خرید تور نوروزی

دوم خرداد، ٢١ سال بعد

٢١ سال از پا گرفتن گفتمان اصلاح‌طلبی می‌گذرد؛ ٢١ سال با فراز و فرود. گفتمانی كه مصطفی معین، ‌وزیر علوم دولت اصلاحات معتقد است هویت و هیبت آن در عصر جاری همان اصلاح‌طلبی دوم خردادی است با این تفاوت كه اصلاح‌طلبان در فن سیاست تبحر بیشتری یافته‌اند. او همچنین معتقد است با وجود تغییر تاكتیك‌ها نباید بگذاریم تلاش برای حضور در قدرت برای رسیدن به آرمان‌های اصلاح‌طلبی، ما را به سمت و سوی محافظه‌كاری و ایجاد خدشه به هویت اصلاح‌طلبی یا لغزش‌ها سوق دهد.

مصطفی+معینروزنامه‌ی اعتماد در گفت‌وگو با «مصطفی معین» در سالگرد 21 سالگی اصلاحات  در مورد وضعیت ایران و دولت مستقر پس از برجام صحبت کرده است. او معتقد است تنها راه عملی برای رسیدن به نقطه‌ی مطلوب، هماهنگی و تعامل قوا بر سر پرونده‌های ملی است.

۲۱ سال از جنبش دوم خرداد می‌گذرد. گفتمان اصلاح‌طلبی و نیروهای سیاسی این جریان در دو دهه گذشته اتفاقات زیادی را تجربه كرده‌اند. به نظر شما اصلاحات و اصلاح‌طلبی در شرایط فعلی در كدام نقطه ایستاده است؟

حماسه دوم خرداد فقط متعلق به اصلاح‌طلبان نیست بلكه با پیشاهنگی نسل جوان و دانشجو، این خود مردم بودند كه با آرای آگاهانه خود حماسه دوم خرداد را خلق كردند. من به عنوان كسی كه در بطن حوادث ریز و درشتی كه بر جریان و گفتمان اصلاح‌طلبی در این ۲۱ سال اتفاق افتاده هستم، به طور خلاصه باید بگویم كه دوم خرداد ۷۶ آغاز دوران پای‌گیری و تثبیت نظام پس از دوران اولیه انقلاب، جنگ و سازندگی بود. چرا كه شعار اصلی آقای خاتمی و اصلاح‌طلبان در آن سال‌ها، قانون‌گرایی و تلاش برای استقرار قانون اساسی بود كه با استقبال و رای مردم همراه شد. شاید از همان ماه‌های اول موانع برای پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبانه از سوی برخی نیروها و جریان‌های سیاسی شروع شد و دردسرهای زیادی را به دنبال داشت اما امروز شاهد آن هستیم كه قانون و قانون‌گرایی در فضای كشور به یك ارزش و یك خواست عمومی تبدیل شده و این دستاورد بزرگی است كه محصول گفتمان اصلاح‌طلبی و جنبش دوم خرداد است. البته قانون‌گرایی فقط به این معنا نیست كه از مردم خواسته شود به قانون تن بدهند بلكه در ابتدا كسانی كه قدرت و امكانات كشور را در اختیار دارند باید پیشتاز قانون‌گرایی باشند و در این زمینه به مردم پاسخ دهند. مساله دومی كه جنبش دوم خرداد به دنبال داشت و خواست این ملت بود و تا حدودی هم در این زمینه موفقیت‌هایی حاصل شد، این بود كه جوانان و مردم خواستار نهادینه شدن آزادی در جامعه بوده‌اند، البته آزادی در چارچوب قانون. آزادی به این مفهوم كه استیلا و تسلط یكجانبه بر مردم تحمیل نشود و آنها بتوانند قدرت انتخاب داشته باشند. سومین مساله نمایش چهره اخلاقی و مهرآمیز از ایران در جهان پر خشونت و ناعادلانه بود. گفت‌وگوی تمدن‌های آقای خاتمی چكیده هویت فرهنگی- تاریخی ایران و جغرافیای سیاست خارجی اصلاح‌طلبی بود. در حوزه سیاسی و اقتصادی هم كه دستاوردها كاملا مشخص است. اكنون با نگاه به گذشته، صاحبنظران توسعه بیان می‌كنند كه دولت اصلاحات در عرصه اقتصادی بهترین عملكرد را داشت و شاید الان آرزوی همه این باشد كه رشد اقتصادی كشور و معیشت مردم به وضعیت سال‌های دولت خاتمی بر‌گردد.

