گرانی بنزین تورمزاست؟
بهراد مهرجو، دبیر گروه اقتصاد روزنامهی سازندگی در یادداشتی در این روزنامه دربارهی تبعات افزایش قیمت بنزین نوشت:
افزایش قیمت بنزین موقعیتی شبیه عشق و نفرت است. گرانی بنزین یک واقعیت منطقی اقتصادی بهحساب میآید که انجامش ستایشآمیز است و اثرات بعدی آنچنان مهیب نمایش داده میشود که میتواند عشق اول را به نفرت ثانی تبدیل کند. در مورد قیمت بنزین در ایران و مخاطرات افزایش بهای آن، اظهارنظرهای بسیاری صورت گرفته است. حداقل در سطح نخبگان اقتصادی بارها در این مورد گفتوگو شده و نتایج هم به نامه و گزارش کارشناسی تبدیل شده است. اما چرا هنوز هم جامعه بیاطلاع، نخبگان عصبانی و مدیران ترسخورده هستند؟ رازهای قیمت بنزین چیست که این میزان هراس به دلها انداخته است؟
۱- قیمت ۳ هزارتومانی بنزین آزاد هنوز هم ۲ هزار تومان از تمام کشورهای منطقه کمتر است. بنابراین قاچاق همچنان در مرزها مطلوبیت دارد. البته در کشورهایی مانند ترکیه، آذربایجان، ارمنستان، امارات، کویت، قطر، عربستان و حتی عمان میزان متوسط مصرف سوخت خودروهای شخصی به ازای هر ۱۰۰ کیلومتر بین ۴.۵ تا ۶ لیتر است. درحالیکه خودروهای ایرانی به ازای هر ۱۰۰ کیلومتر ۹ تا ۱۰ لیتر میسوزانند. بر همین اساس شهروندان ایرانی متوسط در هر ۱۰۰ کیلومتر با قیمت فوب خلیجفارس، ۲۰ هزار تومان بیشتر پول میدهند که دولت فعلاً با قیمتهای جدید، ۱۲ هزار تومان آن را یارانه میدهد. بر همین اساس برنده این موقعیت مالکان خودروهای کممصرف خارجی در ایران هستند. ثروتمندان ۲۳ برابر فقرا یارانه سوخت میگیرند. اما متأسفانه بنزین ۳۰۰۰ یا ۱۰۰۰ تومانی احتمالاً تأثیری در مصرف آنها ندارد و درنهایت فشار افزایش قیمت برای طبقه متوسط است. ضریب نفوذ خودرو در دهک یک تا سوم هم بسیار ناچیز است.
۲- ۲۰ میلیون خودرو در کشور وجود دارد که ۱۰ درصد آن خارجی و کممصرف است. این میزان هم در اختیار طبقات برخوردار هست. بنابراین باز هم آنها از دیگران کمتر آسیب میبینند.
۳- هر خودرو به طور متوسط هفتهای ۵۰ لیتر مصرف دارد. پیشبینی میشود ۲۰ درصد از میزان مصرف کم شود. البته نگاه بدبینانهای هم وجود دارد که میگوید مصرف کاهش پیدا نمیکند. درنهایت از محل افزایش قیمت بنزین، ۷۰ هزار میلیارد تومان منابع به دست میآید که تقریباً دو برابر میزان کل بودجه یارانه نقدی است. این منابع باید بهطور خاص صرف ۱۱ میلیون فقیر ایرانی شود. در این شرایط هیچ منبع درآمدی جدیدی برای بخش مولد اقتصادی مانند صنعت باقی نمیماند.
۴- رابطه افزایش قیمت بنزین و رشد بهای کالاهای اساسی عدد تأییدشده واحدی نیست. برخی ادعاهای کارشناسی نقل میکنند رشد قیمت بنزین تا ۱۰۰ درصد، به میزان ۲,۵ درصد در تورم مؤثر است. اما تجربه عینی اقتصاد ایران رخداد دیگری بوده است؛ بهطوریکه بر پایه یک تحلیل بانک مرکزی «رشد ۵۷ درصدی نرخ بنزین در سال ۹۳ و رشد ۲۴ درصدی در سال ۹۴، نتوانست مانعی برای روند کاهنده تورم باشد. بهاینترتیب که قیمت بنزین از سال ۹۲ تا ۹۶، حدوداً ۲ برابر شد، اما تورم در این سالها از ۳۴ درصد به زیر ۱۰ درصد رسید.» این اعداد نشان میدهد افزایش قیمت سوخت، دمیدن در آتش تورم نیست.
۵- مصرف انرژی هر خانوار ایرانی سه برابر جهانی است. فقط افزایش قیمت بنزین که همچنان با یارانه نسبی همراه است، تأثیر قابلتوجهی در تغییر مؤلفههای کلان اقتصاد کشور ندارد.
۶- مردم منتقد افزایش قیمت سوخت، معتقدند درآمد سرانه شهروندان منطقه از ایرانیها بیشتر است و بنابراین قیاس قیمت بنزین بین ما و آنها هم باطل است. اما درآمد تابع بهرهوری است و تقریباً بهرهوری نیروی کار ایرانی از تمام کشورهای منطقه کمتر است. متوسط کار مفید هر ایرانی روزانه ۲.۵ ساعت برآورد شده که نسبتی با کشورهای توسعهیافته ندارد. در این موقعیت نیروی کار ایرانی باید روزانه ۲۲ هزار تومان حقوق بگیرد درحالیکه حداقل ۶۰ هزار تومان دریافتی دارد.
۷- ۴۵ درصد از جمعیت ایران نهتنها خودرو که حتی موتورسیکلت هم ندارند. این گروه بازنده بازی یارانه بنزین بودند که اگر موفق شوند کمک ریالی دولت را دریافت کنند، بعد از چند دهه فقط از منظر بهرهمندی از مواهب طبیعی اقتصاد ایران با ۵۵ درصد جمعیت کشور برابر میشوند.
انتهای پیام