مأموریت روحانی در آمریکا | محمد قوچانی
محمد قوچانی در روزنامهی سازندگی نوشت:
هفتمین سفر دکتر حسن روحانی به نیویورک برای شرکت در اجلاسیه سران سازمان ملل متحد نقطه عطفی در سیاست خارجی ایران خواهد بود؛ نه از آن جهت که دیداری دوجانبه با دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا در پیش است بلکه بدان خاطر که روحانی نقشه راه را به غرب نشان خواهد داد. همان نقشه راهی که مقام رهبری در آخرین سخنرانی عمومی خود آن را تبیین کردند:
روحانی در نیویورک تلاش خواهد کرد سلاح مذاکره را از دست ترامپ بگیرد. ترامپ درحالی پرچمدار مذاکره شده است که با خروج از برجام باب مذاکره با ایران را بسته است و اکنون برای پوشیده داشتن این «گناهِ نخستین» میکوشد خود را مدافع مذاکره نشان دهد. واقعیت این است که سیاست خارجی آمریکا قربانی سیاست داخلی آن شده است. ترامپ از برجام بدش میآید چون آن را برگ برنده دموکراتها در رابطه با ایران به عنوان شاهکلید صلح و جنگ در خاورمیانه میدانست و نمیخواست کلیددار راهبردی باشد که خود در آن نقش نداشته است. بنابراین ابتدا با تلاش برای تحریف برجام و سپس با خروج از آن تلاش کرد ایران را به نقطه صفر بازگرداند. با وجود همه آثار تخریبی تحریم آمریکا و بحران غیرقابل انکار در تجارت خارجی ایران اما مقاومت ایران فراتر از آن بود که آمریکا انتظار داشت. از یکسو دولت ایران با همهی ناکارآمدیهای اداری نهاد دولت در کشور طی یک سال گذشته بحران را مهار کرده است که مهمترین نماد آن ثبات و حتی کاهش نرخ ارز در یک سال گذشته است؛ درحالیکه گمان میرفت با این حجم از تحریمها اقتصاد ایران دلار پنجاه هزار تومانی! را تجربه کند و از سوی دیگر قوهی بازدارندگی ایران در دفاع از کشور و پیشگیری از جنگ در این مدت چنان خودنمایی کرده است که با ترسیم تصویری از اقتدار ملی توانسته است ابزار مناسبی برای دیپلماسی کشور باشد.
درواقع اکنون ما با یک «روحانی دیگر» یا بهتر بگوییم «آن روی روحانی» مواجهایم که البته همان روحانی دههی ۶۰ است: یک رجل سیاسی و مذهبی و حتی نظامی که در سطوح عالیه جنگ و صلح در نبرد با رژیم بعثی نقش محوری داشته و عملاً فرماندهی بخشی از جنگ و نیز صلح کشور را در جانشینیِ جانشین فرمانده کل قوا (آیتالله هاشمیرفسنجانی) برعهده داشت. روحانی همان روحانی است بهخصوص از آن زمان که گفت اگر نفت ایران صادر نشود نفت هیچ کشور دیگری صادر نخواهد شد و روحانی همان روحانی است به ویژه زمانی که گفت «جنگ با ایران مادر همه جنگها و صلح با ایران مادر همه صلحهاست.» اما همه از پاسفیستهای تخیلی تا میلیتاریستهای حرفهای در فهم استراتژی روحانی دچار بحران شدند. «صلحگرایان تخیلی» در هراس شدند چرا که فکر میکنند با تسلیم ایران صلح به دست میآید اما این روشنفکران از تجربه معمر قذافی در لیبی عبرت نگرفتهاند که صنعت هستهای لیبی را سوار بر کشتی کرد و عملاً این کشور را در معرض براندازی و فروپاشی قرار داد. «جنگطلبان حرفهای» همه بیهوده خشنود شدند که ایران پای در راه جنگ نهاده است و آنان از آن سوی مرزها سوار بر ناوهای آمریکایی وارد کشور خواهند شد و به خیابان پاستور یا کاخ سعدآباد میروند!
اینان هر دو بخش دوم و مهمتر سخن روحانی را نخواندند یا نخواستند بخوانند و آنجایی بود که رئیسجمهور گفته بود «صلح با ایران مادر همه صلحهاست.» روحانی اما چه در جنگ چه در صلح رئیسجمهوری ایران است و از موضع حاکمیت ملی سخن میگوید.
اکنون یک سال پس از این راهبرد روحانی در تحقق حاکمیت یگانه با هماهنگی قوای سیاسی و نظامی کشور ایران در جایگاه دشوار اما درستی قرار دارد: مقاومت ما را به جایی رسانده است که دونالد ترامپ اعلام میکند حاضر است پای سخن روحانی دربارهی طرح صلح هرمز بنشیند و به ائتلاف امید در منطقه، امید میبندد. درواقع روحانی با اعلام سرفصلهای طرح خود در رژه نیروهای مسلح در تهران ثابت کرد که رئیسجمهور به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی ایران از سوی همه حاکمیت سخن میگوید و میتواند با ابتکار عمل، بنبست در سیاست خارجی آمریکا را بشکند. بدون اغراق اکنون ترامپ در یک دو راهی سخت قرار دارد: راهحل فوری، «جنگ» (چه مستقیم چه غیرمستقیم) است که بدون شک ضمن صدمه به ایران، صدمات جبرانناپذیری بر جزیرهالعرب و حاشیه جنوبی خلیجفارس و از همه مهمتر منافع ایالاتمتحده آمریکا خواهد زد که انتخاب مجدد رئیسجمهوری که با وعده عبور از جنگ به کاخ سفید رفته است را دچار بحران خواهد کرد و راهحل دوم، «صلح» (چه با مذاکره چه بدون مذاکره) است که ترامپ مدتهاست سراسیمه و آشفتهحال به دنبال راهی برای تداوم آن میگردد. تاریخ به یاد خواهد داشت که پیام روحانی به ترامپ که پس از سرنگون ساختن پهپاد آمریکایی از طریق سفارت سوئیس به کاخ سفید مخابره شد چگونه ترامپ را از حاشیههای یک پاسخ نظامی منصرف ساخت و روحانی چه اندازه در جلوگیری از جنگ ظرافت به خرج داد تا جایی که یکی از سرداران سپاه هم سرنگونی پهپاد را در زمره سیاست آتش به اختیار دانست تا پیام رئیسجمهور را تقویت و اعلام کند، گرچه ایران آماده دفاع است اما سر حمله ندارد. این دستاورد محصول همان وحدت قوای سیاسی و نظامی کشور است. از سوی دیگر با همه سختیهای مردم باید گفت افسانهی یکجانبهتازی آمریکا هم در این تحولات نقش بر آب شده است. واقعیت این است که به دور از اغراقها و لافزنیهای سیاسی که در صداوسیما مرسوم است و با در نظر گرفتن شرایط و سختیهای روزافزون مردم بهخصوص طبقه محروم در ایران در اثر تحریمهای ظالمانه آمریکا و نیز ناکارآمدیهای داخلی در کشور، آنچه در حال رخ دادن است را میتوان راهبردی قابلدفاع در سیاست خارجی دانست به دو شرط؛ اول آنکه در تقسیم کار میان دیپلماسی و مقاومت زمان دقیق هر یک در یک زمانبندی دقیق و حرفهای روشن شود و دوم آنکه فریب بازی مذاکرهخواهی ترامپ را نخوریم و فکر نکنیم به محض مذاکره مشکل حل میشود یا اینکه تا ابد باید از مذاکره بهراسیم و حتی از این مسئله غفلت کنیم که مذاکره ابزار تبلیغاتی ترامپ است.
ترامپ میخواهد یا به زور ایران را پای میز مذاکره بکشد یا ثابت کند که ایران چون مذاکره نمیکند مستحق مقابله بلکه جنگ است. در مقابل راهبرد ایران قرار دارد که میگوید ترامپ میتواند با بازگشت به معاهدهای که نقض کرده است در قالب ۱+۵ با ایران گفتوگو کند. بدیهی است که لغو تحریمها مهمترین نماد بازگشت به معاهده است. این جملهای است که مقام رهبری، ریاستجمهوری، دستگاه دیپلماسی و قوای مسلح ایران بر آن اجماع دارند. مهمترین کار روحانی در نیویورک این است که راه بازگشت ترامپ به این مسیر را فراهم کند و به عنوان یک سیاستمدار حرفهای با خصم خویش راه «توبه» را نشان دهد؛ نه توبهای معنوی و باطنی که توبهای سیاسی و حقوقی.
بخشی از این «نقشه راه» نیز به خروج آمریکا از بحران منطقهای بازمیگردد. ترامپ به عنوان شریک دولت سعودی از یکسو لاف حمایت از سعودیها را زده است و از سوی دیگر نمیخواهد حتی هزینه سیاسی جنگ مستقیم یا غیرمستقیم را بپردازد. مواضع متناقض ترامپ و پیامهای او به ایران که کاری به برخوردهای ایران با همسایگانش ندارد نشاندهندۀ گیجی این دولت است. اما ایران اگر از موقعیتی که عراق و سوریه و لبنان و یمن (یعنی یک کمربند کامل به دور عربستان!) به دست آورده است به درستی و بهموقع استفاده کند میتواند راه برونرفت از این بحران را هم نشان دهد.
مهمترین مأموریت روحانی در نیویورک نه مذاکره با آمریکا که گرفتن سلاح مذاکره از آمریکاست. این مأموریت برای این سفر کافی است. اما همهچیز نباید در نیویورک رقم بخورد. اگر آمریکا به نقشه راه رهبری ایران توجه کند رمز عبور از بحران در آن مستتر بود. چهارشنبه رئیسجمهوری ایران از موضع ملی سخن خواهد گفت و تندروهای راست و چپ چه کسانی که به «جنگ بیپایان» فکر میکنند و چه آنان که در رویای «صلحی تخیلی» فرو رفتهاند ناکام خواهند ماند. میان این دو راهبرد، راهبرد سومی وجود دارد که در تداوم راهبرد تدبیر و امید «بر اقتدار ایران» استوار خواهد بود. عجله نکنید روحانی هنوز همان روحانی است و میداند چه باید بگوید سخنان روحانی اگر نه «غیر منتظره» که «بنبستشکن» خواهد بود اگر دونالد ترامپ همانطور که گفته است آماده شنیدن حرفهای روحانی باشد.
انتهای پیام