ساعت کاری زیاد و بهرهوری کم نتیجهی دولتی بزرگ و ناتوان
«رضا صادقیان»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی دربارهی ساعت کاری زیاد و بهرهوری پایین، نوشت:
براساس آمارهای منتشر شده توسط مرکز افکار سنجی دانشجویان، کشور ما با قرار گرفتن در طیف کشورهایی با ساعات کاری بالای 42 ساعت در هفته، یکی از رکورد دارهای ساعت کاری بالا در دنیاست. کشورهایی مانند سنگاپور، عربستان سعودی، ترکیه، بنگلادش و پاکستان از منظر ساعت کاری وضعیتی مشابه کشور ایران دارند، در مقابل این آمار کشورهایی مانند استرالیا و یا ایتالیا این میزان ساعت کاری را به زیر 40 ساعت و یا متوسط 33 ساعت در هفته برای نیروهای کار رساندهاند، به عبارتی دیگر این کشورها تلاش کردهاند به جای ماندگار کردن کارمندان بر سر کارهای رسمی-غیررسمی، بهرهوری وظایف محوله را افزایش و از زمان کار بکاهند.
در مقایسه با ساعت کاری بالا و یا پایین، نگاه به وظایفی که دولت به عنوان متصدی بزرگ و فربه برعهده میگیرد و یا شخصیتهای سیاسی پس از قبضه قدرت و کوچ کردن به ساختار دولت در جهت افزایش اختیارات خود و گسترش حوزه مدیریتی به پروار کردن چنین ساختاری اقدام میکنند، مهمتر به نظر میرسد؛ حداقل آنکه ساعت کاری بالا و افول توانایی نیروی کار را در ساختار دولتی میبایست در این نقطه جست. در اینجا افزایش و بالا بودن ساعت کاری بالا، نشانهی بهرهوری نیست، بلکه نشانهی روشن کاهش بهرهوری، زمانبر بودن کارهای اداری و فرصت سوزی توانایی و عمر انسانها است. افرادی که به عنوان کارگر و کارمند در سازمانها و مشاغل مختلفی مشغول به کار هستند، ولی به جای سنجش فعالیتهای آنان و یا محاسبهی بهرهور بودن آنها، تنها به آمدن و رفتن راس ساعت کاری توجه میشود.
در شرایطی که اندازه دولت و شمار کارمندان آن بدون در نظر گرفتن طرح توجیهی اقتصادی، به دلیل تغییر دولتها و جابجا شدن مدیریتهای تاثیرگذار، سال به سال افزایش پیدا میکند و اعتقادی به واگذاری فعالیتها به بخش خصوصی و کارآفرین به معنای واقعی کلمه در دولتهای مستقر وجود نداشته و ندارد، پس از مدتی برای یک فعالیت و یا فرآیند، چندین نفر متصدی همان فعل میشوند و انجام شدن کارها بیش از زمان محاسبه شده در ابتدای امر به طول میانجامد و همه این مسایل رابطهای مستقیم با اندازه و شمار نیروهای کار و فربه بودن ساختار دولت دارد. دولتی که نه تنها امکان حرکت و چابک شدن ندارد، بلکه تلاش میکند به بهانههای مختلف و از طریق رابطه، اقدام به جذب نیرو کند، بیشک آنقدر بزرگ میشود که فکر کردن به کوچکسازی همین دولت برای هر مدیر و دولتی بسیار مخاطره آمیز و تبعات اجتماعی و روانی خاص خود را به همراه خواهد داشت.
از همینرو، ساعتهای کاری زیاد و بهرهوری پایین نشات گرفته از دولتی بزرگ و ناتوان است. دولتی که برای راهاندازی کسب و کارهای جدید حداقل نیاز به 90 روز کاری دارد، کارکنان و کارشناسان مربوطه به دلیل همین بزرگی، انگیزه کافی برای کار و فعالیت ندارند و… در واقع ساعت کاری زیاد و توانفرسا از دل دولتی بزرگ و خسته بیرون میآید، ساختاری که به جای توانمندسازی بدنه کارشناسی و دانش مدیریتی خود صدها دالان تصمیمگیری براساس مصلحت سنجیها غیرضروری میسازد، در چنین دولتی حتی اگر 44 ساعت کار در هفته به صورت مستمر نیز انجام گیرد و یا بیشتر شود، فرجامی قابل قبولی براساس شاخصهای مدیریتی و مدیریت منابع انسانی در پی نخواهد داشت.
انتهای پیام
هزار جور بالانس می زنند که حرف واقعی را نزنند. بهره وری کم است درست؛ کارگر و کارمند ایرانی یک چهارم همتای اروپایی خود شاید هم کمتر بهره وری دارد درست. اما این فقط بخشی از حقیقت است. به کارگر و کارمند ایرانی یک بیستم همتای اروپایی اش مزد می دهید و همان بهره وری اروپایی را می خواهید؟ اگر موضوع به همین جا ختم می شد خوب بود؛ از کارگر و کارمند ایرانی می خواهید قیمت همه چیز را مثل همتایان اروپایی اش بپردازد. واقعاً فکر کرده اید کارگری که یک میلیون و یکصد هزار تومان دستمزد می گیرد (اگر بگیرد) چطور باید با خانواده اش زندگی کند؟ آن وقت بهره وری اروپایی هم می خواهید؟ مسخره کرده اید؟