نگاه یک جامعهشناس به گروه ایران در جام جهانی
محمد فاضلی، جامعهشناس در یادداشتی تلگرامی نوشت:
«عجب بدشانسی بزرگی!! قرار گرفتن در کنار اسپانیا، پرتغال و مراکش در جام جهانی؛ آیا آرزوها برای صعود بر باد میرود؟ پاسخ این سؤال به میزان آمادگی در یک سال آینده، بازیهای تدارکاتی، و فراهم کردن اسباب بزرگی بستگی دارد. اما بیایید این قرعه را از زاویه دیگری ببینیم.
میلیونها نفر در جهان احتمالاً به دنبال ویژگیهای تیمهای گروه مرگ میگردند، و ما در کنار اسپانیا و پرتغال دیده میشویم. مسابقات در تابستان سال بعد که فرا برسد، شاید میلیاردها نفر برای دیدن بازی اسپانیا و پرتغال به تلویزیونها چشم میدوزند، اما ناگزیرند ما را هم ببینند، و اگر تا آن زمان خوب آماده شده باشیم، در حالی که آمادهاند تا اسپانیا و پرتغال را ببینند، ما را تحسین خواهند کرد. اسپانیا و پرتغال، قرعههای بدشانسی نیستند، پرندههای خوشبختیاند اگر آنها را فرصت بدانیم. بلیط بازی ما را تماشاگران زیادی نمیخرند، اما بازی اسپانیا-ایران و پرتغال-ایران، بیخریدار نمیماند.
حال بیایید لحظاتی دنیای فوتبال را به دنیای اقتصاد و فرهنگ هم تعمیم بدهیم؛ مگر نه آنکه میگویند فوتبال مثل زندگی است؟
ما سالیان سال است که یا از بزرگان هراسیدهایم یا آنها را از خود هراسان کردهایم. شرکتهای تولیدی و تجاری ما در هراس از همکاری با شرکتهای جهان، ترسهایی که مانع مشارکتهای اقتصادی و تجاری شدهاند، کوچک و نادیده باقی ماندهاند. اقتصاد هم مثل فوتبال است:
خودروهای ما در جهان دیده و خریده نمیشوند، اما اگر کنار بزرگان خودروسازی جهان بایستیم، به شرط آنکه به قواعد بازیهای بزرگ تن دهیم – عین فوتبال – خودروهای تولید مشترک ما در جهان خریدار پیدا میکنند. عین بازی فوتبال، اول همه میآیند تا یک برند مشهور – مثل اسپانیای فوتبال – را بخرند، اما ما هم کنار آنها سهم خودمان را میفروشیم. سایر کالاها و خدمات ما هم در کنار نامهای بزرگ دیده خواهند شد.
اقتصاد هم مثل فوتبال قاعده بازی خودش را دارد. اولین بار که کنار اسپانیا بایستید، سهمتان از تسلط بر بازی، تشویق تماشاگران، تحسین گزارشگران، دوربین عکاسها و حق پخش تلویزیونی مسابقات، و البته پاداش مادی مسابقه برابر نخواهد بود؛ اما این هزینهای است که برای بزرگی باید بپردازید. شاید بخش مهم سهم شما آن است که در یک قاب با بزرگان دیده میشوید، و انگیزههایتان را برای همآوردی با آنها بسیج میکنید، و میفهمید که باید بجنگید و نمیتوانید به زد و بندهای فوتبال وطنی دل خوش کنید. شما در زمین دیگری تعریف میشوید.
بگذارید یک نمونه دیگر را هم مرور کنیم. اصغر فرهادی، نمونهای از بینالمللی شدههای فرهنگ این سرزمین است. فرهادی اگر در مرزهای این سرزمین باقی مانده بود، امروز دیده نمیشد، اما امروز جهانی شده است. او با سلبریتیهای سینمای دنیا دیده شد، و امروز بسیاری میکوشند تا در قاب تصویری باشند که فرهادی سازنده آن است؛ او اسباب بزرگی آماده کرده بود، وارد عرصه جهانی شد، با بزرگان دیده شد و امروز بزرگان با او دیده میشوند. من در دنیای موسیقی نیز حسین علیزاده و کیهان کلهر را نیز از شمار این جهانیشدهها به حساب میآورم.
ما اگر از این زاویه به قرعهکشی امروز جام جهانی بنگریم، و فوتبال را درسی برای زندگی بدانیم، از بودن با بزرگان استقبال خواهیم کرد؛ و حتماً تلاش میکنیم تا در بقیه عرصهها نیز کنار بزرگان بایستیم. ما با بزرگان دیده میشویم و اوج میگیریم. کافی است از بزرگان نهراسیم، و کاری نکنیم که از ما بهراسند. بیایید در کنار بزرگان دنیا بایستیم تا دیده شویم، تا خریدار داشته باشیم.»
انتهای پیام
درود. عالي، کافي، وافي.