خرید تور نوروزی

سخنی با کسانی که دل در گرو جناح‌ها ندارند

هادی یاسمنی، عضو تحریریه ی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت: مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و یعد از گیر و دار های فراوان، دو جناح اصلی عرصه ی رقابت در سیاست داخلی ایران را تشکیل دادند. ابتدا به جناح چپ و راست شناخته می شدند و امروز نام اصلاح طلب و اصولگرا را دارند.

از همان دهه ابتدایی انقلاب گروه میانه ای که امروز به اسم اعتدالیون شناخته می شدند، در عرصه حضور داشتند که گاهی همراه با چپی ها می شدند و گاهی همیار راستی ها. در آخرین تحول هم پیوند خوبی با اصلاح طلبان از انتخابات 92 تا به امروز داشته اند.

امروز هم انتخابات مجلس دهم در اسفند 94 عرصه ی رقابت میان اصولگرایان (که تندروهایشان در این عرصه دست بالاتر را دارند) از یک طرف و اعتدالیون و اصلاح طلبان از طرف دیگر است.

سابقه هر دو جناح نشان داده است که اگر قدرت کامل را در اختیار داشته باشند برای مردم و منافعشان خطرناک است، از آن جهت که میل قدرت و ثروت آنها را به بی اعتنایی به جمهور مردم سوق می دهد.

شاهد مثال، عملکرد جناح چپ (اصلاح طلبان امروز) در دهه 60 است که تندروی امروز اصولگرایان باید به اصطلاح در مقابل آن لنگ بیندازد.

بنابریان بهترین وضعیت برای عموم مردم و کشور این به نظر می رسد که قدرت بین این دو جناح تقسیم شود و در واقع قدرت هر طرف، طرف دیگر را کنترل کند تا عرصه برای نادیده گرفتن حقوق مردم تنگ تر شود.

بیان این نکته و توجه به آن نیز ضروری است که چه بخواهیم چه نخواهیم عامل قدرت تقسیم خواهد شد و این طور نیست که با عدم مشارکت مردم و بی توجهی آنان قدرت جاری از دو طرف سلب شود. بلکه این مشارکت مردم است که می تواند قدرت را در جهت منافع آنان تا حد امکان جهت دهد.

قدرت فعلی در نظام جمهوری اسلامی از دو طریق ایجاد می شود. یکی از طریق انتصابات و دیگری انتخابات که موضوع بحث فعلی هم طریق دوم یعنی انتخابات است که مردم می توانند در آن نقش ایفا کنند که هم موضوعیت آن و هم طریقتش، حقیقتا با توجه به اوضاع جاری و شرایط کشورهای منطقه، نعمتی بزرگ است.

اگر مانند دهه ی ابتدایی انقلاب سمت های انتصابی بین دو جناح اصلی کشور تقسیم شده بود، می توانست در عرصه ی انتخابات هم به همان اصل تقسیم قدرت بین جناحین در جهت تامین منافع عامه ی مردم عمل شود اما امروز چنین شرایطی را نداریم.

امروز غالب سمت های انتصابی از آن یک جناح یعنی اصولگرایان است و اگر سمت های انتخابی را هم در اختیار داشته باشند شاهد مشکل گسترده ای به دلیل کنترل نشدن قدرت توسط قدرت خواهیم بود که شاهد بودیم.

در عرصه ی انتخابات فعلی، عده ای اگر سنگ از آسمان بیاید به لیست اصولگرایان رای خواهند داد که تجربه ی انتخابات متعدد نشان داده جمعیتی حدود ده درصدی از واجدان حق رای را دارند. همان طور که با همین ده درصد مجالس هفتم، هستم و نهم را در رقابتی تک اسبه از آن خود کردند.

عده ای هم اگر تصمیم جمعی شان بر این قرار گیرد که در انتخابات شرکت کنند بنا به دلایل متعددی که دل در گرو جریان اصلاحات دارند، حامی نامزدهای اصلاح طب خواهند بود.

می ماند آن جمعیتی که همواره رای آنان در انتخابات رقابتی اثرگذار بوده و پیروز انتخابات را روانه ی منصبش می کرده که سخن این نوشتار هم خطاب به آنان است.

جریان قدرت و ثروت، عرصه ی انتخاب را لاجرم میان این دو لیست محدود کرده است. کسانی که دل در گرو جناح ها ندارند یا می توانند به مستقل ها و ناشناخته ها رای دهند که به نظر رای شان در میان انبوه هیاهوی جناح ها گم می شود (فارغ از اینکه آن مستقل هم ممکن است اساسا کارایی لازم را نداشته باشد) یا می توانند به لیست اصولگرایان رای دهند که خود همراهی منتخبان این لیست با جریانات پر قدرت انتصابی، همان ایراد وارد یاد شده را دارد. یا می توانند انتخابشان را بین دو جناح تقسیم کنند که از آنجاکه نیمه ی انتصابی از آن یک طرف است، به طور کامل مفید فایده نخواهد بود یا می توانند به لیست ائتلاف اصلاح طلبان (در صورت وجود در حوزه انتخابی) رای دهند که مانند انتخابات 92 جناح اصولگرایی که نیمه ی انتصابی را در اختیار دارد، حداقل مالک نیمه ی انتخابی نشود.

نتیجه این که یک اصل برای تامین منافع مردم در شرایط فعلی ضروری است و آن تقسیم قدرت میان جناحین برای کنترل قدرت توسط قدرت است که کمتر زمینه برای دست اندازی به منافع مردم فراهم شود و گهگاهی در دعوای جناحین و برای دست بالا داشتنشان، توجهی هم به حقوق مردم داشته باشند. در این تقسیم قدرت بیش از نیم آن، قبل از بازی انتخابات از طریق سمت های انتصابی از آن یک جناح است. بنابراین آنچه به تامین بیشتر نفع مردم در انتخابات پیش رو کمک می کند پیروزی یکپارچه ی ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالیون است تا مجلسی همراه دولت منتخب 92 تشکیل شود و آنچه می تواند به ضرر و نفع مردم توجه داشته باشد. همانطور که از 92 تا به امروز مثال های متعددی از آن دیده ایم که شاخص ترینش «برجام» بود.

فایده مهم دیگر در این انتخاب، حذف تندروهاست. تندروهای منتسب به اصلاح طلبان از طریق همان نیمه ی قدرت جناح مقابل، فرصت حضور در انتخابات را ندارند و خود به خود بیم ایجاد مشکلاتی مانند معایب مجلس ششم وجود نخواهد داشت. اگر لیست فعلی اصلاح طلبان و اعتدالیون انتخاب شود، ضربه مهلکی بر جریان افراطی اصولگرا وارد شده و فرصت یاوه گویی های آزاردهنده ی آنان حداقل از تریبون و جایگاه مجلس گرفته می شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. تحلیل کاملا اشتباهی بود زیرا مثال های متعددی این را نقض میکند زیرا پیش فرض های تحلیل اشتباه می باشد :
    1. در زمان مجلس ششم نیز این قدرتی که شما آن را قدرت انتصاب می دانید وجود داشت موضوع اینست که افراد درون مجلس نیز الزاما از خود رای و نظر ندارند و ممکن است شخصا انسان خوبی باشند اما وقتی جناحشان چیزی از آنها خواست به حرف جناح تمکین کنند یعنی با اینکه شخصا تایید شده اند ولی هنگامی که در جو قرار میگیرند جو گیر شوند
    2. قدرت واقعی از آن دولت و مجلس است و دولت سیاست گذار اصلی است و مجلس منتقد اصلی و جلو دار اصلی دولت همانگونه که در دولت قبل شاهد بودیم که این مجلس بود که با استیضاح وزرای دولت صدای دولت را در آورد تا آنجا که دولت گفت « کسانی نمی گذارند دولت به کار ها برسد» اما در مجلس ششم دیدیم که مجلس با اشتباهات دولت با اغماض بیش از حد برخورد می کرد
    3. اصلاح طلبان به دنبال منافع مردمند اما اصولگرایان خیر این نیز اشتباه است زیرا واقعیت اینست هر دو جناح به فکر مردمند اما اختلاف در مبانیست اصولگرایان اولویت را به مستضعفین می دهند و منابع کشور را در آن جهت پیش میبرند شاهد مثال هم مسکن روستایی و یارانه در دولت قبل (مشکلات را منکر نمی شوم)که البته اشتباهاتی ممکن است از هر دولتی سر بزند که این به جناح خیلی مربوط نیست
    ذره ای بیاندیشید سپس قضاوت کنید

  2. با سلام من كاملا با تحليل بالا مخالفم و همچنين با نظر آقا مهدي چپي هاي دهه 60 به قول شما كه تندروي داشتن كه خودشان هم قبول دارن متاثر از زمان و وضعيت كشور و عدم سابقه در كشورداري بوده و اين از مواضع الان گروهها و جناحها مشخصه ولي جناح راست به نظر من خيلي دنبال نفع مردم (به صورت عام) نيستن شما نظر راستي ها رو در هشت سال دوره آقاي احمدي نژاد بررسي كنيد در صورتي كه هم در دوره اصلاحات و هم بعد از آن اصلاح طلب ها به دنبال كشورداري و تععين معيشت مردم و… هستند هرچند منظور من اصلاح طلب به صورت كلي است ضمنا همون نهادهاي انتصابي اگه اشتباهي باشه شك نكنيد جلوي اصلاح طلابها رو ميگيرين بنابر اين من فكر ميكنم فقط بايد به اطلاح طلبها و اعتداليون راي بديم بيشتر بيانديشيم

  3. به نظرمن قدرت هیچوقت بین این دوجناح عادلانه تقسیم نشده. حداقل آزادی بیان که هیچوقت عادلانه نبوده. حتی درزمانی که یک اصلاح طلب(خ….) یا اعتدالگرا(روحانی) رییس جمهور بوده اند، اصولگرایان آزادی بیان بیشتری داشته اند، حتی آزادی عمل(برگزاری تجمع غیرقاونی و برهم زدن تجمعات قانونی) یا مثلا همین الان که دولت اعتدالی است اما بیشترین رد صلاحیتها مربوط به اصلاح طلبان است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا