«آزارشان به مورچه هم نمیرسید»
حجت الاسلام سیدناصر تقوی در یادداشتی با عنوان «آزارشان به مورچه هم نمی رسید» دربارهی وضعیت اجتماعی هنگام فروپاشی یوگسلاوی در کانال تلگرامی خود نوشت:
عنوان ترجمه کتابی است با نام اصلی (They would never hurt a fly ) نوشتهی نویسنده و روزنامه نگار کروات، خانم اسلاونکا دراکولیچ (نشر ستاک، ترجمه نازیلا محبی، تهران، 1397)؛ از کتابهایی است که باید به دقت خواند. مخصوصا در شرایط حساسی چون شرایط امروز ایران عزیزمان.
🔻ترجمۀ دیگری از این کتاب را در پاورقی یکی از نشریات، پیشتر خوانده بودم، اما این ترجمه که با مقدمه ویژه نویسنده برای مخاطبین فارسی زبان است، کاملتر از ترجمه قبلی است.
🔶 این کتاب مربوط به جنگهای دهه 90 میلادی بالکان است که طی آن و پس از آن، کشور بزرگ یوگسلاوی به تکههای سرزمینی کوچکتر: کرواسی، صربستان، اسلوونی، مقدونیه و بوسنی و هرزه گوین تقسیم میشود و نویسنده از درون جامعهی در حال جنگ و نیز پس از آن در محاکمات جنایکاران در دادگاه بین المللی لاهه، به زوایایی از این فاجعهی بزرگ انسانی نگاه میکند.
🔻نوشتهی مذکور حکایت مردمانی است که در ظاهر، سالیان سال در کنار هم به آرامی و همزیستی زندگی میکردند و به یکباره و در موقعیتی بحرانی، همسایه، همسایهاش را چون گرگی وحشی میدرد و از هیچ خشونت و خونریزی و تجاوز نسبت بهم دریغ ندارند!! همسایگانی قدیمی، دوستانی چند ساله، همکاران در محیط کار و حتی برخی اقوام و خویشان نسبت بهم!
🔻چند سال پیش که به آن منطقه سفری داشتم شاهد یاد بودها و نشانههایی از آن نبردهای خونین جنگهای داخلی در برخی شهرهای آنجا بودم و زخم کهنهای را که گویی هیچ کس نمیخواهد از آن سخنی بر زبان بیاورد را با تمام وجود حس میکردم. مردمی که پس از جنگ و درگیری، باز هم چشم در چشم هم هستند و میدانند که با هم چه کردهاند!! انکار نمیکنم که بارها در حین خواندن این کتاب آرزو میکردم که این نوشته را پیش از آن سفر میخواندم!
🔻درست است که رهبران و سردمداران جنایتکاری چون اسلوبودان میلشوویچ و ژنرال ملادیچ، هدایت این جنایات را بر عهده داشتند، ولی نکتهی قابل تامل این کتاب را باید در تغییر شخصیت انبوه انسانهای عادی و شهروندانی که به یکباره تبدیل به هیولاهایی خونریز و جانی میشوند دید.
🔻نگاه روانشناختی به گروهی از افراد معمولی و ضعیف جامعه که یکباره در تغییر شرایط، تبدیل به عوامل جنایت و بلکه ماشین جنایت شده و دوستان و همسایگان و رفقای چند سالهی خود را چون اشیایی بی ارزش، مورد هرنوع تجاوز و قتل و غارت قرار میدهند، در این نوشته قابل توجه است. اگر چه نویسنده در بسیاری موارد از تحلیل عمیق جامعه شناختی و بسترهای پیدایش این شرایط عاجز میماند، ولی کدهای عینی بسیاری برای خواننده و استنتاج و تحلیل او فراهم میآورد.
🔻در این کتاب میبینیم در جامعهای که مدتهاست از غیریّتها و پاره پاره شدنهای قومی و ایدئولوژیک و فکری پُر میشود و نفرت در آن انباشته میگردد و فرهنگ «دروغ گویی» در آن نهادینه میشود، چگونه در بزنگاه بحران، این نفرتهای خفته و متراکم از زیر خاکستر چون شعلههای سوزانی زبانه کشیده و ملت و کشوری را از هم فرو میپاشاند.
♦️به گمانم مطالعهی این کتاب و کتابهایی از این دست، مانند کتاب «بچههای ژیواگو»، برای جامعهی امروزین ما از باب حکم عقلی استفاده از تجارب و آزمودههای دیگران، که تاکید قرآنی عبرت اندوزی برای اولی الابصار را نیز بهمراه دارد، یک ضرورت است.
♦️مهندسی معکوس این زیر ساختهای بحران ساز در شقه شقه کردن جامعه، ایجاد نفرت و کینه در چند پارگیهای فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، قومیتی و … از حداقل فوائد و درس آموزیهای مطالعهی چنین نوشتههایی خواهد بود.
انتهای پیام
یک پیام