اما به نظر می‌رسد كه اصلاح‌طلبان ۷۶ و اصلاح‌طلبی آن دوره با اصلاح‌طلبی و نیروهای اصلاح‌طلب در این دوره تمایز رفتاری- گفتاری دارند؟

همه اصلاح‌طلبان كم و بیش باتجربه‌تر شده‌اند. ادراك‌مان نسبت به ساختار، واقعیت‌ها و حوادث و موضوعات مختلف كشور سیر تكوینی پیدا كرده است. یقینا اهداف ما همان اهدافی است كه جنبش دوم خرداد ۷۶ را ساخت اما راهبردها و روش‌ها بر اساس قدرت و ضعف خود ما و رقبای ما و اوضاع اجتماعی و جهانی تغییر كرده و می‌كند. هویت و هیبت اصلاح‌طلبی در عصر جاری همان هویت اصلاح‌طلبی دوم خردادی است، فقط در فن سیاست تبحر بیشتری به وجود آمده است. اصلاح‌طلبان قریب به ۸ سال از حضور در قدرت به انحای مختلف منع شدند و همین محدودیت‌ها بود كه باعث شد با واقع‌نگری بیشتری به تغییر تاكتیك دست بزنند و حمایت از روحانی با رای دادن به لیست امید هم در همین جهت‌گیری بود. البته در این فرآیند ریزش‌هایی هم از نظر عدول برخی افراد از معیارهای اصیل اصلاح‌طلبی داشته‌ایم. مثلا «سنكته قابل توجه است كه تلاش اصلاح‌طلبان برای بازگشت به قدرت فقط بر پایه اصول اخلاقی در سیاست و اصل قرار دادن آرمان‌هایی مانند حق حاكمیت ملی و دموكراسی قابل توجیه است. این جریان سیاسی نمی‌تواند برای مثال توجیه‌گر همه عملكرد دولت مستقر یا مجموعه امید در مجلس باشد و بی‌چون و چرا از آنها دفاع كند. نباید بگذاریم تلاش برای حضور در قدرت برای رسیدن به آرمان‌های اصلاح‌طلبی، ما را به سمت و سوی محافظه‌كاری و ایجاد خدشه به هویت اصلاح‌طلبی یا لغزش‌ها و پدیده‌هایی چون عوام‌گرایی، رانتخواری، آقازادگی و بی‌تفاوتی و سكوت نسبت به درد و رنج مردم و خواسته‌های حق آنها سوق دهد.

پس اصلاح‌طلبی هنوز زنده است؟

آنهایی كه مدام از مرگ اصلاحات یا پایان كار اصلاح‌طلبان دم می‌زنند خودشان كجا هستند، چه عملكردی داشته‌اند و مسوولیت اجتماعی آنها چه بوده است؟ اصلاح‌طلبی كه ابداع یك شخص یا گروه یا متعلق به آقای خاتمی و من یا حجاریان و امثالهم نیست. اصلاح‌طلبی مبنا دارد. مبانی آن در فرهنگ دینی و ملی و تاریخ حداقل یكصد و پنجاه سال گذشته ما ریشه دارد، دارای مبنای علمی، اخلاقی و سیاسی است. بدون تردید این فرآیند دموكراتیك با تلاش و آینده نگری جامعه جوان ایرانی همچنان ادامه خواهد داشت.

مهم‌ترین رسالت اصلاح‌طلبان در شرایط حاضر چیست؟

كمك به دولت همراه با نقد رویكردها و عملكردها و ارایه راهكار برای عبور از بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دامنگیر جامعه و كشور برای اصلاح‌طلبان درون و بیرون قدرت باید مهم باشد. امیدوارم كه در مدت باقی مانده از مسوولیت این دولت، احساس نیاز آنها به مشورت با كارشناسان و نخبگان كشور فارغ از مرزبندی‌های جناحی و سیاسی بیش از گذشته شود و دولت بیش از پیش با مردم نیز به گفت‌وگو بنشیند. البته راهبرد اصلی اصلاح‌طلبان آگاهی بخشی به جامعه، نزدیك‌تر كردن دل‌ها و رفع اختلاف‌ها، دمیدن روح امیدواری و اعتماد و انسجام در سطح كلی است. اصلاح‌طلبان وظیفه دارند كه با آحاد مردم ارتباط داشته و الگوهای مختلف را به جامعه عرضه كنند. تجربه جهانی هم نشان داده است كه تا وقتی توده مردم آگاه نباشند و در واقع شهروندانی توانمند و آگاه به حقوق خود و مطالبه‌گر آن نباشند، كشور به پیشرفت دست پیدا نمی‌كند. ارایه آموزش عملی به جامعه و جوان با رفتار اخلاقی و مسوولانه خود و كمك به آنها از نظر تقویت قدرت استدلال، تفكر علمی و تحلیل شرایط ملی و جهانی از وظایف اخلاقی و اجتماعی اصلاح‌طلبان است. اگر آگاهی‌ها نهادینه شود و احقاق حقوق به یك خواست عمومی تبدیل شود، چنین واقعیت بزرگی را هیچ كسی نمی‌تواند نادیده بگیرد.

زمانی كه سال ۹۲ اصلاح‌طلبان تصمیم گرفتند با تغییر استراتژی از حسن روحانی حمایت كنند تاكید كردند كه این حمایت به معنی دادن چك سفید امضا به دولت نیست و همان‌طور كه گفته شد راهبرد جریان اصلاحات بعد از روی كار آمدن دولت روحانی حمایت منتقدانه است.

اصلاح‌طلبان در حال حاضر بیش از آنكه از سوی رقبای سیاسی درون كشور به عنوان نیروهای برانداز و غیره متهم شوند مورد حمله و تخریب اپوزیسیون خارج‌نشین هستند. یعنی اصلاح‌طلبی هم باید از كیهان تهران بد و بیراه بشنود هم از كیهان لندن. چرا؟

درباره مخالفت با اصلاح‌طلبی در داخل كشور از سوی برخی جریان‌ها و عناصر سیاسی، باید بگویم آنچه عیان است چه حاجت به بیان است! اما درباره اپوزیسیون خارج نشین به این نكته اشاره می‌كنم كه اصلاحات و اصلاح‌طلبان جدی‌ترین مانع برای براندازی و فروپاشی نظام منتخب مردم هستند. با وجود گفتمان اصلاح‌طلبی، برنامه‌های اپوزیسیون برانداز نقش برآب شده است و بوق‌های خبری بیگانه‌ای چون بی‌بی سی یا رادیو فردا و فضای مجازی هم نتوانسته است كمك چندانی به آنها بكند. عناصر فعال این جریان می‌دانند كه تا وقتی امید به اصلاحات در ایران و بین مردم وجود دارد آنها به هیچ‌كدام از اهداف‌شان نخواهند رسید.

به بحران‌های پیش روی دولت منتخب اصلاح‌طلبان در مناسبات بین‌المللی بپردازیم. راهبرد روحانی برای اداره كشور تعامل با جهان و به نوعی خنثی كردن پروژه ایران هراسی در عرصه بین‌الملل بود. پروژه‌ای كه در نهایت با عنوان مذاكرات هسته‌ای به قرارداد چندجانبه برجام منتهی شد. اما با تغییر دولت در ایالات متحده امریكا و پیروزی ترامپ، این معاهده بین‌المللی با بد عهدی ترامپ و امریكا خدشه‌دار شد. با توجه به اینكه امریكا از برجام خارج شده و خطوط قرمز و ضمانت‌گیری‌های جدیدی برای حفظ برجام تعیین شده، جنابعالی چه تحلیلی از وضعیت فعلی دارید و اینكه بعد از برجام چه آینده‌ای پیش روی كشور است؟

یكی از بدشانسی‌های آقای روحانی این بود كه در عرصه بین‌المللی ارایش سیاسی در امریكا تغییر كرد. پیروزی ترامپ در امریكا هزینه‌های زیادی را نه فقط برای دولت روحانی كه به جمهوری اسلامی تحمیل كرد. آقای روحانی و تیم مذاكره‌كننده در جریان مذاكرات هسته‌ای تلاش كردند تا از حقوق و شرافت ملی ما در برابر ۶ قدرت جهانی دفاع كنند. شما فكر كنید كه اگر هیچ مذاكره‌ای انجام نمی‌شد و اصلا برجامی در كار نبود آیا امریكا و قدرت‌های غربی با توجه به قطعنامه‌هایی كه در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به تصویب رسانده بودند بیكار می‌نشستند؟ همین كه ترامپ و كادر اصلی كاخ سفید بارها اعلام كردند برجام یك آبروریزی برای امریكاست نشان‌دهنده موفقیت و پیروزی دیپلمات‌های ایرانی بود. هرچند امریكا با بهانه‌های بنی‌اسراییلی از برجام خارج شد اما همین برجام پنج سال سایه تهدید و جنگ و تحریم جدید را از روی سر مردم و این كشور برداشت. نكته دیگری هم كه باید به آن توجه داشت این است كه نظام اقتصادی اروپا همزاد نظام اقتصادی امریكاست. تجارت حدود ٤٠٠ میلیارد دلاری اروپا با امریكا در كنار تجارت كمتر از ٤٠ میلیارد دلاری آنها با ایران خود مشخص‌كننده این است كه با وجود بازار جذاب ایران برای اروپا، آنها نخواهند توانست تجارت خود با امریكایی‌ها را رها كنند و در نتیجه شرایط پیچیده و سختی را باید برای كشور پیش‌بینی كرد. البته معتقدم عدم اقدام متقابل و خارج شدن از برجام از سوی ایران یك نوع هوشمندی مقامات ارشد كشور و دولت در این زمینه بود كه باعث شد اروپایی‌ها برای حفظ حیثیت دیپلماتیك و حركت به سمت اهداف اقتصادی خود تلاش‌هایی را انجام دهند. از همین رو آقای روحانی با وجود اینكه اختیار همه تصمیمات سیاست خارجی كشور را بر عهده ندارد می‌تواند با احیای پروژه‌هایی چون گفت‌وگوی تمدن‌های آقای خاتمی شرایط را برای دور كردن تهدیدات احتمالی از ایران مهیا كند. از نظر من ضرورت دارد كه تنش زدایی با جهان همچنان راهبرد اصلی سیاست خارجی كشور باشد.

انسجام و اتحاد داخلی چقدر برای موفقیت در سیاست خارجی اهمیت دارد؟

موفقیت در سیاست خارجی رابطه مستقیمی با بالا بودن ضریب اتحاد و انسجام ملی دارد. همدلی مسوولان با ملت و هم‌افزایی توان ملی ما پیش‌شرط اساسی در تامین منافع بین‌المللی ایران است. از اینكه دولت یك راهبرد سیاست خارجی را دنبال كند و یك نهاد دیگر، بدون هماهنگی با دولت منتخب اقدام دیگری بكند و طلبكارانه دستاوردهای دولت را هم مورد حمله قرار دهد نه‌تنها موفقیت و پیروزی‌ای حاصل نمی‌شود بلكه قدرت‌های سلطه‌گر بین‌المللی را به طمع می‌اندازد كه فرصت تهاجمات جدید به ایران فرا رسیده است. به همین جهت حفظ شرافت و عزت بین‌المللی ایران در جهان امروز وابسته به همدلی، همنوایی و همسویی همه عناصر اصلی و كانون‌های موثر قدرت در داخل كشور و حضور با نشاط مردم در عرصه دفاع از وطن خود است.

راهكار عملی جنابعالی برای عبور از چالش‌ها و بحران‌های پیش روی كشور چیست؟

بهترین اقدام ممكن و مطلوب، بازنگری و تجدیدنظر در رویكردها، سیاست‌ها و برنامه‌های كلان به سمت رفع نابرابری‌ها، دفع فسادها، ایجاد اشتغال، تامین معیشت و ساماندهی حاشیه‌نشینان كلانشهرها، بازگشت به قانون اساسی و بر طرف كردن محدودیت‌های غیر ضروری و سلیقه‌ای است كه در ارتباط با حق انتخاب مردم و آزادی‌های اساسی در عرصه‌های اندیشه و بیان و قلم و حق برگزاری اجتماعات قانونی وجود دارد. یكی از این محدودیت‌ها نظارت استصوابی شورای نگهبان است كه باید نسبت به لغو آن اقدام شود. از نمایندگان مجلس به ویژه در فراكسیون امید انتظار می‌رفت كه قبل از آنكه فرصت‌ها از دست برود نسبت به اصلاح و لغو قانون نظارت استصوابی اقدام كنند. ما باید بدانیم كه آزادی بدون آگاهی شهروندان نسبت به حقوق خود و مطالبه آن از حاكمیت محقق نمی‌شود. انتخاب آزادانه مردم همان حق الناس است، نباید با اعمال سلیقه‌های خاص مانع انتخاب مردم شد. اینكه مردم می‌خواهند به اطلاعات دسترسی آزاد داشته باشند یا یك سیاستمداری را به هر دلیلی می‌خواهند به عنوان نماینده خود انتخاب كنند حق مسلم آنهاست. این همان چیزی است كه صراحتا در قانون اساسی به آن اشاره شده است. اگر گمان كنیم با ایجاد محدودیت، می‌توانیم كیفیت تصمیم و انتخاب مردم را در اختیار بگیریم، این فكر از همان اول شكست خورده است. ببینید امروز بر اساس آمار رسمی وزارت ارتباطات قریب به ٤٠ میلیون ایرانی از تلگرام استفاده می‌كنند. یك ماه است كه تلگرام فیلتر شده اما تنها یك میلیون از تلگرام كوچ كرده‌اند كه بخشی از این یك میلیون مقامات و مسوولان كشور بوده‌اند. یعنی مردم عادی در برابر یك تصمیم حكومتی مقاومت می‌كنند. این مقاومت را باید درك كرد. این مطالبه و نیاز مردم است. اشتباه است كه فكر كنیم اگر دسترسی‌ها را ببندیم شرایط بر وفق مرادما می‌شود. اگر با مردم مدارا كنیم آنها هم اشتباهات و خطاهای مسوولان را می‌بخشند اما اگر از موضع بالا به پایین به جامعه نگاه شود و بدون دخالت آنها برای‌شان تصمیم‌گیری شود خودمان با دست خود بحران مشروعیت و مقبولیت را تشدید كرده‌ایم. پس بهترین راه‌حل بازگشت به سوی مردم و پاسخگویی به مطالبات آنان است.

به نظر شما با توجه به تشدید نارضایتی‌ها و شكل‌گیری خط جدید ضد ایران در عرصه بین‌الملل آیا روحانی می‌تواند به تنهایی از پس همه این مشكلات برآید یا برای خروج از این بحران نیاز به اجماع ملی احساس می‌شود؟

مشكلات ایران و رفع آنها تنها به دولت روحانی مربوط نمی‌شود. حل و فصل این مشكلات كه در حال زایش تهدیدات امنیتی و اجتماعی است بی‌تردید از عهده آقای روحانی و دولت او به تنهایی خارج است.

مگر دولت به تنهایی می‌تواند شاخص‌های فقر و فلاكت را پایین بیاورد و شاخص‌های آسیب‌های اجتماعی را كاهش دهد؟ برای مقابله با این تهدیدات و پدیده‌های شوم دیگری كه حیات نظام را با چالش مواجه كرده مانند فساد سازمان یافته و اقسام دردهای اجتماعی نیاز به گفت‌وگوی ملی، درك مشترك مسوولان از تهدیدات، وفاق و راهبرد واحد ملی است. اگر مسوولان كشور نتوانند به صورت هماهنگ و به صورت دقیق و شفاف آسیب‌های موجود را تحلیل و آنالیز كنند به تبع آن نخواهند توانست تدبیر منزل كنند. در واقع گفت‌وگوی ملی تلاش برای برچیدن پرونده‌هایی است كه حیثیت ایران و نظام و مردم را هدف گرفته است. برای اینكه هرچه سریع‌تر از منطقه تهدید خارج شویم و به شرایط طبیعی باز گردیم همكاری، همدلی و همراهی همه نیروهای ملی از چپ سیاسی تا راست سیاسی و از اصلاح‌طلب تا اصولگرا، از محافظه‌كار تا میانه‌رو مورد نیاز است. این یك واقعیت مسلم است كه عبور از بحران‌ها تنها و تنها با هم‌افزایی و عزم مشترك میسر است. از همین رو بهتر است كه سردمداران كشور طرح پرونده اختلافات خود را به تعویق بیندازند و با عینك حفظ امنیت و منافع ملی بحران‌های كشور را ببینند.

نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب در چنین شرایطی چه نقش و ماموریتی را باید ایفا كنند؟ آنها چه وظیفه‌ای در مواجهه با این بحران‌ها دارند؟

نه فقط اصلاح‌طلبان كه اصولگرایان هم باید تلاش خود را برای افزایش سطح آگاهی‌ها و امید مردم به میدان بیاورند. امروز هر جریان و هر زبانی كه درصدد ناامید كردن مردم از دولت باشد بدون تردید در نقشه دشمنان ایران قرار گرفته است. چرا كه ناامیدی مردم از این دولت تنها به رویگردانی از روحانی محدود نمی‌شود. بر همین اساس عقلای جناح‌های سیاسی و همه بزرگان و مسوولان نهادهای حكومتی برای افزایش امید مردم و تقویت وحدت و انسجام ملی به صحنه بیایند. اصلاح‌طلبان اما به دلیل پایگاه اجتماعی قوی‌تر مسوولیت اخلاقی بیشتری دارند كه در دمیدن روح اتحاد و امید به بدنه اجتماعی پیشرو باشند. در عین حال كسب مقبولیت اجتماعی بیشتر نیز وابسته به میزان كمك آنها در جهت رفع معضلات و تنگناهای معیشتی، فقر و نابرابری در همه عرصه‌های عمومی، اجرایی یا سیاستگذاری است.

آقای روحانی در این شرایط چه اقدامات عاجل و ضروری‌ای را باید انجام دهند؟

موقعیت و جایگاه رییس‌جمهور با وضعیت و موقعیت دیگران متفاوت است. رییس‌جمهور بر اساس قانون اساسی اختیارات و معذوراتی دارد. ایشان به عنوان یك سیاستمدار كه سازمان و ساختار قدرت در ایران را به خوبی می‌شناسد ضرورت دارد تا مسائل و مشكلات خود را پیش از آنكه در تریبون‌ها مطرح كند در جلسات خصوصی با رهبری، سایر قوا و نهادها مورد مذاكره قرار دهد و تعامل لازم برای حل و فصل مشكلات مردم را فراهم كند. تعامل رییس‌جمهور با نهادهای دیگر كه صاحب قدرت و توانمندی هستند از ضرورت‌های غیرقابل انكار است. اگر این تعامل و گفت و شنود با ارباب قدرت در كشور وجود نداشته باشد، بیش از آنكه رییس‌جمهور بتواند قدمی از قدم برای مردم بردارد باید برای دفاع از خود مدام بجنگد و قطعا در چنین فضایی نه ایران به سمت توسعه حركت می‌كند و نه گرهی از مشكلات مردم باز می‌شود. البته ایشان جدای از تعامل بیرونی، لازم است كه ارزیابی بیطرفانه‌ای هم نسبت به عملكرد كلی دولت و تك‌تك اعضای كابینه داشته باشد. تقویت نقاط قوت و رفع ضعف‌ها، ترمیم اساسی كابینه و كنار گذاشتن وزرای مایوس و ناامید و نیز تقویت هماهنگی و همسویی قوای سه‌گانه از مهم‌ترین وظایف رییس‌جمهور است.

