ویرانی محمدعلی نجفی
روزنامه سازندگی در یادداشتی به بهانهی پروندهی محمدعلی نجفی نوشت: «داستان به شدت لخت و عور است و یک خطی؛ «مردی به هر دلیلی در ۷-۶۶ سالگی عاشق میشود؛ عاشق دختری که همسن و سال دخترش است.» اما همه ماجرا همین یک خط نیست که به ملودرامهای تلویزیونی بخورد؛ «میوه ممنوعه» را یادتان هست؟ عشق پیری، سر به رسوایی زد و آخرش خوش شد. یکی از به یادماندنیترین ملودرامهای تلویزیون ایران پس از انقلاب با شاهکار هنرپیشگی علی نصیریان، گوهر خیراندیش و هانیه توسلی.
اما اینجا پایان خوشی در کار نیست؛ ۴۰-۵۰ ساعت است که تمام جو رسانهای و عمومی ایران در التهاب قتلی، داغ شده است که در تمام ۴۰ سال گذشته یکی از طرفهایش از معتبرترین مدیران ارشد بوده است. تکنوکراتی که برای نسلی از ایرانیان پیش و پس از انقلاب، خاطرات خوش بجا گذاشته؛ کدام معلم پرسابقه است که از دوره وزارت محمدعلی نجفی در آموزش و پرورش به نیکی یاد نکند؟ کدامیک از متولدان نیمه دوم دهه ۵۰ و نیمه اول دهه ۶۰، هست که نجفی را به عنوان یکی از بهترین وزرای دولتهای پس از جنگ نشناسد؟
همین ۶ سال پیش، وقتی مجلس اصولگرا به نجفی برای وزارت آموزش و پرورش دولت روحانی رأی نداد، بلوایی راه افتاد و آن را نخستین ضربه اصولگرایان به دولت نوپای تدبیر و امید دانستند. در شهریور ۹۶ اصلاحطلبان سرمست از پیروزی قاطعانه در انتخابات شورای شهر در پی شهرداری محمدعلی نجفی، بیتوجه به هر مخالفتی، گردن بالا گرفتند و همین تکنوکرات و مدیر خوشنام را به شهرداری برگزیدند. غافل از این که هر مدیر موفقی، شاید روزی بشکند.
همان طور که محمدعلی نجفی در زلزله پاییز ۹۶ شکست، در برف زمستان ۹۶ شکست و در عید ۹۷، در ۶۶ سالگی، عطای ادامه مدیریت ارشد را به لقایش بخشید و بعد… همان شد که درگوشی میگفتند: «عشق پیری».
محمدعلی نجفی، تحصیلکرده دانشگاه امایتی، استاد خوشنام و پرآوازه ریاضی دانشگاه شریف، همان که دانشجوهای بسیاری برایش سر و دست میشکنند و تلاش میکنند خودشان را باهوش همچو او نشان دهند، وزیر پیشین آموزش عالی، وزیر پیشین آموزش و پرورش، معاون دو رئیسجمهوری و در آخر شهردار پیشین پایتخت، با زنی هم سن دختر خود ازدواج کرد و شد آن چه نباید میشد. ازدواجی که به خودی خود شاید ناهنجاری نباشد اما ویرانی این مرد از همان روزهایی شروع شد که پچپچهای نه چندان درگوشی توییتری و اینستاگرامی زندگی دوم او را عریان کرد. پس چرا باید تعجب کرد وقتی که در ظهر ۷ خرداد ۹۸ خبر آمد: «میترا استاد، همسر دوم محمدعلی نجفی به دست خودش به قتل رسید!»
سیاسیون پیرِ همیشهمدیر که هیچگاه نمیپذیرند مردی از جنس خودشان شاید روزی بشکند و نابود شود، اکنون باید به چشم ببینند هیولاهای مجازی چگونه میتوانند عمری آبروداری را در نیمروزی شوم به باد بدهند و تمام ارزشهایی که تا دیروز حلوا حلوا میشدند، حالا در ویدئویی یک دقیقهای که هیچکاک طور میزانسن شده است، به پایان میرسد و ویرانی را به تماشا بنشینند.
آن چه از غروب ۷ خرداد تا دیروز عصر در کمتر از ۲۴ ساعت گذشت، بسیار تلخ بود. تماشای چهره فروریخته محمدعلی نجفی در پلیس آگاهی به عنوان قاتل که آن قدر شوک شده که نمیداند قرار است کجا برود؛ خوشوبشکنان با رئیس پلیس آگاهی روانه بازداشتگاه میشود. در دادگاه با لباس زندان و دستبند، سرافکنده در حالی که تلاش میکند تمرکزش را حفظ کند، در حال شرح ماوقع قتل به طور مفصل برای خبرنگاران. همه اینها فروریختن یک انسان است. انسانی که تا همین یک سال پیش روی شرفش بسیاری قسم میخوردند و حالا او را به عنوان یک قاتل میشناسند: «معروفترین قاتل تاریخ جنایی ایران»، احتمالاً.»
انتهای پیام
ناگهان پرستویی بر استانی بال می گشاید……