خرید تور تابستان

دلنوشته‌ی یک زندانی | عبدالفتاح سلطانی

«عبدالفتاح سلطانی»، وکیل دادگستری، دلنوشته‌ای را در اختیار انصاف نیوز قرار داد که در پی می‌آید:

به یاد محمد حبیبی و سایر معلمان در بند.

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد / تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

من معلمم و معلمی رسالتی بس سنگین و گناهی بس بزرگ است.!! گناهم روشنگری، حق طلبی، عدالت خواهی و زنده نگه داشتن هر ارزشی که بر تارک انسانیت می‌درخشد؛ از این‌رو حق دارند که مرا برنتابند، اسیرم کنند یا شلاق زنند و چون مسیح به صلیبم کشند؛ یا چون حلاج به دار آویزند و یا چون سقراط جام شوکرانم دهند.

از نخستین روز مسیح وار صلیب بر دوش کشیدم و طناب دار را بافته و بر گردن انداختم. به فرزندان میهنم آموختم تا حق را از باطل، عدل را از ظلم، روا را از ناروا، راست را از دروغ، کس را از ناکس، مردمان را از نامردمان تمیز دهند؛ این همه برای مکافاتم بس نیست؟!!

هریک از این پیامدها می‌تواند موجبات محکومیت به مرگم را فراهم نماید. آری از همان روز نخست می‌دانستم که معلمی شغل پیام‌آوران است و پیام‌آوران در طول تاریخ به دست جزم‌اندیشان بی‌شکیب سخت کیفر دیده‌اند.

عبدالفتاح سلطانی، وکیلی که خاطرات دوران معلمی را هرگز از یاد نمی‌برد.

17 اسفند 96 بازداشتگاه اوین

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا