نهضت جریان ساز آزادی؛ یادگاران بازرگان و یزدی
«پویان فخرایی» در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به مناسبت سالگرد نهضت آزادی نوشت:
زمانی مرحوم مهندس بازرگان گفته بود «جنگ ما، جنگ حجت است و نه جنگ قدرت». همین جمله شاکله راهبرد (استراتژی) نهضت آزادی ایران را شکل داده و شاید به خاطر همین رویکرد، نهضت آزادی، بیش از هر شاخصهای در تاریخ، با هشدارها و موضعگیریهایش ماندگار شده است. هشدارهایی که در زمان خود برای گفتن آن دشنام شنیده یا اعضایش به زندان رفتهاند؛ اما اکثراً سالهای بعد تاریخ بهدرستی آنها شهادت داده و آثار پیشبینیشدهاش به وقوع پیوسته است.
اما دراینبین بحثی که کمتر به آن پرداخته شده بستری است که این هشدارها در آن پدید آمده است. طرح گفتمانهای جایگزین (آلترناتیو) توسط نهضت آزادی، که ماندگاری و اهمیت آنها، نه تنها به خاطر پیشینه، تاریخ مبارزات یا هزینههای سیاسی، که به خاطر ارائهی راهکارهای جایگزین بوده، همان بستری است که از دل آن این موضعگیریها و هشدارها خارج شده و در آن چهارچوب، رفتار سیاسی این حزب در تلاش برای جلوگیری از طوفانهای سهمناک و بحرانهای عمیق اجتماعی یا سیاسی بوده شکل یافته و در تاریخ ماندگار شدهاند.
زیست گفتمانی در کنار حیات سیاسی یکی از تفاوتهای است که نهضت آزادی ایران را از دیگر جماعتهای سیاسی قدیمی و جدید ایرانی متمایز میکند؛ چراکه به کنش سیاسی صرف نپرداخته و حرفی بیش از بازیهای سیاسی مرسوم داشته است. اساساً اصرار مرحوم مهندس بازرگان به اولویت جنگ حجت در برابر جنگ قدرت، و تصویب آن در کنگره پنجم نهضت آزادی در چنین رویکردی معنا مییابد.
لازمه ایستادن در چنین جایگاهی، یافتن نقطه سوم و نگاه خارج از چهارچوبهای مرسوم به صحنه واقعیت است. نهضت آزادی در میانه قهر براندازان مسلح و منفعلان ناخشنود، هشدار تاریخی به شاه را، علیرغم به جان خریدن رنج زندان، طرح میکند؛ در بین تبوتاب سوزان انقلابیگری و دستوپا زدن برای ماندن در قدرت، استراتژی گامبهگام را پیش میکشد؛ زمانی که از سویی همگان با سیلاب بنیان افکن انقلاب و شور جبههها میرفتند و از سوی دیگر بعضی هم بندان پیشین در زندان شاه، به حکومت صدام دخیل میبستند، سکوت را جایز نمیبینید و راه نصیحت مشفقانه به حکومت را پی میگیرد، و در میانه لجبازیهای تند با حاکمیت و قهر با صندوقهای رأی و تلاش برای به قبضه درآوردن قدرت، وفاق ملی را طرح میکند. اگرچه نباید نقش افرادی نظیر مرحوم خلیل ملکی را در طرح نگاه از نقطه سوم فراموش کرد، اما این گفتمانهای نهضت آزادی ایران است، که در تاریخ ماندگار شده است.
در طرح این گفتمانها نقش دو دبیرکل فقید نهضت آزادی، مرحومان مهندس مهدی بازرگان و دکتر ابراهیم یزدی، بسیار چشمگیر است. گفتمانها و بهتبع آن راهکارهای سیاسی که این دو شخصیت طرح کردند، در تاریخ سیاسی ایران جریان ساز شدند و حتی تبدیل به گفتمان حاکم یا رایج شدهاند.
یکم. گفتمان مبارزه قانونی
صدای رسای مهندس مهدی بازرگان از فرای تاریخ هنوز شنیده میشود، آن روزی که به شاه غره بهقدرت هشدار میداد ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون اساسی با شما سخن میگوید، و گفتمانی طرح میکند که تا امروز اصلیترین و مؤثرترین گفتمان جریانات سیاسی ایران، یعنی مبارزه در چهارچوب قانون، با زبان قانون و برای اجرای قانون، است.
بازرگان در دادگاه نهضت آزادی به شاه هشدار میدهد تا راه مبارزه قانونی را سد نکند و لزوم ادامه فعالیت در ذیل قانون اساسی را ببیند؛ تا کار به انفجار منجر به انقلاب نرسد. بازرگان به خوبی تشخیص داده بود، راهی که بعد از زندان کردن او باز میشود، راه گلوله و خون است. راهی که آنچنان همه روابط را رادیکال میکند، که تنها میتواند یکطرفه باشد و بنیانها را برافکند. چنانکه طولی نکشید که گلوله جای کلمات را گرفت و تنها ۱۵ سال بعد سیل انقلاب دودمان حکومت شاهنشاهی را برچید.
دوم. گفتمان اصلاح و اعتدال
زمانی که درخواست باران اجازه فعالیت قانونی، به سیل انقلابی گری بدل شد، بازرگان بیترس از دشنامها استراتژی گامبهگام را طرح کرد تا فرایند انتقالی دو حکومت، با اعتدال صورت بگیرد و سیل انقلاب خانمان ساختار و دولت را برنیندازد. او با ترس از بین رفتن ساختار و با هدف حفظ آن بود که علیرغم هشدار مرحوم طالقانی، قبول مسوولیت کرد تا با اصلاح طلبی جلوی از هم پاشیدن ساختار و اسقاط دولت و بهتبع آن تضعیف و آسیبپذیری کشور را بگیرد.
او با درک همین نیاز کاندیداتوری خود در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری را در شورای مرکزی نهضت آزادی طرح کرد، اما دوستان جوان آن روزش، هنوز آنچه را او در خشت خام میدید، در آینه تحولات جاری نمیدیدند و با رأی منفی به درخواست او، به اشتباهی تاریخی دست زدند. چنانکه با فروریختن ساختار در دعواهای سیاسی بین دولت اول و مجلس اول و فقدان عقلانیت لازم برای مدیریت آن، کشور آنقدر ضعیف شد تا راه دشمن خارجی برای خیال خام دستدرازی به آن باز شود.
اما از خاکستر تلاش او برای از هم نپاشیدن ساختار، دو گفتمان اصلاحات در سال ۷۶ و اعتدال در سال ۹۲ سر برآوردند، که هویتبخش عمده فعالان سیاسی فعلی ایران است.
سوم. گفتمان وفاق ملی
در روزهایی که گفتمان اصلاحات بین نیروهایی که هنوز یادگاران دوران انقلابیگری خود را فراموش نکرده بودند، و حاکمیتی که کمترین انعطافی از خود نشان نمیداد، دستوپا میزد، این ابراهیم یزدی بود که بعد از جلسات متعدد بازجویی و دریافت احکام بالای ۲۰۰ سال زندان یارانش، در سال ۸۱ بحث وفاق ملی را پیش کشید. او که خطر دکترین محور شرارت بوش و خیال خام تجزیه ایران را بهدرستی درک کرده بود، راهکار جلوگیری از آن را وفاق ملی از احمد جنتی تا اپوزیسیون دلسوز وطن درآنسوی مرزها میدید.
او در همین راستا، در سال ۸۶ و در آستانه انتخابات مجلس هشتم، خطر بزرگ برخورد بین شکافهای باقیمانده از آن سالها در صفوف ملت را دید و با طرح راهبردی (استراتژیک) نظارت بینالمللی، خواست جلوی فروافتادن کشور به طوفان سهمگینی که انتظار آن را میکشید، بگیرد. هشداری که شنیده و طوفانی که دو سال بعد به وقوع پیوست و همچنان آثار آن شکاف عمیق بر سیاست و جامعه ایران هویداست. یزدی بعدازآن هم در سال ۹۲ برای جلوگیری از خیال خام تکرار الگوی لیبی درباره ایران (لیبیاییزه کردن ایران)، به حمایت از اعتدالگرایان دست زد.
هشداری که او در سال ۸۱ در خشت خام دید و راهکاری که آن روز طرح کرد، سالها بعد با عنوان آشتی ملی از سوی محمد خاتمی و برجام داخلی از سوی حسن روحانی دوباره مطرح شد.
البته دراینبین نباید از نقش یاران این دو مرد بزرگ غافل ماند. آنها با پرداخت هزینههای سنگین به اثبات حقانیت و فراگیر شدن این گفتمانها کمک شایانی کردند. فرونکاستن حیات نهضت آزادی به کنشگری سیاسی صرف و ادامه حیات گفتمانی در کنار پرداخت هزینههای سنگین توسط یاران آن دو مرد بزرگ، مهمترین راز ماندگاری و اهمیت مستمر نهضت آزادی ایران، در صحنه سیاسی ایران است.
انتهای پیام