روزنامهخوانی با انصاف – 21 اسفند 96
«محمد توکلی»، انصاف نیوز: دیدار رهبران کره شمالی و ایالات متحده و تاثیر آن بر توافق هستهای، انتقاد از احضار شهردار تهران به دلیل حواشی مراسم روز زن در برج میلاد، پاسخ به پرسشی دربارهی اینکه «سخنگوی مردم کیست؟» از موضوعاتی بود که در یادداشتهای روزنامههای امروز، ۲۱ اسفند ۹۶ مشاهده میشد.
ترامپ و اون و برجام
جاوید قربان اوغلی نوشته است: دو سال قبل، باراک اوباما در حاشيه نشست سران قاره آمريکا با رائول کاسترو، رئيسجمهور کوبا، ديدار کرد که این دیدار، در ۶۰ سال گذشته عاليترين سطح از گفتوگوها ميان رهبران اين دو کشور بود. در آن زمان نيز اوباما اين ديدار خصوصي را «تاريخي» توصيف و تأکيد کرد دو کشور ميتوانند به روابط دوران جنگ سرد خاتمه دهند. اوباما درباره چرايي ابتکار ديدار با کاسترو، در توييتي نوشت: «اگر براي ۵۰ سال کاري ميکني و از آن جوابي نميگيري، بايد چيز ديگري را امتحان کني». تصور ميکنم اين عبارات اوباما کليد فهم موافقت فوري خلف او دونالد ترامپ، براي ملاقات با كسي است که چند هفته قبل در عباراتي تحقيرآميز «مرد موشکي کوچک» توصيفش کرده بود. دو سال پس از آن رويداد، دونالد ترامپ در چرخشي که ناظران سياسي آن را شگفتآور توصيف کردهاند، با پيشنهاد ملاقات با کيم جونگ اون، رهبر کرهشمالي، موافقت کرد؛ ديداري که در صورت «آمادهشدن مقدمات» آن، قرار است در سه ماه آينده و احتمالا در ماه مي برگزار شود.
به نوشتهی سرمقالهی روزنامهی شرق: اين تحول اندک زماني پس از تهديد شديد آمريکا عليه برنامه هستهاي کرهشمالي در حال وقوع است. رئيسجمهور آمريکا ضمن دفاع از ديدار با کيم جونگ اون، رهبر کرهشمالي، گفته است اين ديدار ميتواند به «بزرگترين توافق» براي جهان منجر شود. ديدار دونالد ترامپ و کيم جونگ اون از آن نظر «مهم و تاريخي» است که در صورت وقوع و دستيابي به تفاهم، به شبهجنگ اتمي که بارها رهبر کرهشمالي از آن حرف ميزند، پايان داده و از سوي ديگر پس از فروپاشي ديوار برلين و تحول در روابط آمريکا و کوبا، جهان ازبينرفتن آخرين بقاياي جنگ سرد را نیز شاهد خواهد بود. از ۲۵ ژوئن سال ١٩٥٠ که جنگ ميان دو کره با گذشتن نيروهاي تحت فرمان کيم ايل سونگ، رهبر کرهشمالي، از مدار ۳۸ درجه و دخالت نيروهاي سازمان ملل متحد به رهبري ايالات متحده آغاز و در ۲۷ ژوئيه ۱۹۵۳ با پيمان آتشبس و حالت ترک مخاصمه به پايان رسيد، روابط دو کره در همان وضعيت نه جنگ و نه صلح قرار داشته و کرهشمالي تنها کشوري است که آمريکا هيچگونه روابط سياسي و ديپلماتيکی با آن نداشته و به تبع آن نمايندگي ديپلماتيک نیز در پيونگيانگ ندارد. درباره دلايل چرخش کيم جونگ اون بهعنوان رهبر بلامنازع کرهشمالي و کسي که تقريبا تمام رقباي خود را از سر راه برداشته و دونالد ترامپ، رئيسجمهوري که در مدت کمي بيش از يک سال از زمان ورود به کاخ سفيد در چند مرحله با تصميمات شگفتيساز بر همه پيشبينيها خط بطلان کشيده، ميتوان از نقش احتمالي دولتهاي منطقه شرق آسيا در تغيير روند سخن گفت.
این دیپلمات ارشد معتقد است: اگر امروز دو کشور با سابقه تقريبا ٧٠ساله بحران در انعطافي شگفتانگيز براي مذاکره در عاليترين سطح ممکن اعلام آمادگي ميکنند، به طور طبيعي براي ما به عنوان واضع ايده، قاعدتا نبايد ملاقات با مسئولان آمريکايي هنوز در حکم «تابو» باشد؛ تاجاييکه تلاش رئيسجمهور امانوئل مکرون در زمان مجمع عمومي سازمان ملل متحد نيز ناکام گذاشته ميشود. محمد بن سلمان شاهزاده بلندپرواز سعودي پس از استقبال در حد بالاتر از رئيس کشور در انگلستان، عازم آمريکا شده تا آنچنانکه در لندن شاهد بوديم، شايد در مقياسي بالاتر در ايالات متحده آمريکا مورد استقبال و پذيرايي قرار گيرد. نتانياهو نيز هفته گذشته در حاشيه اجتماع ضدايراني يهوديهاي آمريکا( آيپک) با ترامپ ملاقات کرد. ناگفته پيداست که خطر به زعم او ايران، در کانون مذاکرات نخست وزير رژيم صهيونيستي با ترامپ قرار داشت.موارد فوق در زمره تحولاتي است که بايد آن را جدي گرفت و براي کاهش تنش با آمريکا که در صورت استمرار ممکن است به مرحلهاي کنترلناپذیری برسد، اقداماتي انجام داد.
پروندههای مهمتر از تحرک کودکان در برج میلاد
در روزنامهی اطلاعات میخوانیم: اخبار و رخدادهای جاری در کشور ما، از جمله آخرین فقره آن که مربوط به احضار قضایی شهردار تهران در مورد جشن برج میلاد و اجرای نمایش توسط کودکان بود و البته موارد روزهای قبل در ارتباط با شهرآورد فوتبال در تهران و بحران دراویش در خیابان پاسداران و… نیز از همین دست حواشی غالب بر متن و فروعات وارد بر اصل موضوعات است. مشکلات بزرگ و کمرشکن در اقتصاد و دیپلماسی و فرهنگ و نظام آموزشی از یک سو، و بحران اخبار سوء استفادههای کلان و میلیاردی در موارد متعدد که اصطلاح نجومی و کهکشانی برای آن برازنده است در بانکها و شرکتها و صندوقها و املاک و حقوقها و… با تأنی و حوصلهای درخور ستایش از انظار عموم نهان میشود و مسایلی دیگر با سرعت و وسعت رسانهای شده و به عنوان معضل بزرگ و ذنب لایغفردنبال میشود. این پرسش قرآنی را باید فریاد کنیم که: فأین تذهبون؟
به نوشتهی سیدمسعود رضوی: تراستهای خصولتی و موسسات مالی خاص که فارغ از نظارت و بودجه بندی دولتی، در غیاب کسورات مالیاتی و قید و بندهای دیوانسالارانه و نظارتی، هرگاه اراده میکنند به ایجاد بحرانهای مقطعی و یا بلند مدت پرداخته و روند و بستر توسعه و ارتقای اقتصاد و صنعت و تولید کشور را زمینگیر و بیمار میسازند، همچنان دست بالا را در مالیه و طبعا در سیاست و قشون خواهند داشت. هر شخص یا رسانه یا نهادی به مصاف آنها رفته دمار از روزگارش در میآورند همچنان که دمار از روزگار دولت درآوردهاند. نمونه مشخص این قضیه که بخشهایی از زیانها و سوء استفادههای غریبش را دولت از جیب ملت پرداخته است، موسسات مالی و اعتباری و صندوقهای کذایی بودند که با نامهای مقدس و سوء استفاده از ایمان و عواطف دینی مردم به غارت تاریخی و بزرگی دست زدند؛ انتظار این بود که دستگاه قضایی و بازرسی، به مانند ماجرای اخیر در تحرک کودکان در برج میلاد به سرعت و شفافیت وارد عمل میشد و سایههای سرد و غمبار ورشکستگی و سرشکستگی را از سر هزارها خانوار ایرانی که دار و ندارشان را باختند دور میکرد و حداقل با اطلاعرسانی و برخورد شدید با عوامل خرد و کلان این قضایا شایبه فساد سیستماتیک و نظاممند را ریشه کن میکرد.
