیر دانایی که به پیشنهاد و دعوت من به این پروژه پیوستند، شبانهروزی مشغول آماده کردن آهنگها شدند. پولاد هم انصافا در این زمان کم و حین بازی در دو فیلم همزمان؛ وقت گذاشت و تمرین کرد و بعد از چند اجرا و همچنین کمکهای آقای کیمیایی که نوعی از خواندن را برای شخصیت خواننده پیسشنهاد کردند، درست یکی دو روز مانده به زمان فیلمبرداری صحنههای کنسرت، آهنگها اجرا و آماده شد.
خیلیها از همان نخست به خواندن پولاد نقد داشتند. آیا شما از اجرا راضی بودید؟
بله. نه تنها من. بلکه همهی عوامل دخیل در کار هم معتقد بودند باتوجه به این زمان محدود کارهای خوبی با اجراهای قابل قبول تولید شده. یعنی اجراها در همان سطحی هستند که اغلب خوانندگان این روزها در کنسرتها اجرا میکنند و حتا از بعضیهاشان بهتر هم هست. حالا نام از خوانندهای نمیبرم تا اسباب دشمنی نشود. آن خیلیها هم که میفرمایید از سمت و جهتی خط میگرفتند تا خواندن پولاد را بکوبند حتا پیش از شنیدنش! درضمن این اتفاق اغلب برای بازیگرانی که به خواندن رو میآورند؛ میافتد که مخاطب بهشان گارد بگیرد و موضوع تازهای نیست و اصلا چه اهمیتی دارد. درضمن همین آقای تهیهکننده که این هفتهها مدام نفت روی آتش حواشی میریزد، بعد از شنیدن کارها با صدای پولاد یک نمایش مبسوطی از غش و ضعف برای ما بازی کردند که وای پولاد چه کرده با خواندنش و من منقلب شدم و اصلا خودم تهیهکنندهی خوندنت میشم و … حتا درجا یک قرارداد تنظیم کرد و برای ضبط آلبوم موسیقی هم با پولاد قرار داد بست! حالا اما متحول شدهاند و نظرشان برگشته. در هر حال سه شب تا صبح را هم در آمفیتیاتر برج آزادی بخش تصویری کنسرت را هم ضبط کردیم و نتیجه تا جایی که من در تدوین اولیه دیدم، کاملا باورپذیر شد.
پس تا اینجا هیچ مشکلی وجود نداشت. چون شنیدم که در روزهای آخر اختلافات کارگردان و تهیهکننده علنی شد.
در بخشی از کار که من مربوط میشود مشکلی نبود آن اختلافات را باید از خود ایشان بپرسید. من قرار بود سه کار را برای این فیلم آماده کنم که کردم و تمام مراحل ضبط و تصویربرداری کنسرت را هم کنار گروه بودم. گفتن از حواشی دیگر را هم خوش ندارم. به هر حال خودتان از اتفاقات بعد و مشکلات پیش آمده خبر دارید.
کی حرف عوض کردن خواننده پیش آمد؟
هیچوقت!
در خبرها آمده بود که قرار است صدای امیرعباس گلاب جایگزین صدای پولاد در فیلم بشود.
نه. قربان… این هم از همان حواشیست که ساخته و پرداختهی تهیهکننده است. ایشان چند ماه بعد با من تماس گرفتند و گفتند میخواهند برای تبلیغ بیشتر فیلم آهنگها را با صدای یک خواننده مطرح هم منتشر کنند. یعنی موضوع اصلا ربطی به عوض کردن صدای پولاد نداشت. جالب اینکه پیشنهاد اولیه ایشان «حامد همایون» و رضا گلزار بود!
حامد همایون؟ ولی سبک کارهای او با سبک آهنگهای این فیلم تفاوت فاحشی دارد.
بله. با مزه است. نه؟ فکر کنید «موسیقی فیلم مسعود کیمیایی با صدای حامد همایون» چه شود! در هر حال این پیشنهادشان از طرف من رد شد. بعدها «محسن چاوشی» را مطرح کردند که من پیشاپیش میدانستم «چاوشی» این کار را نخواهد کرد و بعد اسم «رستاک حلاج» مطرح شد و آخر کار «امیر عباس گلاب». دیدم بعد از پست گلایه من از حذف نام عوامل موسیقی در تیتراژ همین آقای تهیهکننده خبری را برای خبرگزاریها فرستادهاند که «آیا معرفی امیرعباس گلاب به تهیهکننده از جانب یغما گلرویی باعث این شده که او مغضوب کیمیایی قرار بگیرد؟» خبر هم ندارد که آن خبرنگارها خیلیهاشان از دوستان من هستند و آن دروغی که برخی قصد منتشر کردند را به همراه ویس برای من هم فروارد کردهاند. دوباره دارند سعی میکنند برخی با گلآلود کردن آب ماجرا را از گردن خود باز کنند و اینطور نشان بدهند که من مغضوب آقای کیمیایی هستم و ایشان نام مرا حذف کردهاند! اصلا شیوه آنها همین به جان هم انداختن عوامل بوده از ابتدای فیلم. من آقای گلاب را فقط به این عنوان که خواننده جوان پرطرفداریست، میشناختم و میشناسم و هنوز آهنگی از او را درست نشنیدهام که بخواهم به کسی معرفیاش کنم. خواهش میکنم این حرفم را به حساب غرور و منیت من نگذارید. من اغلب کارهایی که با ترانههای خودم منتشر شده را هم یکبار بیشتر گوش ندادهام چه برسد به کار دیگران. در کل زیاد این موسیقی –به خصوص موسیقی مجاز– را دنبال نمیکنم. در هر حال آقای تهیهکننده یک روز آمدند دنبال من که برویم استودیو و به استودیویی رفتیم و من آقای گلاب را برای بار اول و آخر همانجا دیدم که آمده بودند کارها را بخوانند و عکسی هم به یادگار گرفتیم. به سبک خودشان هم اجرا میکردند و اصلا نیازی به حضور من برای ضبط قطعاتی که قرار بود فقط جنبه تبلیغاتی داشته باشند، نبود و تا نیمهی یک کار را خوانده بودند که من از همه خداحافظی کردم و برگشتم و تمام کارها بدون وجود و نظارت من ضبط شدهاند آن هم به قصد پخش برای تبلیغ فیلم نه جایگزین صدای پولاد در فیلم شدن.
ولی گویا با امیرعباس گلاب اینطور مطرح شد که قرار است خواننده فیلم باشد.
چه عرض کنم. بله من هم شنیدهام. هر حرفی ممکن است مطرح شده باشد. آن طفلک را هم شاید با این ترفند به کار گرفته باشند. در هر حال من و باقی عوامل خبری از این ماجراها نداشتیم تا چند هفته پیش که اول کلیپی از فیلم – بدون اسم من و عوامل موسیقی – با صدای آقای گلاب منتشر شد و بعد هم خبر تعویض خواننده که من مجبور شدم بعد چند ماه جواب ندادن تلفن اس ام اسی به تهیهکننده بزنم و بگویم اگر با این منوال جلو بروند من ماجرا را خبری خواهم کرد که ایشان مثل همیشه سعی کردند گردن دیگران بیندازند این اتفاق را و نوشتند ارشاد با صدای پولاد مخالفت کرده که حرف در کل نادرستیست. به ارشاد چه ربطی دارد. در هر حا بعد از چند روز پیشآگهی انتشار ترانه دیگر فیلم را هم رمنتشر کردند که من فیالفور آن ترانه را با صدای خودم منتشر کردم تا گوشی را به دست ایشان داده باشم.
پس علت انتشار «نسل من» با صدای شما این بود؟
ببینید وقتی در کلیپی که نیازی به مجوز هیچ کسی ندارد، به شکل سرخود نام عوامل را حذف میکنند و هیچ احترامی برای پدید آورنده قائل نیستند دیگر چه جای حرفی باقی میماند. باید با آنها مثل خودشان تا کرد. اپر ایشان را آزاد بگذارند بعید نیست فردا روزی آهنگها را با صدای آقای دوربینی یا حسین فسنقری هم منتشر کنند. چون هدف که دیده شدن به هر قیمتی باشد وسیله را برایشان توجیه میکند. تازه از آنجایی که وضغیت و مشکلات مالی این سالهای مرا شنده بودند به من پیشنهاد ده میلیون تومانی دادند که اسمم را به عنوان کارگردان بخش موسیقی بیاورند که نپذیرفتم. الان که فکر میکنم میبینم آن هم نقشه بوده تا در صورت تن دادنم بعد تمام کاسه کوزهها را سر من بشکنند و شانس آوزدم قبول نکردم.
