اگر با انتخابات قهر کنیم…
ایسنا نوشت: در فاصله چند روز مانده به برگزاری انتخابات مجلس یازدهم شاید برای برخی هنوز این پرسش مطرح باشد که چرا باید در این انتخابات شرکت کرد؟
مشکلات اقتصادی و معیشتی، نارضایتی از عملکرد مجلس دهم، محدودشدن اختیارات مجلس و نحوه بررسی تایید صلاحیت داوطلبان انتخابات موجب شده است تا برخی شهروندان احساس کنند که حضورشان در انتخابات مطالبات آنها را برآورده نمیکند. رسانههای فارسی زبان خارج از کشور مانند چهل سال گذشته مشغول انجام وظیفه خود برای تشویق مردم به «رای ندادن» هستند که البته در کنار آنها، جریانهایی در داخل کشور هم از چندین ماه پیش در حال فعایت و تبلیغات گسترده هستند که مردم را از حضور در انتخابات منصرف کنند، زیرا آنها کاملا آگاه هستند که مشارکت بالا در انتخابات موجب شکستشان خواهد شد.
در کنار فعالیت انتخاباتی اخلاقمدارانه، معقول و قانونی جریان رقیب دولت و اصلاحطلبان، جریانی تندرو و بیشناسنامه که پس از شکست در انتخابات سالهای اخیر سعی کرده چوب لای چرخ دولت و مجلس بگذارد، مجلس دهم را حاصل رای اشتباه مردم میداند و با صدای رسایی به مردم میگوید چون به ما رای ندادید، دچار مشکلات فعلی شدهاید. آنها مجلس دهم را مجلسی اصلاح طلب معرفی کرده و تندترین انتقادها را به آن وارد کردند حتی در پلاکارد نوشتند که مجلس باید به توپ بسته شود. در حالیکه فقط یک سوم مجلس دهم در اختیار اصلاحطلبان است و همه جریان های سیاسی در مجلس حضور دارند. البته به این مجلس نقد وارد است ولی سیاهنماییهای انجام شده برای ناامید کردن مردم از صندوق رای و پارلمان است.
در این بین نحوه رسیدگی به تایید صلاحیت داوطلبان انتخابات مجلس و ردصلاحیت برخی نمایندگان و داوطلبان هم به رسانههای خارجی سوژه جدیدی برای یاس آفرینی به مردم داد و هم مخالفان مشارکت حداکثری را خشنود ساخت. در این شرایط این پرسش مطرح است که با وجود همه انتقادها به عملکرد مجلس و نمایندگان و ردصلاحیتها، آیا جایی برای صندوق رای باقی مانده است؟ آیا باید در انتخابات شرکت کرد؟
این واقعیت وجود دارد که مجلس دهم در برآورده ساختن مطالبات مردم موفقیت قابل قبولی بدست نیاورده است اما سراسر سیاه جلوه دادن عملکرد مجلس دهم هم قضاوت درستی نیست. تندروهایی که با رای مردم در سال 94 از حضور در مجلس بازماندند حالا با تاختن به مجلس دهم و ناامید کردن مردم از حضور در انتخابات، به دنبال فتح دوباره صندلیهای بهارستان هستند. جالب اینجاست که بزرگان برخی جریانهای سیاسی شناسنامهدار هم در دام این تبلیغات افتاده و حضور جدی در انتخابات ندارند.
ارائه نکردن کارنامه عملکرد از سوی فراکسیونهای مجلس دهم این فرصت را به تندروها داده تا با تبلیغات خود مجلس را به توپ ببنند ولی شاید لازم باشد که شهروندان در این چند روز تا انتخابات(به دور از فضاسازیهای انجام گرفته علیه مجلس) براساس شاخصهایی که در سال 94 رای دادهاند، نسبت به عملکرد مجلس قضاوت کرده و ارزیابی منصفانهای از عملکرد پارلمان داشته باشند.
چرا باید با وجود ردصلاحیتها در انتخابات شرکت کرد؟ نظام انتخابات در ایران اشکالاتی دارد و قانون انتخابات و نظارت استصوابی مانع ایجاد فضایی برابر برای همه جریانهای سیاسی در انتخابات شده و قدرت انتخاب مردم را کاهش داده است اما با این حال هنوز رای مردم اثرگذار است. روایتی وجود دارد که در سال 76، پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، تیم ناطقنوری حتی دکوراسیون پاستور را به شکل دلخواه خود تغییر داده بود چون از پیروزی خود مطمئن بود اما با رای بیست میلیونی مردم، محمدخاتمی رئیسجمهور شد. در سال 84، در بین آن همه کاندیدای سرشناس، احمدینژاد رای آورد. در انتخابات مجلس دهم که اصلاح طلبان اصلی ردصلاحیت شده بودند، لیست گمنام امید سی بر صفر بر رقیب خود پیروز شد بنابراین این واقعیت که قدرت انتخابات مردم محدود شده است و در برخی حوزههای انتخابیه رقابت وجود ندارد نباید اهمیت تاثیرگذاری رای مردم را تحت شعاع قرار دهد.
اگر برخی شهروندان در انتخابات رای ندهد، به هر حال انتخابات برگزار شده و نمایندهای هم برای آنها انتخاب می شود. اگر شهروندی از حق رای دادن خود بگذرد، دیگران برای او نماینده انتخاب می کنند. ممکن است انتخابات برگزار شده، انتخابات مطلوب از نظر برخی نباشد اما استفاده نکردن از فرصت انتخابات محدود، فرصت را برای دیگران فراهم میکند.
اگر جریانهایی دنبال تضعیف نهاد انتخابات هستند، جمهور به کمک این جریانها نیاید و با حضور خود در پای صندوق رای و میدان ندادن به تندروهای مخالف جمهوریت، از نهاد انتخابات دفاع کرده، اعتراض خود به شیوه برگزاری انتخابات اعلام کند و مطالبه اصلاح شیوه برگزاری انتخابات را با رای خود فریاد بزند. چرا که حضور در انتخابات به معنای تایید همه امور کشور نیست و میتواند به معنای اعتراض به روند موجود هم باشد.
یک بار دیگر اظهارات اخیر رئیسجمهور در نشست خبری اخیر خود درباره لزوم حضور در انتخابات را مرور کنیم:
بینید مردم در برابر این 3 گزینه هستند؛ انتخاب مطلوب، انتخاب محدود و بدون انتخاب؛ این 3 گزینه بیشتر نداریم؛ انتخاب مطلوب ممکن است نباشد، یعنی از نظر بعضیها ممکن است این انتخابات مطلوب باشد و از نظر بعضیها ممکن است مطلوب نباشد؛ اگر مطلوب نبود، انتخاب محدود را هم کنار بگذاریم؟ یعنی بنا بود بین 100 نفر 2 نفر را انتخاب کنم حالا بین 50 نفر ناچارم 2 نفر انتخاب کنم، رها کنم؟ انتخاب من محدود شده از 100 آمده به 50 ولی انتخاب من از بین نرفته، انتخاب محدود شده است؛ حالا به جای انتخاب محدود، انتخابات را کنار بگذارم و قهر کنم و بگویم در انتخابات شرکت نمیکنم؟ اینکه ضرر کردم؛ این مثال ممکن است مثال خیلی قشنگی نباشد؛ شما یک پولی دادید بناست کارخانه به شما یک ماشینی بدهد، بعد بگوییم این کارخانه بنا بوده 30 رنگ عرضه کند حالا 22 رنگ عرضه کرده است و من نمیروم انتخاب کنم؛ او یکی میفرستد با رنگی که خودش میخواهد؛ آن خوب است؟ شما در خانه باشید و او یک ماشین با رنگی که کارخانه میخواهد و آنکه روی دستش مانده را برای شما میفرستد.
بیاییم لااقل بین آن 20 رنگ آنکه را میخواهیم انتخاب کنیم؛ این انتخابات ممکن است مطلوب و صد در صد ما نباشد؛ ممکن است در فرآیندها نظری داشته باشیم؛ ولی باید برویم پای صندوق و میان اینها انتخاب کنیم. به نظر من امروز بهترین راه این است که ما برویم پای صندوق انتخابات و رأیمان را به صندوق بیندازیم.
انتهای پیام
وقتی به قول سرلیست فیلترشده اصلاح طلبها آقای مجید انصاری ، 150 حوزه هیچ اصولگرایی ندارد اگر فقط هر کدام این حوزه ها 1 نماینده داشته باشد ، یعنی مهندسی دقیق بوده و اگر همه 140 کرسی دیگر به فرض محال به اصلاح طلبها برسد ، باز هم هیچ تاثیری ندارد. هر قانونی در مجلس اکثریت آرا می خواهد. بگذریم که قوانین مجلس هم با وجود نیاز به تایید شورای نگهبان اصولگرا کلا بی تاثیر است