نویسنده در نهایت خطاب به رییسجمهور مینویسد: دولت و رئیسجمهوری بدون لکنت با مردمی که به وی رأی دادند و امکان تشکیل «دولت اعتدال و اصلاح و سازندگی» را فراهم کردند سخن بگوید. حداقل اگر قدرت حذف رقبای ناصالح و مقابله با منتقدان بیاخلاق را ندارد، به معرفی و افشای صریح و شفاف این اقلیتهای پنهان و موذی بپردازد. منافع ملی باید صیانت شود و سیاستگران ملی باید شجاع باشند. کارهایی البته صورت گرفته، از جمله کاری که با انتشار بودجه و چند مورد کوچک در کنار آن انجام گرفت اما کافی نبود. بیان حقایق و افشای شجاعانه مفاسد و منشاء مصایب، کمترین کاری است که میتوان برای التیام رنجهای مردم و گشایش در امور مملکت پیش گرفت.
محمد طحانی – روزنامهی ابتکار
استیضاح در پاسخ به اعتراضات
یک نمایندهی مجلس در روزنامهی ایران نوشت: استیضاح یک حق مسلم از مجموعه حقوق نمایندگی در قانون اساسی کشورمان است. از این منظر نمیتوان به استیضاح وزیران در هر موقعیت زمانی که رخ بدهد، ایرادی وارد دانست. اما عموماً درباره استیضاحها و خصوصاً سه استیضاح اخیر باید به یک نکته مهم توجه داشت و آن اینکه چه عواملی در انجام این استیضاحها تأثیرگذار بودهاند؟ پاسخ این سؤال میتواند فضای حاکم بر تلاش امضاکنندگان این سه طرح را بهتر شرح دهد. عوامل مؤثر یاد شده را میتوان به دو دسته کلی تقسیم بندی کرد و در نهایت به بررسی سهم آنها در این استیضاح پرداخت؛ یکی عوامل داخلی و دیگری عوامل محیطی.عوامل داخلی اشاره به خود وزارتخانه، وزیر مربوطه، زیرمجموعههای او و کارنامه آنها دارد. عوامل محیطی اما ناظر به شرایط عمومی کشور و مسائل بیرونی وزارتخانهها در زمان استیضاح است. در شرایط فعلی به گمان نگارنده سهم عوامل داخلی در بهترین حالت بیشتر از 30 درصد نخواهد بود.
به نوشتهی احمد مازنی: اگر قرار بود ملاک استیضاح صرفاً عملکرد وزارتخانهها باشد، زمینه چنین کاری در مجلس مهیا نبود. اما در شرایط فعلی به نظر میرسد حداقل مجموعهای از نمایندگان قصد دارند تا با استیضاح و تلاش برای برکناری وزرا پاسخی به شرایط عمومی کشور بدهند. در رأس این شرایط مجموعه اعتراضات اخیر وجود دارد که از دیماه آغاز شد و در چند روز اخیر هم یک بار دیگر به شکل درگیری بر سر مسائل آبی و یا سلسله اعتراضات صنفی و اقتصادی بروز کرده است. دیدگاهی در بین نمایندگان معتقد است اگر مجلس بتواند یکی از این وزرا را برکنار کند، پاسخ درخور و اثربخشی به مجموعه اعتراضات اخیر داده و حداقل قدری فضا را آرام میکند.
این نمایندهی مخالف استیضاح معتقد است: برخی دلخوریها از ادبیات مقامات دولت هم مشوق به جریان افتادن چنین استیضاحی است. با چنین تفسیری باید اذعان کرد که سه استیضاح اخیر دارای پایههای محکم فنی و کارشناسی نیستند و پاسخ دادن به یک سری عوامل بیرون از اختیار وزرا با استیضاح آنها، هم انطباقی با منافع عمومی ندارد و هم نوعی سیاسیکاری محسوب میشود.
پریسا نوراللهی – روزنامهی ایران
اثر دیدار ترامپ و اون
در سرمقالهی روزنامهی جهانصنعت آمده است: ترامپ دعوت رهبر کرهشمالی برای دیدار و مذاکره را پذیرفت. هفته گذشته بود که مشاور امنیت کره جنوبی با پیام و دعوت کیم جونگ اون به واشنگتن سفر کرد و پس از آن اعلام کرد دونالد ترامپ پیام کیم درباره آمادگی کرهشمالی برای توقف آزمایشهای هستهای و موشکی و مذاکره درباره خلع سلاح هستهای را پذیرفته است.کیم جونگ اون همچنین پذیرفته که مانور نظامی مشترک آمریکا و کره جنوبی که برای ماه آینده برنامهریزی شده، تهدیدی برای کرهشمالی نیست. اما تمامی این مسایل چه تاثیری بر تصمیم ترامپ در اردیبهشتماه درمورد تایید یا عدم تایید تعلیق تحریمهای ایران خواهد داشت؟ آخرین باری که ترامپ تعلیق این تحریمها را تایید کرد، با این تهدید همراه بود که دفعه بعد اگر کنگره و اروپا برجام را اصلاح نکرده باشند، دیگر تاییدی در کار نخواهد بود. اما اخیرا خبری افشا شده مبنی بر اینکه در نیمه ماه می (اردیبهشتماه) اتحادیه اروپا به ترامپ اطمینان خواهد داد که این توافق را بهتر میکند و این احتمال وجود دارد که ترامپ بپذیرد. با این حال اقدام اخیر کیم جونگ اون که مورد استقبال طرف آمریکایی نیز قرار گرفته هم به صورت مثبت و هم منفی میتواند روی این تصمیمگیری تاثیر بگذارد.
امیر ساعدی ادامه میدهد: تاثیری که این دیدار بر توافق هستهای خواهد داشت این است که ترامپ برای حفظ اعتبار آمریکا در مذاکرات هم که شده، تعلیق تحریمها را تایید کند و در برجام بماند چراکه مسلما اگر ترامپ توافق را ترک کند، باعث تضعیف اعتبار واشنگتن در عرصه بینالمللی خواهد شد.این در حالی است که تصمیم آمریکا برای خروج از توافق ایران، جامعه بینالملل که واشنگتن برای حفظ تحریمهای اقتصادی علیه کرهشمالی به همکاری با آن نیاز دارد را به مخالف تبدیل میکند. بهخصوص چین بهعنوان شاهراه اقتصادی کرهشمالی و یکی از طرفهای توافق هستهای ایران، در این زمینه به خشم خواهد آمد. مساله این است که اگر آمریکا خواهان حمایت جامعه بینالمللی- بهخصوص حمایت چین- از مذاکرات هستهای کرهشمالی است، به نفع دولت ترامپ است که به تعهدات خود در توافق هستهای ایران پایبند بماند. با این حال با توجه به فرآیند بیثبات تصمیمگیری در واشنگتن، هیچکس با اطمینان خاطر نمیداند که مذاکرات آمریکا-کرهشمالی اگر تداوم یابد، چه تاثیری بر توافق ایران خواهد داشت.
گستاخی زنجیرهای دشمن
در سرمقالهی روزنامهی کیهان میخوانیم: یک سال پر رویداد برای کشور ما سپری شد. از انتخابات و تشکیل دولت جدید که عملا برای 5-6 ماه موضوع بحثهای سیاسی بود تا راهپیماییهای دشمن شکن 22 بهمن و اربعین، برخی نوسانات اقتصادی، اعمال تحریمهای جدید بلافاصله پس از انتخابات، حمله تروریستی ناکام داعش به مجلس، اغتشاش دی ماه، و کشف چند شبکه نفوذ در تیم مذاکرهکننده، حوزه فناوری ارتباطات و اطلاعات، نظامی و موشکی (در پوشش محیط زیست). هر کدام این اتقاقات از جهاتی مهم است اما یک رویداد از همه مهمتر است؛ چراکه به موجودیت و امنیت ما مربوط میشود و آن، پیروزی در جنگی است که دشمن، آن را «جنگ جهانی سوم» [جنگ در عراق و سوریه] میدانست و برای هفت سال تداوم داشت.
محمد ایمانی در ادامه نوشته است: هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا گفته بود «جنگ سوریه، جنگ جهانی سوم است». پیچیدهترین نقشه صهیونیسم مسیحی را که ادامه نقشه شکست خورده «خاورمیانه جدید» بود، میتوان در ماجرای پیدایش برق آسای حکومت داعش دید که مانند سرطان، سوریه و عراق را درنوردید و کوشید به دمشق و بغداد برسد. آنها تا چند ده کیلومتری مرز ایران پیش آمدند و وعده ورود به خاک ایران را دادند؛ آن هم زمانی که مذاکرات ایران و غرب در اوج حساسیت بود و حریف، نیاز به برگ برنده داشت. آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیمهای سعودی و صهیونیستی، لجستیک همهجانبه حکومت تروریستها را برعهده داشتند و پیروزی خیرهکننده محور مقاومت بر داعش، در حقیقت پیروزی بر محور شرارت بود. پس از این فتح الفتوح بزرگ، ادبیات محافل غربی به انفعال گرایید. مک کین سناتور آمریکایی در نیویورک تایمز نوشت «ایران در خاورمیانه، نظم جدید مد نظر آمریکا را نابود کرد»
به نوشتهی این روزنامه: کسانی میپنداشتند توافق با آمریکا وغرب، مجال آتش بس موقت است واز تهدید و تنشها میکاهد. اما آنچه عملا اتفاق افتاد، تشدید گستاخی حریف و افزون شدن تهدیدها بود. امروز کمتر کسی، عبرتهای این رویکرد را انکار میکند…رفتار برخی مدیران، گفتار حاکی از عبرت اندوزی آنها را تایید نمیکند. رایزنی خصوصی با وزیر خارجه پیشین آمریکا و دریافت این وسوسه شوم از او که اگر ترامپ برجام را به هم زد، شما همچنان به برجام پایبند بمانید، تداعی تکرار کلاهبرداریهایی است که غرب در دریافت امتیاز نقد و دادن وعدههای فرصت سوز مرتکب شد. کسی با دیپلماسی مخالف نیست اما اصرار دشمن به گستاخیهای زنجیرهای مانند عدم تامین بنزین برای هواپیمای آقای ظریف در سفر رسمی، ارائه قطعنامه ضدایرانی که توسط روسیه وتو شد، ایجاد مجال حمله عناصر وابسته به MI6 علیه سفارت کشورمان در لندن و لفاظیهای مقامات فرانسوی در کنار حمایت از گروههای تروریستی، نشان میدهد غرب پیامی کاملا غلط و پرهزینه از برخی مواضع نا به جا گرفته است.
روحانی سخنگوی مردم است اما…
حسن غفوریفرد در روزنامهی اعتماد نوشته است: در حكومتهاي دموكراتيك معمولا احزاب سياسي از اركان اصلي و زيربنايي تلقي ميشوند. مردم مطالبات خود را در قالب احزاب بيان ميكنند و احزاب تلاش ميكنند تا سخنگوي مردم باشند و نظرات مردم را كاناليزه كرده و به قدرت و مسوولان اجرايي انتقال ميدهند. بنابراين معمولا احزاب سياسي بايد سخنگوي مردم باشند. در هر كشوري مردم با سلايق مختلفي زندگي ميكنند. ممكن است عدهاي از مردم به رييسجمهور راي داده و عدهاي ديگر نيز راي نداده باشند. احزابي حامي رييسجمهور بوده و روساي جمهور نيز معمولا ليدر حزب هستند و مطالبات مردم را بيان ميكنند. گروهها و احزاب ديگري هستند كه حامي رييسجمهور نبوده و اپوزيسيون محسوب ميشوند كه حرف بخشي ديگر از مردم را بيان ميكنند.
بنا بر نوشتهی این فعال سیاسی اصولگرا: مطالبات مردم قاعدتا در انواع و سلايق مختلفي وجود دارد كه از يك شاهراه نميتواند بيان شود. در زمان انتخابات احزاب رقيب برنامههاي خود را اعلام كرده و مردم بر اين اساس راي خود را به صندوق ميريزند. رييسجمهور بايد در مقابل برنامههايي كه حزب متبوعش اعلام كرده پاسخگو باشد. در عين حال سخنگويي مطالبات مردم توسط احزاب صورت ميگيرد. همه مردم نميتوانند خودشان نظراتشان را بيان كنند. پاسخگويي به مطالبات به عهده احزاب پيروز خواهد بود. مهمترين كاري كه بايد در كشور انجام دهيم، اين است كه تشكيلات و احزاب قوي و نيرومند بسازيم. منطقي نيست كه نهادهاي انتخابي در يك كشور باشد اما جاي حزب سياسي خالي باشد. البته رييسجمهور طبيعتا ميتواند سخنگو باشد؛ آن هم سخنگوي عدهاي كه به او راي دادهاند.
نویسنده بر این باور است: رييسجمهور حتما ميتواند سخنگوي ملت باشد اما سخنگوي بخشي كه از آنها راي گرفته است كه اكثريت جامعه است. آقاي روحاني ميتواند از جانب همان اكثريت صحبت كند. گروههاي ديگر بايد از طريق نهادهاي مدني مطالبات خود را بيان كنند. به همين دليل هم هست كه احزاب نبايد فقط فعاليت خود را به انتخابات محدود كنند. حزب بايد فعال شده و برنامه داشته باشد تا بتواند قدرت را براي تحقق مطالبات حاميان خود قبضه كند.
هادی حیدری – روزنامهی شهروند
انتهای پیام