فکر نمیکنید دفتر موسیقی اجازه استفاده از نام شما را نداد؟
یعنی چه این حرف؟ یا من کلامم مورد تایید هست و یا نیست. نمیتوانند کلام را مجوز بدهند و بگویند نام را نزن. من اتفاقا دارم شکایتی تنظیم میکنم از همین رییس دفتر. در مجوزهای صادر و امضا شده از طرف ایشان فقط اسم خواننده هست. نه آهنگساز و نه ترانهسرا اسمی ازشان نیست. میدانید چرا؟ تا از بار نامهای ممنوعه شانه خالی کنند. من اگر قرار بود کارم به جایی برسد که بخواهم از زیر سبیل کسی بگذرم مثل ترانهسرایان چندکاره و متملق؛ دیگر کاسبی میکردم. آقای طالبی و دفتر موسیقی باید تکلیفشان را با این ماجرا روشن کنند. من مثل دیگران نیستم که با این چرخه نامیمون سانسور همراهی کنم و قبول کنم نامم را حذف کنند به قیمت اینکه ترانهام را مجوز بدهند. اگر ممنوعان دیگر؛ این بازی را به قیمت رونق کسب و کارشان دوست دارند؛ به خودشان مربوط است. این بازی مبتذل را بگذارید برای دوستان شعبدهبازی که هم آن طرف مشغولند و هم این طرف، مجاز هم هستند و کارگاه هم دارند تا خود و ترانههای مونتازی و همچنان پرغلطشان را مثل طاعون بین کارورزان نوپا و نگونبخت ترانه منتشر کنند. من از این قماش نیستم.
یعنی معتقدید این حذف از طرف مرکز موسیقی نبوده؟
آخر کلیپ منتشر شده در نت که به مجوز کسی احتیاج ندارد. اصلا من به کنار. آهنگساز و تنظیمکننده این کارها اشکان دباغ و امیر دانایی هستند. آنها که مجازند و سالهاست دارند کار میکنند. الان در فیلم خود آقای بهزاد عبدی، آهنگساز موسیقی متن فیلم هستند نه ترانهها. تازه مجوز آهنگها هم به اسم ایشان صادر شده. اصلا ماجرا آش شلهقلمکاریست. همین الان دو تیتراز از فیلم را در دو سینمای مختلف با گوشی ضبط کردند و برای من فرستادند که با هم فرق دارند. یکجا اسم من هست و یکجا نیست. چنین چیزی تا حالا دیده، یا شنیدهاید؟ تا جایی که من میدانم تمام اینها زیر سر تهیهکننده است چون تدوین کار دست اوست و تنها او میتواند نسخههای مختلف داشته باشد. آخر تهیهکننده یک تعریفی دارد. یک چهارچوبی دارد. «هاوارد هیوز» مرحومم گمان نکنم ادعای سررشتهداری در همه چیز داشته! ببینید حواشی ساختن برای یک فیلم اگر درست و حساب شده و به اندازه باشد؛ اتفاقا از شگردهای بیشتر دیده شدن فیلم است اما برخی از روز اول آنقدر حرف بردند و به هر کس از قول دیگری چیزی گفتند که همه را از هم دلخور کردند و کل فیلم را به بیراهه بردند.