فكر می‌كنید چقدر از مشكلات كشور در جلسات خصوصی حكومتی قابل حل و فصل باشد و به یك راه‌حل ملی منتهی شود؟

تنها راه‌حل عملی برای رسیدن به نقطه مطلوب، هماهنگی و تعامل قوا بر سر پرونده‌های ملی است. هیچ كاری بدون درك مشترك از مسائل و تفاهم همه‌جانبه بر سر موضوعات اساسی پیش نخواهد رفت. واقعا آقای روحانی اگر نتواند نیاز و مطالبه خود را در جلسات رو در رو مطرح و طرف‌های مذاكره را اقناع كند، می‌تواند به تنهایی بار سنگین مشكلات را به دوش بكشد؟ یا اینكه بهتر است همه توان ملی را در حمایت از خود به صحنه بیاورد؟ پس رسیدن به راه‌حل‌های مشترك برای خارج شدن از این شرایط از وظایف رییس‌جمهوری است. ایشان باید به طور شفاف و صریح و صادقانه مسائل و مشكلات كشور را با همه صاحبان قدرت و نهادهای ملی در میان بگذارد تا در نهایت اجماع مسوولان برای اتخاذ راهبردهای مشترك حاصل شود. اگر این اتفاق نیفتد مسوولان كشور مدام به سمت خنثی كردن یكدیگر خواهند رفت و این اتفاق در شرایط كنونی یعنی تشدید بحران كه قطعا برخلاف مصالح عمومی و امنیت ملی خواهد بود.

همچنین آقای روحانی باید شفاف و صادقانه نتایج حاصله را به افكار عمومی منتقل كند تا علاوه بر بازخوردهای اصلاحی، تضمینی برای اثربخشی و اجرایی شدن آن راهبردها پیدا شود. هیچ راهبردی بدون همراهی مردم عملیاتی نخواهد شد.

پس از خروج امریكا از برجام برخی معتقد بودند حاكمیت باید بیشتر به آزادی‌های داخلی اهمیت دهد و فضا را باز كند؛ آیا شما با این گزاره موافق هستید؟

مهم‌تر از ورود و خروج امریكا یا اروپا در برجام، خارج نشدن نخبگان، مدیران و جوانان و عموم جامعه از قطار نظام با به رسمیت شناختن حقوق و آزادی‌های اساسی و طبیعی آنهاست. باور من این است كه اگر مردم احساس كنند نظام و نهادهای قدرت كشور به آنها و حقوق اساسی‌شان احترام كامل می‌گذارند حتی اگر همه دنیا هم علیه ایران بسیج شود هیچ اتفاقی برای ایران نخواهد افتاد. اما اگر ما همه لجستیك پیشرفته نظامی و صنعتی دنیا را هم داشته باشیم ولی مردم از سیستم ناراضی باشند، بحران پشت بحران است كه می‌آید. در نتیجه بازگشت مسوولان به مردم و بازگشت حقوق و آزادی‌های قانونی مردم به آنان ضامن امنیت ملی و حاكمیت ملی است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. ایا بعد از 21 سال جهان آن چهره مهر امیز و اخلاقی ایران ، که دولتی مستعجل بود ، را به یاد دارد ؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا