مرگ حق است؛ به علوم پزشکی گلستان چه ربطی دارد؟!
کاظم میر رسولی، بهیار بازنشسته در پیامی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «مرگ یکی از هموطنان بعد از پاسکاری از خانه به بیمارستان و قصور در درمان اصلاً هم خنده دار نیست! / مرگ حق است؛ به علوم پزشکی گلستان چه ربطی دارد؟!» نوشت:
ما نفهمیدیم مگر این مملکت قانون ندارد؟! یک بام چند هوا است؟! زبانم لال مگر ملوک الطوایفی شده که هر استان قانون مندرآوردی خودش را اجرا میکند؟! یعنی هر کس زودتر بیدار شود رئیس است؟! مگر قوانین گلستان با هرمزگان فرق دارد؟!
چه شده است؟! دیگر میخواهید چه شود؟! پزشک حاذقی، یک بنده خدایی را در استان هرمزگان عمل کرد و بعد از عمل حین ریکاوری حالا مریض وول خورد چی شد از روی تخت افتاد و مختصری فوت کرد. حالا معلوم نیست موزائیک سفت بود، مریض خودشو سفت نگرفته بود خلاصه هر چی بود عمرش به دنیا نبود و بهشتی شد. حالا گیر دادن به مسوولان بیمارستان که شما مقصر هستید و باید پاسخگو باشید و …
به قول حشمت فرودس دِکی… بیا و خوبی کن… توی این پائیزی که همه در حال عکس گرفتن با برگهای پائیزی و استکان چای و قهوه و «کتاب بیشعوری» خاویر کرمنته و «مسیر سبز» استوین کینگ برای پستهای اینستاگرامیشان هستند پزشک باید عمل کند، کارت خوانش را هم به سامانه مالیات وصل کند بعد هم سین جیم بشود که چرا مریض وول خورده و از روی تخت افتاده است. تازه این لابلا در عین ناباوری دو نفر را هم انفصال موقت کردند! به حق چیزهای ندیده و نشنیده…
چرا نمیخواهید قبول کنید مرگ حق است؛ چه میدونم عزرائیل خودشو بَده نمیکنه؛ هر که آمد به جهان اهل فنا خواهد؛ این شتری است که در خونه همه چرت میزنه؛ آدمی از مرگ خود چاره نیست؛ آدميزاد تخم مرگ است؛ عمر اگر هزار سال است آخرش مرگ است؛ مرگ پیر و جوان نمیشناسد و … بازم بگم یا بسه…
باز خدا را شکر در استان گلستان از این سین جیم کردنها و پیگیریها خبری نیست. در جریان هستید که در یکی از بیمارستانهای شرق استان گلستان بیماری با سل شدید هم پس از مراجعه به بیمارستان از نظر مسوول اورژانس سالم تشخیص داده میشد و با آژانس به خانه ارجاع داده میشد تا اینکه بنده خدا در همین رفت و آمدها فوت کرد. یعنی هر بار که این بنده خدا سرفهکنان به اورژانس میآمده مسوول اورژانس میگفته: «پدر جان بازم اومدی؟ شما که چیزیت نیست! شاید چیزی تو گلوت گیر کرده سرفه میکنی! تِِخ کن تِِخ کن…» بعد هم نیم ساعت اکسیژن بهش وصل میکردن و میگفتن: «راستشو بخوای پدر جان ما اینجا دست و بالمون تنگه …. دارن اورژانس جدید واسمون درست میکنن اینجا پر گرد و خاکه… شما الان برو خونه، ۲۲ بهمن که اورژانس جدید افتتاح شد بیا هر چند روز که خواستی مهمون ما باش!» بعد هم آژانس میگرفتند و مریض راهی خانه میکردند. بار آخر هم تا آژانس زنگ زدند که بیاید و مریض را به خانه ببرد مرحوم بدون هماهنگی راهی بهشت شد و راننده آژانس غر غر کنان و شاکی برگشت! خدا را شکر اینجا هرمزگان نیست کسی را انفصال از خدمت کنند و تا الان هم هیچ کس بازخواست نشده است و همه سر جایشان هستند!
حالا یک عده گیر دادند که علوم پزشکی گلستان باید پاسخگو باشد. مثل اینکه هنوز متوجه نشدند مرگ حق است و به دانشگاه علوم پزشکی گلستان هیچ ربطی ندارد!
انتهای پیام
بیمارستان شهرهای کوچک مرکز اعزام بیمار هستند یا به بیمارستان شهر بزرگ اعزام می کنند یا بدون هماهنگی به سفر آخرت.
بعد عده ای مخالف افزایش پذیرش پزشکی میشن