پس نقد کلی شما به تهیهکننده است نه کارگردان، یا باقی عوامل؟
من با آقای کیمیایی چه مشکلی ممکن است داشته باشم؟! جز محبت و احترام متقابل چه چیزی دیدهام از ایشان، یا پولاد که بخواهم برنجم؟! مشکل دیگرانی هستند که جای اصلی خود قرار ندارند و میخواهند آن تصوری که خودشان از کارگردان و شاعر و غیره دارند را به خود او حقنه کنند. آقای کیمیایی بیشتر از عمر تهیهکننده؛ فیلم ساختهاند. فیلمهای این سالهایشان را عدهای دوست دارند و عدهای ندارند. این چه منطق معیوبیست که همچنان توقع «قیصر» ساختن از ایشان داشته باشیم؟ تهیهکننده هم اگر فیلمهای این سالهاشان را دوست نداشتند چرا سرمایهگذار فیلمشان شده که بعد بگوید از تدوین فیلم یک نسخه تهیهکننده داشته باشد و یک نسخه کارگردان؟ حرف به این نامربوطی تا حالا شنیدهاید؟ بدا به حال سینمایی که در آن هیچکس جای خودش نیست. مثلا اختلاف آقای پرستویی و آقای کیمیایی قابل درک است چون هر دو در حرفه خود استخوان خورد کردهاند اما وقتی تهیهکننده فقط به خاطر پولش به خود حق مداخله میدهد دیگر باید فاتحه خیلی حرمتها را خواند. این هم لابد مثل «احمدینژاد» از عجایب هزاره سوم است که فیلمی نسخه تهیهکننده هم داشته باشد! اصلا بعید نیست در روزگار پلیس نامحسوس و گشت نامحسوس چیزی به عنوان «سانسورگر نامحسوس» هم در کسوت تهیهکننده به فضای هنری ما راه پیدا کرده باشد… کوتاه کنم که من قطعا مشکلی با آقای کیمیایی و پولاد و عوامل دیگر ندارم. با تهیهکننده هم دشمنی ندارم. من سالهاست به این جو عادت کردهام اما همچنان و تا همیشه از ممیزی شرمآور فرهنگی که دستهای پنهان و آشکار زیادی هدایتش میکنند، انتقاد خواهم کرد. اینجماعت قیچی به دست؛ نمیتوانند مرا ساکت کنند. این حرفها را هم بیشتر به قصد دفاع از همکارانم اشکان دباغ و امیر دانایی در این فیلم زدم که حس میکنم بخشی از حقوقشان با حذف نامشان ضایع شده است. حتا دلیل همین مصاحبه هم تداوم شایعهبافیهای تهیهکننده بود.
یعنی همچنان تغییری در شرایط مجاز شدن برایتان اتفاق نیفتاده.
ببینید. هم پروندههای دیگر یعنی آهنگسازان و ترانهسرایان دیگری که با هم به دادگاه رفتیم و به یک میزان جریمه شدیم، اغلبشان مشغول فعالیتند اما برای من تغییری اتفاق نیفتاده. ارشاد مثل رییس دولت اصلا قصد برداشتن ممنوعیتها را ندارد و اتفاقا سعی میکند با بازگذاشتن آبباریکهای کاری کند صدای ممنوعان و مغضوبان درنیاید. من اما صدایم همچنان بلند است و آب باریکهشان را هم نمیخواهم. اصلا در شان من نیست که دیگر به خاطر مجاز دانسته شدن یا نشدن از طرف مشتی سیاستباز با کسی چانه بزنم. این گود ارزانی کسانی که دست و پا زدن را خوش دارند. همین دوستان ترانهسرا کار را به اینجا کشاندند. من ترجیح میدهم بیرون این چرخه باقی بمانم. اصلا اشتباه از من بود که سالها حرف از صنف و تشکل و حمایت از همصنف میزدم. کدام همصنف؟ مگر امور پیشپا افتاده صنف دارند؟ ترانهسرایی این روزگار اغلب چیزی در همین مایه است به طمع اجرای یک ترانه رایگان از طرف خواننده و بعدش به پشتوانه آن ترانه سینه سپر کردن و گشاد گشاد راه رفتن که من شاعر فلان و بهمان خوانندهام. یعنی حتا بخش تفاخرشان هم به کسی دیگر سنجاق شده. خوشبختانه من از همان نخست این نوع مراوده را با کسی نداشتهام اما حقیقت این است که ترانهسرایی در ایران به چیپترین و مبتذلترین حرفه بدل شده است. از تعداد انگشتشمار ترانهسرایانی که شان خود و اثرشان را در این سالها حفظ کردهاند، بگذریم اما اکثریت دنیایشان به نام این و آن خواننده و کادر شبکه پی.ام.سی محدود میشود. کل ماجرا دیگر برای من لطفی ندارد که حالا بخواهم در تب و تاب مجاز بودن، یا نبودنم باشم. من با آرمان و علاقهای به این کار روی آوردم و در این نزدیک به بیست ساله به این نتیجه رسیدم که پیدا کردن همدل و همراه در این بستر اگر محال نباشد خیلی خیلی دشوار است. انتشار مکتوب کارهایم همیشه هدف اصلی من بوده که آن را با جدیت ادامه میدهم. حتا شده در خارج از کشور. باقی دیگر همه فرعیات است. دفتر موسیقی و وزارت ارشاد و باقی این تشکلات کمتر از آن هستند که بهشان حتا فکر کنم. من زندگیام را فدای نوشتن کردهام و با تکه نان مرحمتی دهانم بسته نمیشود. مینویسم حتا اگر هزار دست پنهان و آشکار بخواهند حذفم کنند
انتهای پیام