دو زندانی سیاسی سابق از دلیل بازگشت خود به کشور میگویند
/گفتوگو با دو فعال سیاسی/
زهرا منصوری انصاف نیوز: دو فعال سیاسی که تجربهی رفتن از ایران بخاطر مشکلات سیاسی و پس از چندی بازگشت به آن را دارند میگویند به قصد بازگشت به ایران، سفر کردهایم و معتقد هستند ماندن در کشور تاثیرگذاری بیشتری دارد. نورانینژاد به انصاف نیوز میگوید بارها به من و همسرم پیشنهاد پناهندگی میشد اما این موضوع حتی ما را ناراحت میکرد و به قصد بازگشت به ایران به استرالیا سفر کردم و مدتی طول کشید تا شرایط مساعد شود و هنگامی که به ایران بازگشتم، بازداشت شدم.
برپایهی مادهی چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر «هر کس حق دارد در مقابل شکنجه، آزار و تعقیب در کشورهای دیگر پناه گزیند. در مواردی که تعقیب واقعا مبتنی بر جرم عمومی و غیر سیاسی یا رفتارهای مغایر با اصول و مقاصد ملل متحد باشد نمیتوان از این حق استفاده کرد.»
بنا بر این ماده، گرفتن پناهندگی سیاسی برای کسانی که سابقهی زندان دارند و یا احکام قضایی نیز برای آنها صادر شده است معمولا سادهتر از دیگران خواهد بود. برخی از پناهندگان سیاسی بخاطر سخت شدن اوضاع برای خود یا خانوادهشان مجبور به مهاجرت شدهاند، اما از سوی دیگر کسانی هم هستند که ب پس از مدتی بازگشتند و معتقد هستند که بودن و ماندشان تاثیرگذارتر است.
حال این پرسش مطرح است که چرا با وجود اینکه به نوعی بازگشت آنها ممکن بوده با مشکلاتی همراه باشد اما این خطر را به جان خریدهاند؟ چه چیزی باعث بازگشت دوبارهشان شده است؟
در این باره با حسین نورانینژاد، فعال سیاسی و از بازداشتشدگان سال 88 و از طرفی با فعال دانشجویی سابق و روزنامهنگار اصلاحطلبی که نمیخواست نامش فاش شود گفتوگویی کردیم. متن کامل گفتوگو با این دو فعال سیاسی را در ادامه بخوانید:
فعالیت در خارج از کشور فایدهای ندارد
فعال دانشجویی سابق که نمیخواست نامش فاش شود دربارهی سفر و بازگشتش به انصاف نیوز گفت: بنده مدتی در فرانسه اقامت داشتم، یک وقتی هم در ایران بازداشت و ممنوع الخروج بودم؛ وضعیت به گونهای بود که خانوادهی من در فرانسه بودند و یکی از فرزندانم زیر 18 سال بود، او در خیلی از مسایل به اجازهی بنده نیاز داشت. یک بار غیرقانونی از ایران خارج شدم اما با قصد بازگشت به ایران به فرانسه سفر کردم. در این مواقع تصمیمگیری بسیار سخت است؛ وقتی غیرقانونی از ایران خارج شدم، خیلی از طرف خانوادهام و دوستانم به من فشار میآوردند که در فرانسه بمانم.
مدت طولانیای در فرانسه ماندم، اما در نهایت با این قضیه کنار نیامدم زیرا اگر آنجا میماندم دیگر نمیتوانستم به ایران بازگردم، وقتی از ایران رفتم هدف مشخصی داشتم، اینکه به تحصیلاتم ادامه بدهم و فرزندانم هم تحصیل کنند. اما به فرانسه نرفته بودم تا مبارزه کنم، زیرا میدانستم در خارج از کشور برای کسی که میخواهد برای کشور خودش مبارزه سیاسی و یا اجتماعی کند امکانی وجود ندارد. باید طرف خیلی نادان باشد یا به خودش دروغ بگوید یا اینکه مبازرات سیاسی برای او مستمسکی شود تا بتوانیم در خارج از کشور از امکاناتی استفاده کنیم و زندگی کنیم. زیرا از نظر بنده فعالیت در خارج از کشور فایدهای ندارد.
آنجا در میزگردهایی، شرکت میکردم؛ میدیدم که دوستان سرخورده هستند، زیرا هیچ نقشی در تحولات ایران نداشتیم و بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که صدای داخل شویم؛ وگرنه اینکه تصور شود ایران همچون یک تلویزیون است که با یک کنترل از راه دور بخواهیم کانالش را عوض کنیم و یا اینکه فکر کنیم جامعهی ایران به اطلاعات دسترسی ندارد و جامعهی ناآگاهی است که باید آگاهش کنیم، این فرضیهها غلط است.»
او ادامه داد: «کسانی که در چهل سال گذشته از ایران رفتنتد را دیدیم که دیگر با جامعهی ایران جلو نیامدهاند؛ خیلی اندک افرادی هستند که نگاه واقع بینانهای به مسایل ایران داشته باشند؛ در آنجا هم یک اقلیت بایکوت شده به حساب میآیند. کسانی هستند که سعی کردند با واقعیت سیاسی و اجتماعی جامعهی ایران کنار بیایند و تحت تاثیر اپوزیسیون خارج از کشور و مرعوب نباشند.
ببینید! وقتی به کشور دیگری وارد میشوید، با دو جامعه مواجهه میشوید؛ یکی جامعهی کلان و یکی کمیتهی جامعهی ایرانیان سیاسی است، اگر خود را با این اجتماع سیاسی ایرانی قاطی کنید و ارتباط داشته باشید، تحت فشار روانی قرار میگیرید. برای مثال اگر در ایران اکثریت اصلاحطلب یا مذهبی هستند در آنجا اقلیت و اکثریت طیف متفاوتی هستند؛ اکثریت غیرمنطقی و تندرویی وجود دارد. حتی ممکن است آنها اکثریت نباشند اما یک اقلیت پر سر و صدایی هستند که امکانات و رسانه دارند؛ همچون مجاهدین خلق و یا سلطنت طلبان یا بخش دیگری از انسانهای تندرو دیگر که میخواهند این هژمونی را در جامعه ایرانیان خارج از کشور ایجاد کنند. این فضا شبیه زمانی است که کسی در حزب خودش تحت فشار قرار گیرد. در این مواقع هم فشار اجتماعی و هم روانی را احساس میکنید، زیرا ارتباطات شما تحت تاثیر قرار میگیرد؛ به نوعی در یک فرآیندی ممکن است بایکوت شوید، در افرادی که آنجا هستند این انگیزه وجود دارد که انسانهای غیر نرمال را در میان خود بایکوت کنند. زیرا نمیخواهند صدای مخالفی را بشنوند.
این موارد تجربیات کاملا ملموس و شخصی خود من است. کسانی هستند که از مهاجرت پشیمان شدهاند و میخواهند به کشور بازگردند؛ زیرا شرایط آنها در آنجا بسیار سخت است اما با توجه به سوابقی که دارند قید بازگشتن را میزنند. در آنجا با کسی برخورد کردم که به من میگفت که آرزو داشتم مثل تو با رسانههای داخل ایران مصاحبه کنم، هر چند خودش در بی بی سی و رسانههای خارج از کشور بسیار مصاحبه میکرد و حتی رسانههای فرانسوی او را در حوزه خاورمیانه بویژه ایران مقبول میدانستند. حتی او به رییس جمهور فرانسه هم مشاوره میداد و یا مشاور شهردار پاریس هم بود. در مورد رسانههای ایرانیها با حسرت به من می گفت آرزو داشتم که یکبار هم چون تو رسانههای داخلی مصاحبه کنم. میگفت تو نمیدانی از چه موقعیت خوبی برخوردار هستی، هیچگاه این موقعیت خوب را از دست نده. آدمهایی که به اینجا آمدهاند و حرفی که دلشان میخواهد را میزنند، زیاد است؛ اما اگر حدود یک درصد از این حرفها را با رسانههای داخل کشور بگویید بسیار با اهمیتتر است.
افرادی به خاطر مشکلاتی که در داخل کشور دارند، نمیتوانند به ایران بازگردند و فردی را میشناسم که تا جایی که من اطلاع دارم خیلی از مقامات رسمی هم موافق بودند که او به کشور بازگردد زیرا در خارج از کشور کار خاصی انجام نداده بود. اما چون او حساسیت برانگیز بود طبیعتا یک سری از نهادها در داخل کشور مخالف بازگشتن او بودند و هیچکس نمیتوانست امنیت او را تضمین کند.»
این فعال سیاسی در پایان گفت: «به هر حال نفس حضور ما در جامعهی ایران مفیدتر از غیبت ما است، زیرا وجود در برابر عدم اصالت دارد، بودن یک چیز طبیعتاً از نبودنش موثرتر است؛ مثلاً برخی که خارج از کشور هستند اگر الان در ایران بودند و فقط درسهای تخصصی خود را آموزش میدادند و در مورد مسایل سیاسی در محافل سیاسی سخن نمیگفتند، این حرفهای تند و آشکاری را که میگویند هم دیگر منتشر نمیکردند، بسیار تاثیرگذارتر بودند، زیرا معتقد هستم یک سری از چیزها اسرار عمومی است؛ یعنی اسرار فاش شدهای است که همه میدانند اما کسی به زبان نمیآورد تا مسوولیت آن را نپذیرد و گفتن آن مسایل دردی را دوا نمیکند. اگر همانها در مجالس ختم و غیره دیده میشدند بسیار تاثیرگذاری آنها بیشتر بود تا اینکه بخواهند از راه دور با جامعهی مادر خود در ارتباط باشند. اینها جزو روشنفکران مهجور جامعه حساب میشوند؛ یعنی روشنفکرانی که از جامعه دور افتادهاند اگر کسی در سطوح پایینتر از همین جا حضور داشته باشد و با اطرافیان خود گفتوگو کند تاثیرگذاری بیشتری دارد.»
موضع سیاسی یک فرد را صرفاً نمیتوان به مسائل اعتقادی آن محدود کنید
حسین نورانینژاد، فعال سیاسی اصلاح طلب هم دربارهی دلایل بازگشت خود به انصاف نیوز گفت: «بیشتر مواقع با شناخت کاراکتر افراد میتوان موضع سیاسی آنها را معلوم کرد. این موضوعی است که ما در خیلی از تحلیلهای خود آن را نادیده میگیریم؛ مثلا فردی تندخو است، پس میبینیم که مواضع او هم تند است. یا فرد دیگری را میبینیم که در زندگی شخصی خود انسان معتدلی است، پس مواضع سیاسی او هم همینگونه است. بر روانشناسی فردی و گاهی هم جمعی باید تاکید کرد و فرد به سمت جریانهایی میرود که مزاج او با آن سازگارتر است.
مسالهای همچون پناهنده شدن در خارج از کشور یا بازگشتن از آنجا هم تا حد زیادی تابع همین مسایل است. به طور کلی هم حب وطن در حد زیادی متاثر از شرایط ذهنی، روحی و شخصیتی است. ضمن اینکه مسایل شخصی هر فردی هم متفاوت از دیگری است؛ زندگی شخصی و خانوادگی افراد هم در تصمیماتی که میگیرند اثر گذار است.»
وی افزود: «در زندان کسانی هستند که زود خسته میشوند و کسانی هم هستند که تحمل بیشتری دارند؛ کسانی هستند که تحت فشار بیشتری قرار میگیرند و خسته میشوند و کسانی هم هستند که خیلی تحت فشار نیستند اما باز هم خسته میشوند؛ اما کسی که خسته شده، بیش از بقیه تحت فشار خانوادگی قرار گرفته یا مسایل دیگری مثل ناامنی در زندگی معیشتی او تاثیر داشته است. البته من هدف و اعتقاد را نقض نمیکنم، در واقع منظورم این است که بر موضع گیری سیاسی افراد علاوه بر اهداف و اعتقادها بسیاری از مسایل شخصی هم دخیل است. یعنی مسایلی که ممکن است فقط و فقط خود فرد از آن آگاه باشد؛ مثلاً کسی را در زندان میشناختم که بسیار هم مقاوم بود و میگفت ترجیح میدهم در زندان بمانم، چون بیرون از اینجا مشکلاتم بیشتر است و برعکس این قضیه هم وجود داشت و کسی بود که بسیار دوست داشت تا آزاد شود و با توجه به شناختی که از ویژگیهای اعتقادی او داشتیم بسیار برای ما عجیب بود. پس از اینکه با او بیشتر آشنا شدیم فهمیدیم که مسایل خانوادگی او ایجاب میکند که از زندان بیرون برود.
بعضی از افراد را هم میبینی که از مسایل سیاسی کنارهگیری کردهاند، زیرا مسایل مربوط به خانه و زندگی باعث شده آنها به یک نوع قضاوت شخصی و اخلاقی برسند که با خود بگویند از این پس کار سیاسی نمیکنم، زیرا اطرافیان من کشش فشارهای این چنینی را ندارند. بحث من این است که موضع سیاسی یک فرد را صرفاً نمیتوان به مسایل اعتقادی آن محدود کرد؛ علاوه بر مسایل اعتقادی زندگیهای ما از وجوه متفاوتی و متعددی تشکیل شده و همه این مسایل در تصمیمات ما تاثیر میگذارد.»
نورانی نژاد با اشاره به تجربیات شخصی خود ادامه داد: «حدودا دو سال در خارج از کشور زندگی میکردم؛ از همان ابتدا هم که به استرالیا رفتم برنامهی من ماندن نبود، در آنجا به ما پیشنهادهایی هم برای پناهندگی شد و کشوری هم بود که خیلیها تقلا میکردند تا به آنجا برسند. وقتی که بحث پناهندگی مطرح میشد واقعاً من و همسرم از این پیشنهاد ناراحت میشدیم؛ اصلاً از اینکه با ما دربارهی پناهندگی صحبت کنند، انگار که به ما توهین میشد. دوستان زیادی هم میشناسم که از این جنس صحبتها میکنند، اما به خاطر فشارهایی که به خانوادهشان وارد میشد و احکام سنگینی که متحمل میشدند مجبور به ترک وطن شدند. متاسف هستم برای کسانی که باعث شدند بسیاری از نیزوهای وطندوست و کسانی که من آنها را میشناسم و سالها در خارج از کشور زندگی میکنند اما هنوز چمدان خود را کامل باز نکردهاند و آمادهی بازگشت به ایران هستند، از کشور بروند؛ آنها از نبودن در ایران عذاب میکشند. خداوند کسانی که باعث شده این افراد چنین آزاری در زندگی ببینند در حالی که شایستهی آن نبودند را هدایت کند. افرادی که با سختگیریهای نابجا و غیرشرعی امان عدهای را بریدهاند و خشم زیادی را تولید کردند؛ من نمیدانم روزی انگشت این خشمها به کجا خواهد رسید؟»
وی ادامه داد: «جمع بندی من این است که اگر کسی بخواهد کار سیاسی کند باید در داخل کشور این کار موثر را انجام دهد، البته اکنون یک مدل کار سیاسی است که میروند و با بیگانه میبندند؛ هرچند خیلیها در خارج از کشور هستند و کماکان اصلاح طلب و متعهد به اصول ملی باقی ماندهاند، فعالیت سیاسی هم میکنند اما به هر حال اثربخشی فعالیت آنها بسیار کمتر است. البته اکنون تاثیرگذاری صرفا به مرزهای آن کشور محدود نمیشود اما بالاخره بیرون از کشور این اثربخشی کمتر است، بعضیها هم به دنبال تغییرات از طریق نیروهای بیگانه هستند و باید از کشور خارج شوند؛ اما کسانی که به دنبال تغییر درونزا هستند طبعا هرچقدر بتوانند در داخل بمانند بهتر است.»
او دربارهی سختیهایی که برای فعالیتش در ایران با آن مواجه شده است، گفت: «بلافاصله پس از ورود به ایران بازداشت شدم؛ اتهامات خیلی سنگینی هم به من وارد کردند؛ متاسفانه بیگانههراسی افراطی وجود دارد و قلمها و زبانهایی هستند که در اتهام زنی هرز شدهاند، این هرزگی در مقابل خیلی از کسانی که از خارج از کشور آمدند -از جمله خود من- وجود داشت و اتهامات بیشماری را به ما وارد کردند؛ حتی متهم به ارتباط با دولت متخاصم شدیم. وقتی این فشارها وارد میشود و تا بخواهیم از آن خارج شویم زمان میبرد؛ مدت زمانی طول کشید تا به یک شرایط قبل از مسافرت بازگشتم البته به کیس هم ربط دارد.»
او در پایان تاکید کرد: «امیدوار هستم همهی افراد وطن دوستی که میخواهند به ایران بازگردند. اکنون میخواهم از علی مزروعی که چقدر ایرانی مانده است، نام ببرم. دوستانی که او را دیدهاند میگویند چرخدندههایش با زندگی در خارج از کشور درگیر نمیشود؛ افراد بسیاری وجود دارند؛ آنها کاش بتوانند به کشور بازگردند و امنیت داشته باشند و کسانی که باعث فراری دادن این افراد شدند، گناه بزرگی مرتکب شدند و برای جبران آن باید تلاش کنند؛ اگر قائل به آخرتی باشند باید یک روزی پاسخگو باشند.»
انتهای پیام
… من نمی دانم انگشت این خشم ها روزی به کجا خواهد رسید.!